به واقع شعر عربی یکی از ژانرهای مهم ادبیات عرب بوده که طی دورههای مختلف بر محتوا و شکل آن اثر گذاشته و آن را به روشهای مختلف تغییر داده است. شعر عربی از اشعار قبل از ظهور اسلام در شبه جزیره عرب تا دورههای معاصر را دربرمیگیرد که با گذشتن از دورههای استعماری، سقوط اعراب، پرونده فلسطین، دیکتاتوریها، موقعیتهای اجتماعی و … به دستاوردهای امروز خود رسیده است.
شعر مقاومت
با توجه به وقوع جنگ تحمیلی در کشورمان، شعر شاعران مقاومت عرب مورد استقبال قرار گرفت و از شاعران بزرگ عرب آثار پرشماری ترجمه شد. در دهه شصت، موسی بیدج از شاعرانی بود که به ترجمه شعر مقاومت عرب پرداخت و با توجه به اشراف و سرودن شعر به زبان فارسی و عربی، ترجمههای ماندگاری از شاعران عرب خلق کرد. موسی بیدج سهم زیادی در ترجمه شعر عرب بخصوص ترجمه دفتر شعرهای نزار قبانی دارد و این ترجمهها باعث شناخت هر چه بیشتر مخاطب از شعر قبانی شد. بخشهایی از اشعار نزار قبانی تاکنون توسط مترجمانی، چون احمد پوری، مهدی سرحدی، رضا طاهری، موسی اسوار و رضا عامری به فارسی ترجمه شده است.
یدا... گودرزی (شهاب) شاعر دیگری است که پس از سالها شاعری و سرودن شعر در قالبهای مختلف، چون شعر سپید و نیمایی و غزل و مثنوی و چاپ چندین مجموعه شعر، به ترجمه اشعار شاعران بزرگ عرب، چون نزار قبانی روی آورده است. یدا... گودرزی در کنار ترجمه شعرهای نزار قبانی به ترجمه شاعران بزرگ عرب، چون محمود درویش و سعاد الصباح، غاده السّمّان و ... نیز پرداخته است.
کتابهای جمهوری زنان (گزیده شعرهای نزار قبانی)، معبدی برای عاشقان جهان (گزیده شعرهای نزار قبانی)، آبی مایل به عشق (گزیده شعرهای نزار قبانی)، عشق تو پرندهای سبز است (گزیده شعرهای نزار قبانی) و زنی در من قدم میزند (گزیده شعرهای نزار قبانی) مجموعه شعرهای این شاعر بزرگ عرب است که توسط یدا... گودرزی ترجمه شده است.
قبانی؛ شاعری درد کشیده
نزار قبانی مشهورترین شاعر سوری و حتی شاید معروفترین شاعر زبان عرب در عصر جدید باشد؛ شاعری که روزبهروز شناخته شدهتر و استقبال از اشعارش نشان از قدرت و توانایی شعر او دارد. مجموعه شعرهای او به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده و تعداد طرفدارانش از مرز عربزبانها عبور کرده و در سراسر دنیا پراکنده شده است. نزار قبانی سال ۱۹۲۳ در دمشق متولد شد.
نزار قبانی هنگامی که ۱۵ ساله بود، خواهر ۲۵ سالهاش به علت مخالفتش با ازدواج با مردی که به او تحمیل شده بود، انتحار کرد. در حین مراسم خاکسپاری خواهرش تصمیم گرفت با شرایط اجتماعی که او آن را مسبب قتل خواهرش میدانست، بجنگد. همچنین مرگ پسر نوجوانش در اثر بیماری قلبی، کشتهشدن همسرش بلقیسالراوی در بمبگذاری سفارت عراق (۱۹۸۱در بیروت) بر شعرش تاثیر عمیقی گذاشت. آشنایی او به زبانهای فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی باعث شکوفایی و عمق شعر نزار قبانی شد. قبانی شاعری است که با شعرهای عاشقانهاش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر قبانیاند. او در دنیای عرب از شهرتی بیهمتا برخوردار است. شعر او به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده است و خوانندگانی بیشمار دارد.
