به گزارش خبرنگار جامجم، ساعت ۲۲ شنبه هشتم مهرماه سال گذشته مأموران پلیس تهران از قتل مردی افغان در حوالی خیابان نیرویهوایی باخبر شدند. با اعلام این خبر، تیمجنایی راهی محل شده و در اتاق نگهبانی ساختمان نیمهکاره با جسد مرد جوانی به نام بصیر روبهرو شدند که با اصابت ۱۴ ضربه چاقو به قتل رسیده بود. برادر مقتول به مأموران گفت: «من و برادرم از افغانستان به ایران آمدیم و کارگری میکردیم. یکی از برادرانم در ترکیه کار میکند و یک روز قبل بصیر به صورت تصویری با او صحبت کرده بود و یکی از دوستانش به نام شهابالدین را به برادرم نشان داده بود که آن شب مهمان او بود. بصیر قرار بود دوباره با برادرم در ترکیه صحبت کند، اما وقتی امروز تلفنش خاموش بود برادرم از ترکیه با من تماس گرفت و خواست که به خانهاش بروم و از او خبر بگیرم. من هم به خانهاش آمدم و با این صحنه هولناک روبهرو شدم.»
وی در ادامه گفت: «پسر عمویمان به نام رحمان و برادرم باهم رقیب عشقی و چند باری هم درگیر شده بودند، تا اینکه رحمان با آن دختر ازدواج کرد و درگیریشان پایان یافت. الان احتمال میدهم رحمان و منصور، برادرم را به قتل رساندهاند.» بررسی جسد هم نشان داد پنج ضربه به قسمتهای مختلف بدن مقتول اصابت کرده و اوسعی داشته ازدست قاتل فرارکند.به همین دلیل بیشتر ضربات به کمر او وارد شده بود.پول و وسایل مقتول هم سرقت نشده که این موضوع احتمال قتل با انگیزه انتقامجویی را مطرح کرد.
در حالی که شهابالدین و منصور تحتتعقیب قرار داشتند بعد از پنج روز شهابالدین تسلیم شد. او درباره انگیزه قتل گفت: من و بصیر عاشق یک دختر بودیم که خانوادهاش با ازدواج آن دختر با من موافقت کردند. بعد از مدتی متوجه تغییر رفتار همسرم شدم. او را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم بصیر اینترنتی با همسرم در ارتباط است.همسرم منکر این ارتباط بود به همین خاطر غیرقانونی به ایران آمدم تا سراغ بصیر بروم. وقتی به ایران رسیدم، همسرم تماس گرفت و راز جنایت سیاه پسرعمویم را فاش کرد و مدعی شد، بصیر قبل از اینکه به ایران بیاید، سراغ او رفته و به او تجاوز کرده و در این مدت برای اینکه آبروی من نرود سکوت کرده بود. بصیر در این مدت او را وادار کرده بود که اینترنتی با هم ارتباط داشته باشند.
آدرس محل کار بصیر را در یک ساختمان نیمهکاره پیدا کردم و با دوستم منصور به آنجا رفتم. بصیر اگر من را مقابل ساختمان میدید، از ترس در را باز نمیکرد؛ وقتی بصیر در را باز کرد، دو نفری وارد خانه شدیم. بصیر فهمید برای چه کاری به آنجا آمدهام و خواست فرار کند که با چاقو به جانش افتادم. بعد از قتل چند روزی در شهر سرگردان بودم تا اینکه تصمیم گرفتم خود را تسلیم کنم. در ادامه منصور هم دستگیر و مدعی شد در قتل نقشی نداشته و با اصرار شهابالدین به آنجا رفتهاست.
پس از تکمیل تحقیقات و باتوجه به درخواست اولیایدم برای شهابالدین به اتهام قتلعمد و برای منصور به اتهام معاونت در قتل، کیفرخواست صادر شد و پرونده برای محاکمه به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در حالی او بهزودی پای میز محاکمه قرار میگیرد که اولیایدم برای او قصاص خواستهاند.