آمریکاییها و رژیم جعلی صهیونیستی تا پیش از این هرچه میخواستند در منطقه غرب آسیا انجام میدادند و با ایجاد افسانهای از شکستناپذیری برای خود و ارعاب کشورها از حمله نظامی به کشورهای منطقه و قتل و آدمکشی در این مناطق، هراسی نداشتند. اما در سالهای ابتدایی قرن جدید با دو شکست بزرگ اسرائیل مقابل حزبا... لبنان و شکست آمریکا در عراق که با شکست در افغانستان در سالهای اخیر تکمیل شد، واشنگتن و تلآویو دریافتند که شرایط تغییر کرده و دیگر قادر نیستند همچون گذشته، برنامههای خود را در غرب آسیا پیش ببرند.
تغییر شرایط به نفع مقاومت
تا پیش از این نظم منطقه، مطابق میل آمریکاییها تنظیم شده بود اما شکستهای اسرائیل در مقابل حزبا... لبنان که با وجود حمایت همهجانبه غرب از تلآویو اتفاق افتاد شرایط جدیدی را ترسیم کرد و نشان داد که آمریکا دیگر تنها تعیینکننده مناسبات منطقه نیست تا جایی که امروز میتوان ادعا کرد هیچ رویدادی در غرب آسیا بدون درنظر گرفتن خواستههای شبکه مقاومت رخ نمیدهد.
البته آمریکاییها برای جلوگیری از این روند بیکار نبودند و هرچه در توان داشتند به کار بستند اما هیچیک از برنامههای آنها کارساز نبوده است. یکی از آخرین برنامههای آمریکا که با محوریت رژیمصهیونیستی در جریان بود و از دوره ترامپ آغاز شد، برنامهای بهعنوان «پیمان ابراهیم» و برنامه عادیسازی روابط کشورهای منطقه با رژیمصهیونیستی است که پیامدهای غیرقابلجبرانی برای منطقه داشت. توافقهای مربوط به صلح ابراهیم، شکاف عظیمی در میان امت اسلام و کشورهای اسلامی ایجاد کرده که تاکنون نظیر نداشته است. امارات و بحرین در ۱۵سپتامبر ۲۰۲۰ (۲۵ شهریور ۱۳۹۲) با واسطهگری دونالد ترامپ رئیسجمهوری وقت آمریکا توافقنامه موسوم به ابراهیم را برای عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی امضا کردند. سودان نیز که تحت فشار آمریکا قرار گرفته بود در ششم ژانویه ۲۰۲۱ (۱۷ دی ۱۳۹۹) چنین توافقی را با رژیمصهیونیستی امضا و وامی به ارزش ۵/۱ میلیارد دلار از واشنگتن دریافت کرد و از فهرست کشورهای تروریستی خارج شد.
طوفانالاقصی؛ خنثیکننده توطئههای آمریکا
قرار بود این سلسلهتوافقها بهطور دومینووار در سراسر جهان اسلام دنبال شود. برنامه گستردهای طراحی شده بود تا مسأله فلسطین در جوامع اسلامی به حاشیه برود که با وقوع عملیات طوفانالاقصی این مسأله غیرممکن شد.
در حالیکه قرار بود در منطقه غرب آسیا نیز فلسطین فراموش شود امروز شاهدیم در کشورهای اروپایی نیز فلسطین به رسمیت شناختهشده و در واقع مسأله فلسطین به دغدغه جهانی مبدل شده است. قرار بود از طریق تسلط اسرائیل بر منطقه غرب آسیا، بار دیگر با قدرت خارجی کنترل شود که با وقوع طوفانالاقصی این نقشه با اخلال مواجه شد. اثرات این عملیات در تثبیت قدرت شبکه مقاومت و به درازای آن افزایش قدرت امت اسلامی در مقابل قدرتهای خارجی تا مدتها قابلبررسی خواهد بود. سلسلهاتفاقات غرب آسیا نشاندهنده شروع دوران جدیدی در غرب آسیاست؛ دورانی که در آن آمریکا و نماینده آن در غرب آسیا یعنی رژیمصهیونیستی از قدرت مانور برخوردار نیستند و نظم منطقه با خواسته محور مقاومت و امت اسلام تنظیم میشود. باید گفت ظهور شبکه جدیدی در منطقه موسوم به محور مقاومت به رهبری ایران، این موقعیت را برای منطقه فراهم کرد که از کنترل غیربومی خارج شود؛ کنترلی که سالها از سوی قدرتهای فرامنطقهای بر غرب آسیا اعمال میشد. رفته رفته، قدرت شبکه مقاومت افزایش یافت، بهطوریکه امروزه میتوان به صراحت ادعا کرد هیچ رویدادی در غرب آسیا بدون درنظرگرفتن خواستههای شبکه مقاومت رخ نمیدهد.
سربازان آمریکایی
چنین شرایطی در منطقه غرب آسیا باعث شده، آمریکاییها که زمانی قدرت قاهره در غرب آسیا بودند اکنون به اهدافی برای محور مقاومت تبدیل شوند و با وجود هزینههای هنگفت برای حفاظت از نیروها و پایگاههای خود، هر چند وقت یکبار شاهد خسارات و تلفات در منطقه باشند؛ موضوعی که نتیجه سیاستهای اشتباه دولتهای مختلف در آمریکا و همدستی با جنایات اسرائیل در منطقه است. همین مسأله انتقادهای زیادی را در آمریکا به دنبال داشته است. هریس هومان، سرگرد سابق ارتش آمریکا که بهشدت از حمایتهای کشورش از نتانیاهو ناراضی است در اینباره میگوید: «این سربازان آمریکایی هستند که همچنان در این جنگها کشته و مجروح خواهند شد. میتوان گفت آنها در دفاع از رژیمصهیونیستی جنگیدند و کشته شدند. شجاعترین آمریکاییها قربانی هویو هوس یک سیاستمدار خارجی خواهند شد، زیرا رهبران آمریکایی، شجاعت ایستادگی در برابر او را نداشتند.» چنانچه او میگوید وضعیت منطقه غرب آسیا برای آمریکاییها نابسامان است و این در حالی است که تا همین چند سال پیش همهچیز در منطقه به خواست آمریکا پیش میرفت.