مسأله فلسطین و شعر سیاسی
نزار قبانی پس از رهایی از کار دیپلماسی فقط به شعر پرداخت و با شکست و عقبنشینی اعراب در مسأله فلسطین، از شعر عاشقانه به شعر سیاسی و شعر مقاومت روی آورد. نزار قبانی علاوه بر شاعری، دیپلمات بود و به کشورهای زیادی سفر کرد و همین امر باعث شد در شعر به فضاهای متنوع تصویری دست یابد. در شعر نزار قبانی نیازهای معاصر بشری، عشق، سیاست، نقد مدرنیسم و نقد استبداد در دنیای عرب دیده میشود و همین مسأله گستره مخاطبان شعر نزار قبانی را گسترده میکند. نزار قبانی از آن شاعران بزرگی که با اتکا به ایماژ و تصویر، فضایی جادویی میآفریند، به همین دلیل شعر نزار قبانی در ترجمه به هر زبانی، شعر بودن خود را از دست نمیدهد. نزار قبانی در تصویرسازی خیلی قدرتمند عمل میکند، تصاویر او موجز و بر هر زبانی که ترجمه شود باز هویت شعری خود را حفظ میکند.
میخواهم از پوستم بیرون بزنم
از صدایم
و از زبانم
و مثل عطر مزرعهها
سیال شوم!
تصاویر این شاعر در عین حال بسیار عاطفی و حسی است و گودرزی در ترجمههای نزار قبانی از زبانی منعطف و عاطفی و حسی استفاده کرده است.
*****
چرا زنان، هنگامی که عاشقند
به گنجشک و نور و آتش
بدل میشوند
همواره در شعر نزار، ایران و عناصر ایرانی جلوهای بکر و تازه به شعر این شاعر میبخشد:
حرفهای تو مثل قالی ایرانیست
و چشمهایت
گنجشکهای دمشقی
که بین دو دیوار میپرند
*****
قلب من مثل کبوتر
بالای حوضچهی دستانت پر میکشد
و در سایهی النگوهایت میآرامد
و من دوستت دارم.
اما میترسم گرفتارت شوم...!
عشق و زن اصلیترین موضوعات شعر نزار قبانیاند. ورود او در موضوعهای عاشقانه تا اندازهای است که باید گفت پیش از او، هیچ شاعر عربزبانی تا این حد به آن نزدیک نشده بود؛ زن برایش همه عشق و ظرافت و زیبایی است.
بیشترین چیزی که در عشق تو آزارم میدهد
این است که چرا نمیتوانم بیشتر دوستت بدارم
و بیشترین چیزی که درباره حواس پنجگانه عذابم میدهد
این است که چرا آنها فقط پنج تا هستند نه بیشتر؟!
زنی بینظیر، چون تو
به حواس بسیار و استثنایی نیاز دارد
به عشقهای استثنایی
و اشکهای استثنایی...
بیشترین چیزی که درباره «زبان» آزارم میدهد
این است که برای گفتن از تو، ناقص است
و «نویسندگی» هم نمیتواند تو را بنویسد!
تو زنی دشوار و آسمانفرسا هستی
و واژههای من، چون اسبهای خسته
بر ارتفاعات تو له له میزنند
و عبارات من برای تصویر شعاع تو کافی نیست
مشکل از تو نیست!
مشکل از حروف الفباست
که تنها بیست و هشت حرف دارد
از این رو برای بیان گستره زنانگی تو
ناتوان است!
قبانی رنج زن را در جامعه دیده و کاملا صادقانه از آن متأثر شده بود. ماهیت سنتی جامعه عرب را به نقد کشید و با قدرت قلم تصویرگر خود، از دردها، شورها، صبوریها، سکوتها و زیباییهای عشق سخن گفت.ای زن
که در پایان جهان نشستهای
نه در اتاق من
چقدر از من دوری!
خود را از میراث ترس گذشته رها کن
و جملهای بگو!ای بانویی که، چون ملکه
بر قالی کاشانی گام برمیداری!ای پاکای بیآلایشای تابناک!
مرا مردی سادهلوح یا نادان
یا تهی از مردانگی مپندار.
من به هزاران زن عشق ورزیدهام.
اما تاکنون
عاشق یک فرشته نبودهام!
شعر اجتماعی با کنایههای طنز تلخ
شعر اجتماعی او نیز با تکیه بر نفوذ کلمات، تسلط بر مضامین، کنایههای تلخ و طنزآمیز و... از جایگاه ویژهای برخوردار است، عاشقانههای بیپردهاش در توصیف زن، ناشی از تأکید زایدالوصف وی نسبت به زیبایی، جذابیت و حتی زیورآلات و نوع آرایش و لباس پوشیدنش، در کنار آن بازتاب محرومیتی است که نصیب زنان گردیده و انتقام از جامعهای است که عشق را نمیپذیرد و با زور اسلحه به جنگش میرود.
دنبال شهری هستم مانند خودمان
زمستانش مانند ماست
پاییزش، آرامشش و جنونش مانند ماست
و تندرها و خیزابهایش.
