درباره تصویر نادرست فضای دانشجویی در دوران دانشجویی

واگعیه یا کیکه؟!

کد خبر: ۱۴۶۹۰۱۳

بتی به نام دانشگاه

تمام دوران کنکور با ولاگ‌های کلاس‌های عملی بیمارستان دهنمان را آب انداختند. عکس‌های زشت غذا‌های آماده سلف خوابگاه را نشانمان دادند و فیلم‌های چالش روح با چادر گلدار توی کتابخانه هم خوب و ایرال میشد. استوری تراول ماگ کنار انبوه رفرنس‌های قطور و زبان اصلی مو‌های تنمان را سیخ کرد. پست‌های سمینار‌های علمی را لایک کردیم و غر‌های دانشجویان را در پروژه‌ها و مقاله‌های شان خواندیم. با تصویری سراب گونه در ذهن مان کوله پشتی انداختیم و به سمت سردر دانشگاه‌های مان رفتیم تا کشف و حمایت شویم. کسی هم نگفت آنجا از این خبر‌ها نیست که باید خودمان مسیر را پیدا کنیم. رسانه گفته بود در دانشگاه سفره‌ای پهن است و باید دوان دوان، خودمان را به آن برسانیم و چهارزانو بنشینیم و شاهانه از غذا‌های رنگینش تناول کنیم غافل از این که دوران دانش آموزی تمام شده و اینجا به جز خواربارخام، خوراک پخته‌ای نیست. استاد جزوه‌ای در اختیار میگذارد و کسی از ما مطالعه منابع اصلی را نمی‌خواهد. سلف خوابگاه هر روز شکممان را سیر نمیکند و منش مادری در کارش نیست. نصف وقتمان برای خانه داری میرود و ایستادن روی پای خود را یاد گرفتن مقاله نوشتن را قرار نیست توی چارت‌های دانشگاه یاد بگیریم و در کلاس‌های عملی استاد اکثرا کار خودش را میکند و ما باید دنبالش راه بیفتیم و با هزار زحمت طالب علمش باشیم. اینجا دانشگاه است و ما هم دانشجو و آن تصاویر آرمانی هم کیک.
 
 

کدام سمت بروم؟ 

روز اول نه، ولی احتمالا یکی دو ماه ابتدایی دانشگاه اگر همه ۱۲ سال تحصیلی ات را رویای دانشگاه رفتن داشته باشی یک سؤال بیخ گلویت را می‌گیرد. گاهی جایی وسط دویدن‌های روزمره وسط راه می‌ایستی و احساس میکنی قدم بعدی وجود ندارد. دیگر حال ادامه دادن نداری و نمیدانی کدام سمتی باید بروی. این ایست نه نگران کننده است و نه منحصر به جغرافیای ایران. این سؤال را هر آدمی که در مسیر رشد است، چند بار از خودش میپرسد و دوایش هم یک دور بررسی مجدد مسیر است. آدم‌ها معمولا برای طی کردن پله‌های ترقی به دانشگاه می‌آیند، اما دیر یا زود از خود می‌پرسند که آیا دانشگاه پله محکمی برای پیشرفت است یا دوری باطل برای پاس کردن جزوات تجویزی اساتید و سراسر کیک؟! دانشجوی برقی که بلد نیست لامپ اتاقش را عوض کند و جامعه شناسی که نظریه‌های کانت و دکارت را از بر است، ولی راهکاری برای باز کردن گره‌ای از جامعه ندارد. این‌ها سؤالات بی جواب است و پاسخ‌های بسیاری دارد. چرا که راه حلش در هیچ کتابی پیدا نمیشود و باید میان تجربه‌های زندگی دنبالش گشت. سید محمد صادق، کشاورزی رتبه ۲ کنکور ریاضی ۹۸ هم وسط راهرو‌های دانشگاه شریف این تجربه را داشته. تجربه‌هایی که در مستند دیوانگی روایت شده و چراغ راهی است برای ادامه مسیر. مستندی که عنوان پرمخاطب‌ترین مستند یازدهمین دوره جشنواره عمار را به دست آورده. این مستند در سال ۹۷ ساخته و اکران شد و در مدارس و دانشگاه‌ها و کانون‌های فرهنگی و... اکران میشد و روی زبان‌ها بود و گفتمانی تازه را به وجود آورد.
گفتمانی که دیوانگی آرمان او بود و فردگرایی را به رسمیت نمی‌شناخت و سرش درد می‌کرد برای دغدغه‌های بزرگ و آزاردهنده. گفتمانی که از سر و ته دانشگاه، تصویری تازه به مخاطب معرفی کرد و رویا و هدفی جدید عرضه کرد. همان چیزی که نوجوان و جوان امروز به آن نیاز داشت. سید آرمین حقیقت، نویسنده این مستند در مصاحبه‌ای گفته دانشجویان پس از این که وارد دانشگاه میشوند برایشان سؤال پیش می‌آید که باید چه کنند؟ شاید فضای دانشگاه با تصورات خیلی از ما متفاوت باشد برای همین ما سراغ رتبه ۲ کنکور رفتیم. شخصی که وارد دانشگاه میشود، اما میبیند آن طور که فکر میکرد، نیست. به همین دلیل بت دانشگاه در ذهن او می‌شکند و به این فکر میکند حالا من باید چکار کنم؟ بنابراین سراغ آدم‌های مختلف می‌رود تا بداند به چه سمت و سویی باید حرکت کند.
تو چطور؟ تا حالا به تهش فکر کرده ای؟ ته این کتاب‌های تست و کنکور و درس و دانشگاه چیست؟ بیا این بار جور دیگری درس بخوان به ته این دور شاید باطل بیشتر فکر کن دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد.
 
