به گزارش
جام جم آنلاین، در آشوب شرایط بعد از مشروطه، شاعری سربرمی آورد که پزشکی میخواند و برعکس هم نسلانش غزل میگوید، در دورهای که نام نیما با شعرهای بدون وزن و قافیه اش تازه بر سر زبانها افتاده و معتقدند این سبک نو میتواند زبان اعتراض به چوب ستم زمانه باشد، ملک الشعرای بهار که مورد احترام اکثر حلقههای شعر آن دوره است قصیده را بر میگزیده است، مضمون غالب شعرها اعتراض است.
اما در این میان جوانی با لهجه آذری، نگاهش را به شیراز و آب رکن آباد میدوزد، محمد حسین بهجت تبریزی غزل میگوید، با آنکه ابتدا دلبسته سبک نیما بوده است، اما ادامه حافظ میشود برای التیام روح زخم خورده جامعه ایرانی با معجون واژه هایش.
تیمور تاش که از بستگان رضاخان است به واسطه نفوذش عشق محمد حسین را از چنگش در آورده است، شهریار عاشق است و درد کشیده از جور زمانه، غزلش، احساس و اعتراض را توامان به رخ میکشد.
سیاه و سپید در قسمت سیزدهم، به سراغ شهریارِ شعر فارسی رفته و کهنه کتاب تاریخ ادبیات معاصر را در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی ورق زده است.