دنبال شهری به رنگ چشمان توام
به رنگ اندوههای من!
دنبال شهری در انتهای جهان هستم
جایی که کسی را نمیشناسیم
و کسی مارا نمیشناسد.
بارانهایش غرقمان میکند
و برفش مارا میسوزاند.
دنبال کوچههای تنگی هستم
که ما را میبلعد.
دنبال قایقی ماجراجو
که شبی ما را میگیرد و پس نمیدهد!
دنبال گوشهای در رستورانی هستم
که به گفتوگوی ما گوش میدهد.
دنبال بادهای ناب
که پیش از آنکه آن را بنوشیم
ما را مینوشد!
دنبال شعری هستم
که لابهلای انارها جا گذاشتم.
نگاه شاعر جهان عرب به اندیشه ایرانی
شعر نزار قبانی در دنیای عرب تنشهای زیادی را برانگیخت. او با ساختار فکری متفاوتتر از شاعران، نویسندگان و دنیای عرب زندگی کرد و شعر نوشت و فکرهایش بر نقد شعر و دروس دانشگاهی تأثیر گذاشت.
نزار قبانی در میان خوانندگان ایرانی اقبالی گسترده یافته و این نشان از همذاتپنداری مخاطب ایرانی با آثار این شاعر خاورمیانهای است. نزار قبانی در اشعارش دلبستگی خود را به عرفان ایرانی و اسلامی به تماشا میگذارد. قبانی دلباخته اندیشههای عطار نیشابوری و جلالالدین بلخی و متاثر از خیام است، او دلباخته عرفان ایرانی است.
شعر قبانی سرشار از ارجاعات و بازگشتهای تاریخی و تلمیحات ادبی است، او به حمله مغول و تاتار، اشارهها دارد و از ویرانگریهای آنان به ویژه هلاکو در شهرهای ایران و بغداد بسیار میگوید و بسامد این مقاطع در شعر وی بالاست، شهرهای ایرانی در شعر او ستوده و ارجمند هستند و قبانی با تحسر از آنها نام میبرد:
«والقمر الاخضر فی سماء نیسابور...»
نزار قبانی عاشق هنر ایرانی به ویژه فرش ایرانی است. از این رو به قالیهای ایرانی از کاشان گرفته تا تبریز اشاره کرده و حتی محبوب خود را به فرش ایرانی تشبیه میکند.
این شاعر، ادبیات و زبان و خط فارسی را عاشقانه دوست دارد و میستاید. در شعر او اشارههای بسیار به نمادها، پدیدهها، واژهها و چهرههای ایرانی دیده میشود. نزار قبانی در شعرش از نماد بیشمار فارسی بهره میبرد چنانچه یدا... گودرزی به این تأثیرپذیری اشاره کرده است. به طور کلی نزار قبانی از نمادهای فارسی به نفع شعرش استفاده کرده است. یکی از این کلمات «بنفسج» که همان «بنفشه» فارسی است، او از این واژه هم به عنوان گل و هم رنگ و هم نماد، بهره میبرد و ترکیب تازه میسازد، مانند:
«عصر بنفسجی» یا کلمه «جُلنار» که همان «گلنار» فارسی است که قبانی بارها از آن استفاده میکند. «عصر الجلنار» در شعر او یعنی زمانی آرمانی که مثل گل، محبوب و خواستنی است، «شهریار» هم از واژههای مورد علاقه نزار قبانی است که بارها به کار میبرد و این واژه، کارکردی استعاری در شعر او دارد:
«کیف آتیک بورد احمر
بعد ان مات زمان الجلنار.
اسکتی یا شهرزاد!»
یا «فانا ماکنت یوما شهریارا»
کلمات فارسی در شعر نزار قبانی بسیار است، نمونههایی ببینید:
«زمانک بُستان و عصرک اخضر»
«صار الادیب کالبهلوان»
«و ینموالبنفسج فی حوضنا»
«اجعل شاه الفُرس من رعیتی...»
«و من اوراق ِ الُرزنامه العربیه»، «من رزنامه الاقدار...»
کلماتی مثل بهار، بُستان، شریان، ساذج (ساده)، خنجر و خناجر، سرداب، سراب، پهلوان، نارنج، فردوس، مهرجان، دفتر، فیروز، انوشروان، نرجس، سوسن، یاسمین و. زیاد دیده میشود که نشانه رواج واژههای فارسی در زبان معاصر عربی نیز هست.
شاعری فراتر از جغرافیا
به طور کلی نزار قبانی شاعری است که اهل عشق و شعر و عرفان است، او در شعرش به راحتی توانسته اصطلاحات و پدیدههای امروزی را به نفع شعر خویش مصادره کند، اما نگرش عرفانی و مهرورزانهاش سبب شده تا به فراتر از جغرافیا، آیین و محدودیتهای فرضی بنگرد و همچون رهروی عاشق به پدیدههای جهان، عاشقانه نگاه کند.
عطر، زبان است
با واژهها، حروف و الفبای ویژه
مانند همه زبانها.
عطرها هم انواع و اقسام دارند
برخی از آنها طلسم هستند
برخی دعا
و برخی نبردی وحشیانه!
عطر متمدن، شکوه خود را دارد
و عطر وحشی نیز زیبایی خود را
و این بستگی به وضعیت روانی ما
در روبهرو شدن با آن دارد
و نیز زن و مردی
که از آن عطر بهره میگیرند!
به این معنی که بینی آدمی
با فرهنگ، تجربه و سطح تمدنی او پیوند دارد.
مردانی عطرهایی را ترجیح میدهند
که زمزمه دارند.
برخی عطرهایی را میخواهند
که فریاد بزنند.
برخی عطرهایی را دوست دارند
که ترور میکنند!
چگونگی رابطه ما با زنان
در نوع عطری که ما را متقاعد میکند نقش دارد
عطر معشوق یک چیز است
عطر محبوب، چیزی دیگر
عطر دانشجوی هفده ساله یک چیز است
و عطر بانویی چهل ساله، چیز دیگر.
برای من، عطری که دوستش دارم
با حالت درونیام تغییر میکند
گاهی عطری را دوست دارم که آتش میزند
گاهی عطری که فراموش کرده حرف بزند!
گاهی هم عطری را
که با من وارد گفتوگوی طولانی میشود!
گاهی اوقات، عطر ملایم را دوست دارم
گاهی عطر وحشی و ستیزهجو را.
اما انتخاب اول و آخر من در عطر:
من زنی را دوست دارم.
چون ابر
که از زیر دوش بیرون میآید
و با او چیزی جز بوی صابون
و قطرههای باران نیست.
غزه سرودهای پراحساس
او درباره فلسطین نیز سرودههای پراحساسی دارد و درباره ستمهای مکارانه که به این سرزمین شد اینگونه تلخ میسراید:
یک قوطی ساردین به نام «غزه»
دستمان دادند
و استخوانی خشک به نام «اریحا»
مسافرخانهای به نام فلسطین
بی سقف، بی ستون
پیکری بی استخوان
و دستی بی انگشت
دیگر ویرانهای برای گریستن نیست
یک ملت چگونه بگرید
هنگامی که اشکهایش را از او گرفتهاند؟!
در سرودهای شورانگیز درباره فلسطین و مقاومت مردم و خیانتهای سردمداران عرب میگوید:
آنقدر گریستم تا اشکها تمام شد!
آنقدر نماز گزاردم تا شمعها آب شد
آنقدر رکوع کردم تا توانم تهی شد
با تو از محمد (ص) پرسیدم
و از مسیحای معطر از بوی پیامبران!ای نزدیکترین پل
میان زمین و آسمان!ای قدس،ای گلدسته ادیان!
تو دخترک قشنگی هستی که انگشتانش سوخته
و چشمانش برافروختهای واحه سبز
که روزی پیامبر از آن گذر کرد.
خیابانهایت اندوهگین
و گلدستههایت غمگین است.ای قدس!ای زیبایی محاصره شده در سیاهی!
ناقوسهای کلیسای «قیامت» راچه کسی مینوازد
بامداد یکشنبهها؟!
برای کودکان چه کسی هدیه میآورد
در شب میلاد؟!ای شهر اندوه!ای اشک درشت
که برپلکها میدرخشی!ای مروارید ادیان!
از دیوارهایت، خونها را که میشوید؟
انجیل را که نجات میدهد
و قرآن را؟!
کیست که مسیح را نجات دهد
از دست قاتلان؟
کیست ناجی انسان؟!
شهر من!ای محبوب!
فردا، فردا، لیموها شکوفه میدهند
و خوشهها و زیتونها شادی میکنند.
چشمها میخندند
و کبوتران مهاجر
تا بامهای پاک تو باز میگردند
کودکان برای بازی باز میآیند
و پدران و پسران بر تپههای سبز
همدیگر را در آغوش میگیرندای میهن من!ای فلات صلح و زیتون!
در پایان باید گفت گودرزی توانسته با ارائه ترجمههای موفق از نزار قبانی، پاسخ خوبی از مخاطبانش دریافت کند. زیرا این ترجمهها به چاپهای متعددی رسیدهاند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد