ارادت شهریار به حافظ به حدی بود که او تخلصش از بهجت را با تفألی به دیوان حافظ به شهریار تغییر داد. اشعار حافظ چونان منزلتی نزد او داشت که درباره آن چنین گفت: «بعد حافظ دهنی خوش به غزل باز نشد/ عارفان قفل ادب بر در این خانه زدند».
معناگرایی حافظ ثانی
شهریار درشیوه شعرگویی همچون حافظ معنا را فدای لفظ نکرد و زیبایی و معنا را در کلمات جست و آن را در اشعارش متبلور ساخت. درواقع حوادث و رخدادهای زندگی او را به سمت خلق و آفرینش غزل و بهوجودآمدن غزلهای پرسوز و گداز سوق دادند. شهریار ۵۳ غزل دارد که آنها را بر وزن، قافیه و غزلهای حافظ سروده است و در نظر او اشعار حافظ ارزش و قرب بسیاری دارند: «گرامی دار چون جان شهریارا تربت حافظ/ که از حافظ کسی را من گرامیتر نمیدارم».
تأثیرپذیری شهریار از حافظ آگاهانه و بهعمد بوده و او خود را حافظ ثانی میشمرد و اینچنین گفت: «شهریارا چه رهاورد تو بود از شیراز/ که جهان هنرت حافظ ثانی دانست».
افزونبرآن، او همچون حافظ به ملکوتی بودن روح باور داشت و ندای آن را به گوش همگان رساند که: «من نه آن مرغم که با دام طبیعت خو کنم/ باش تا بازآیدم از شاخه طوبی صفیر».شهریار همچون استاد جانی و دلی خود، حافظ در اشعارش شیوه عامیانهگویی را پیشگرفت و از کلماتی استفاده کرد که نقل دهان مردم کوچه و بازار است و همین امر باعث قبول و پذیرش اشعارش نزد مردم شد: «خواجه ما که زنده ابد است/ شعرا را گل سرسبد است». او در مدح حافظ اشعاری چند دارد که این بیت از آن جمله است: «ثناخوان توام تا زندهام اما یقین دارم/ که حق چون تو استادی نخواهد شد ادا حافظ».
فردوسیوار؛ پاسدار زبان ملی
شیوه تأثیرپذیری شهریار از فردوسی نیز بسیار درخور توجه است. در این راه او همانند شاعران همشهری خویش، همچون قطران تبریزی و خاقانی، در استفاده از تلمیحاتی به شاهنامه صبغه شالودهشکنی را دنبال و مانند حافظ و دیوانش به فردوسی و شاهنامه نیز افتخار میکرد. او در این بیت: «چه خوش فرموده فردوسی/ هنر ارزانی ایران است» و اقلیم ایرانی متأثر از این بیت شاهنامه است: «هنر نزد ایرانیان است و بس/ ندارد شیر ژیان را به کس». استاد شهریار، فردوسی را بهخاطر پارسیگویی و پاسداشت زبان فارسی که همچون شکر است، ستوده و چنین آورده: «آنکه ما را زبان بسته گشود/ پارسی را روان نو بخشود». و در جایی دیگر پاسداری از زبان فارسی را متناسب با آمدن سروش دانست: «زبان پارسی گویا شد و تازی خموش آمد/ ز کنج خلوت دل اهرمن رفت و سروش آمد». او باور داشت که فردوسی، یگانه فرزند ایرانزمین است که مادر گیتی قادر به آفریدن همچون اویی نیست: «پدید آمد یکی فرزند فردوسی توسی نام/ سترون از نظیر آوردن وی مادر ایام». همچنین او اشعار حماسی فردوسی را مایه دلیری و دلاوری ایرانیان میداند: «آنکه ما را دلاوری آموخت/ سرفرازی و سروری آموخت». شهریار قلم فردوسی را همچون شمشیری میداند که نبردهای بسیاری کرده است: «به عالم این قلمزن کارها کرد/ به شمشیر قلم پیکارها کرد». او در تلمیح به این بیت الحاقی فردوسی که «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی» بیان میدارد: «چه زحمتها به جان هموار در آن سال سی کردی/ به قول خویشتن زنده عجم زان پارسی کردی».
مردمی همچون شاعران کلاسیک
استاد شهریار در اشعارش به غیر از اشاراتی که به فردوسی دارد، ازشخصیتهای شاهنامه مانند هوشنگ، جمشید، ضحاک، سیاوش و فریدون نیز یاد میکند و از آنجا که اشعار او صبغهای عامیانه دارند، به دیو سپید که رستم با آن نبرد کرد، چنگ میاندازد و میگوید: «گاه بپوشم به برف کوه دماوند/ دیو نمایم سپید و سلسله در پا». اوهمچنین در این رهگذر یادکردی دارد از داستان لطیف آشنایی زال و رودابه: «ابرو کمند رستم و گیسو کمند زال/ خود پهلوان به مویه و دستان به زابلی». نامبردن شهریار از نامهای ناآشنای شاهنامه همچون قلعه کلات، همان سنتشکنی تلمیحانه وی است. کلات در شاهنامه اقامتگاه فرود، برادر کیخسرو و پسر سیاوش است.شهریار در شیوه شعرگویی خویش روشی توأمان از سیاق سبک شاعران کلاسیک ایران و استعمال واژهها و اصطلاحات دنیای امروز را اتخاذ کرد. او در استفاده از کلمات و کلام روزمره مردم، دنیا را به ماشینی کهنه تشبیه کرد: «تا به راه حق پیچد چرخ این کهنماشین/ هی عوض چو راننده دنده میکند ما را».
شاعری تصویرساز
شهریار، استاد مسلم تصویرسازی است و در این راه همراه با عناصر روزگار مدرن طرحی نو درافکند و در یکی از اشعارش آفرینش خداوند را به فیلمی سینمایی مانند کرد که کوهها تماشاگران آن هستند: «چه شکر گویمت ای چهرهساز پرده شب/ چه جای من که بر این صحنه کوههای بلند/ که چشم این همه فیلم فرحفزای تو را/ به صف ستاده تماشای سینمای تو را».
شهریار، شاعر ملی و معاصر ایران شاعری تصویرساز است که در خلق هنری خود به شاعران بزرگ و کهن ایران وفادار بود و درعینحال از واژههای روزگار امروز در اشعار خود بسیار سود میبرد. او در این رهگذر به شاعرانی چون حافظ و فردوسی توسل جست و برای رساندن مقصود و هدف خویش از کلام آنها استفاده کرد.
رهرو کلام حق و ولایتپذیر امامعصر(عج)
شهریار همواره بیان میداشت که از کودکی با قرآن مأنوس بود و همین مؤانست با قرآن باعث خلق اشعار وی برای حضرت حجت(عج) شد. او در مدح و ستایش امامزمان(عج) و انتظار فرج ایشان اشعار زیادی به زبان ترکی و فارسی سرود. شهریار از درد هجران بهخوبی آگاه بود و معنای انتظار را میدانست و درک میکرد. او در یکی از سرودههایش به ترکی عاشقی خود به حضرت و شکوه و شکایت از درد هجران را چنین توصیف کرد: «در انتظار تو میمیرم و در این دم آخر/ دلم خوش است که دیدم به خواب گاهبهگاهت». نزد شهریارِ شاعران ایرانزمین فرهنگ و دین در یک راستا قرار داشتند و هرکدام مکمل دیگری بودند.
منابع:
دیوان شهریار، محمدحسین شهریار، مؤسسه انتشارات نگاه، ۱۳۸۷
زندگی ادبی و اجتماعی استاد شهریار، احمد کاویانپور، انتشارات اقبال، ۱۳۷۵
شعر معاصر ایران از بهار تا شهریار، حسن علی محمدی، انتشارات ارغنون، ۱۳۷۳
شهریار و شاهنامه، سجاد آیدنلو، نشریه فرهنگ، شمارههای ۴۶ و ۴۷، تابستان و پاییز ۱۳۸۲
تأثیرپذیری شهریار از حافظ، هادی خدیور، سهیلا کاظمیمرام، مجله زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ادبیات اسلامی واحد فسا، سال سوم، شماره ۲، پاییز ۱۳۹۲
در شهر خیال شهریار، یعقوب نوروزی، فصلنامه تخصصی سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، سال سوم ــ شماره چهارم ــ زمستان ۱۳۸۹.
نگاهی تطبیقی بر سیمای امامزمان(عج) در شعر سید حیدر حلی و شهریار، کلثوم تنها، مجموعه مقالههای دهمین همایش بینالمللی ترویج زبان و ادب فارسی، دانشگاه محقق اردبیلی، شهریور ۱۳۹۴.