چطور بجویند؟ 
 
"«دانشجویان پول خرید کتاب ندارند" تیتری عجیب و غریب اما واقعی در زندگی دانشجویی است. این جمله در میانه‌های نمایشگاه کتاب پارسال خیلی دهان به دهان چرخید. فاطمه طاری به عنوان خبرنگار بین غرفه‌های نشر‌های دانشگاهی گشت و گذاری کرد و در مورد میزان فروش آن‌ها در روز‌های نمایشگاه مصاحبه کرده بود. تقریبا تمام انتشارات دانشگاهی مستقر در نمایشگاه کتاب از آمار پایین فروش در حد پنج جلد تا ۱۲۰ جلد در پنج روز ابتدایی حرف زدند. از عوامل اقتصادی که بگذریم سؤال اساسی این است که دانشجو اگر نتواند کتاب بخواند پس چطور باید دانش را بجوید؟ چند سال است که موضوع تولید ثروت از علم جزو مهم‌ترین دغدغه‌های رهبر معظم انقلاب شده است. ایشان توصیه میکنند باید ورود به این مسیر را هدف قرار بدهیم تا عزت ملی بیشتر تقویت شود. اما راه‌ها چقدر برای دانشجویان باز شده تا بتوانند روی کسب علم سرمایه گذاری کنند؟ علم و ثروت رابطه‌ای دوسویه دارند نمیتوان از دانشجو انتظار داشت ثروت بسازد، پیش از آن که سرمایه مورد نیاز برای کسب علم را در اختیار آن قرار داده باشند دولت چه مقدار در برداشتن ریش‌های موانع این مسیر اقدام کرده و چه برنامه‌هایی دارد؟ آیا یکی از مهمترین مسئولیت‌های یک دولت انقلابی اجرایی کردن سیاست‌هایی که رهبر فرزانه تعیین کرده نیست؟ اکنون کتاب، اولویت چندم فهرست خرید دانشجویان است؟ وزرای محترم، علوم بهداشت و ارشاد میتوانند توضیح دهند با ۲۵۰ هزار تومان بن خرید کتاب برای دانشجویان دقیقا چند کتاب میتوان خرید؟ دانشجو میتواند کتاب را در سبد خرید هفتگی یا حتی ماهانه خود داشته باشد؟ آیا هنوز هم میتوانیم بگوییم علم بهتر از ثروت است؟
 
 

دانشجویی چیست؟

دانشجویی، چیزی که آموزش و پرورش در پاس کردن درس‌ها با نمرات خوب برایمان خلاصه کرده، اما به راستی چگونه میتوان دانش را جست؟ در ۱۲ سال تحصیلی ما در حال حفظ کردن اطلاعات بودیم، اما کسی به ما نگفت چگونه علم آموزی کنیم. مهارت‌های تفکر تحقیقی چیزی بود که بعضا به گوش هیچ کدام از دبیران دبیرستان نرسیده بود. حامد صفاییپور فارغ التحصیل دکتری فلسفه علم از دانشگاه تربیت مدرس، سال هاست که این دغدغه را دنبال میکند. او بدون حمایت دولتی توانسته موسسه آموزشی تیزفکری را برای بالا بردن مهارت‌های اندیشیدن تاسیس کند. تیز فکری اعتقاد دارد حل ریش‌های مسائل نیازمند شناخت دقیق وضعیت «موجود» و «خلاقیت در دستیابی به اثربخش‌ترین راه حل» است. دانشجویان اگر بخواهند دانشجو باشند، باید توانایی طرح و پاسخگویی روشمند یک مسأله را در خود بیدار کنند. این روز‌ها دانشگاه‌ها پرشده از فارغ التحصیلانی که مدرک‌های شان در دستان شان است، ولی دردی از جامعه دوا نمیکنند. انبوهی اطلاعات در مغزشان است، ولی نمیتوانند آن‌ها را به کار بگیرند اشکال کار کجاست؟ چرا علم در دانشگاه‌ها مانده و به جامعه سرازیر نمیشود؟ حامد صفایی پور بر این باور است که خوشفکری در انسان بر دو اصل «قوه نقادی و «قوه خلاقیت» استوار است. اما براستی نظام آموزشی ما، چقدر روی پرورش این دو اصل تمرکز دارد؟ چند درصد از دانش آموزان و دانشجویان ما با این مفاهیم آشنایی دارند؟ شما تا به حال چیزی از این اصطلاحات شنیده بودید؟
 
 

کدام آب؟ کدام آتش؟ 

هیچ کدام از ما آب و آتش نیستیم. اما مسأله از آن جایی شروع میشود که بعد از ۱۲ سال درس خواندن در تفکیک جنسیتی و بعد از عمری پچ پچ کردن دوران نوجوانی درمورد جنس مخالف در گوشه حیاط مدرسه وارد دانشگاه می‌شویم. محیطی که آنجا محدودیت‌های مختلف ناگهان از میان برداشته می‌شود و همه ما در مقابل موجودی ناشناخته به نام جنس مخالف قرار میگیریم. سال‌های سال است که متخصصان زیادی در رابطه با وضعیت دانشگاه‌ها و مدارس در تفکیک جنسیتی صحبت کرده اند و راهکار ارائه داده اند و گاهی هم از این طرف و آن طرف بام افتاده اند؛ اما گوش شنوا نیست و هیچگاه تغییری دیده نمی‌شود. غالب این پژوهشگران با تفکیک‌های دائمی و مکرر مخالف بوده یا دنبال گنجاندن آموزش‌هایی در این باب، میان برنامه درسی دبیرستانی‌ها بوده اند.
آموزش و پرورش و وزارت علوم به جز چند بخشنامه بی هویت و بدون نگاه پیشینی پسینی چه چاره‌ای اندیشیده؟ آیا به جز تفکیک سازی، برنامه‌ای برای تنظیم روابط میان دختر و پسر دارد؟ در سال ۱۴۰۱ معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش از بخشنامه‌ای در جهت ممنوعیت تدریس دبیران مرد در مدارس متوسطه دخترانه خبر داد. گذشته از محروم شدن دختران از خیلی مدرس‌های باتجربه سوالاتی دیگر مطرح است: آیا جلوگیری از ارتباط دختران با جنس مخالف، سیاست مناسبی برای کنترل فساد‌های موجود است؟ دخترانی که به مرور مدیریت روابط خود را تمرین نکرده اند چه وقت و چطور قرار است خودتنظیم گری را یاد بگیرند؟
 
 

چرا درس نمیخوانیم؟

ماه‌های ابتدایی سال گذشته بود که مجلس از مسئولان عالی وزارت علوم دعوت کرد تا در مورد علت افت تحصیلی در میان دانشجویان مورد پرسش قرار بگیرند. در رابطه با عدم علاقه دانشجویان برای ادامه تحصیل دلایل متفاوتی مطرح می‌شود. یکی از مهمترین عامل این، اتفاق عدم دید واقعی و درست از رشته‌های متفاوت در دانشجویان است. بستر معرفی رشته‌های تحصیلی به دانش آموزان به جای آموزش و پرورش، اینستاگرام شده و به جای مشاوران آگاه به دست بلاگر‌های بعضا نا آگاه اینستاگرامی افتاده تا با وبلاگ‌های خوش آب و رنگی که اکثرا، واقعیت سخت این رشته‌ها را سانسور میکنند. برای رشته‌هایی که اسم تاپ به خود گرفته تبلیغات گسترده کنند. از آن رشته‌ها رو پا بسازند و برای رساندن دانش آموزان به آن رشته‌ها هزینه‌های معمولا گزاف بگیرند. چیزی که در این معرفی‌های غیرتخصصی معمولا نادیده گرفته میشود، ویژگی‌های فردی و محیطی دانش آموزان است که مهمترین نقش را در رضایتمندی آن‌ها در آینده خواهد داشت. روانشناسان و جامعه شناسان راهکار‌های زیادی برای حل این معضل ارائه داده اند، ولی نمیدانیم اجرایی نشدن آن‌ها به چه دلیل است؟ از سال ۹۴ آیین نامه هدایت تحصیلی برای دانش آموزان مقطع متوسطه اول در جلسه شورای عالی آموزش و پرورش به تصویب رسید که پس از آن شاهد تغییرات مثبت گسترده‌ای در روند انتخاب رشته دانش آموزان بودیم، اما سؤال اینجاست که چرا در دوره متوسطه دوم حتی یک واحد درسی جهت معرفی رشته‌های دانشگاهی توسط فارغ التحصیلان موفق آن‌ها وجود ندارد؟ تمام سه سال دبیرستان دانش آموزان درگیر پاسخ درست دادن به سوال‌های چهارگزینه‌ای کنکوری هستند در حالی که اکثرا جواب محکمی برای سؤال چندین گزینه‌ای انتخاب رشته ندارند؛ هر چند که به تازگی صداسیما برنامه‌های مفیدی در این حوزه تولید کرده. به ویژه شبکه آموزش سیما، با تولید برنامه "سررشته" با شبکه امید با برنامه پربیننده "برو پی کارت" فعالیت‌هایی در این زمینه داشته اند. اما انتظار می‌رود این تولیدات بیش از پیش حمایت و به مخاطب هدف معرفی شوند.
 

 

کدام تنصویر از ما واقعی است؟

تصویری که رسانه از یک جوان ۱۸ الی ۲۲ ساله برای ما به تصویر می‌کشد. چیست؟ اکثرا یک دانشجو! این در حالی است که در سال تحصیلی ۹۵-۹۶ چهار میلیون نفر جمعیت دانشجویی داشتیم و در سال ۱۴۰۰ - ۱۳۹۹ در دانشگاه‌های سه میلیون و ۱۷۳ هزار و ۷۷۹ نفر در دانشگاه‌های کشور مشغول تحصیل بودند. یعنی به طور عمومی اقبال دانش آموزان برای ورود به دانشگاه رو به کاهش است. این در حالی است که رسانه به عنوان یکی از مهم‌ترین پدیده‌هایی که در فرهنگ سازی جوامع نقش دارد برای دانش آموزانی که به هر دلیلی قصد ادامه تحصیل در دانشگاه را ندارند، راه جایگزین مناسبی معرفی نمیکنند. معمولا شاهدیم که برجسته‌ترین راه موفقیت در فیلم‌ها و سریال‌ها تحصیل معرفی می‌شود و انگار سالهاست صنعت فیلمسازی ما برای خلق شخصیت‌های موفق به کلیشه ای‌ترین روش و حالت بسنده کرده است. این بازنمایی غلط رسانه از دانشجو و دانشگاه در سال‌های اخیر مورد بحث بسیاری از اندیشمندان و مسئولان بوده است و به عنوان مثال معاون فرهنگی وزیر علوم نیز از این بازنمایی معیوب رسان‌های گله داشته و معتقد بوده که بایستی مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد. حالا به راستی چند درصد از افرادی که به عنوان شخص موفق در ذهن شما شناخته شده هستند. از شاعران و نویسندگان گرفته تا نقاشان و مجری‌ها و کارآفرینان و مهندسان تحصیلات مرتبط با کارشان داشته اند؟ تا حالا در این مورد تحقیق کرده اید؟ آیا دانشگاه در بیشتر اوقات اکثر راهی سراب گونه نیست که رسانه ما را مقید به پیمودن آن کرده؟
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها