مرتضی حسینی در این گفتوگو ازحضورش درقصههای مجید، علاقهاش به سینما،خاطراتش با زندهیاد کیومرث پوراحمد و نگاهش به بازیگری سخن میگوید. آقامعلم قصههای مجید درسالهای اخیهمچنان به شغل شریف معلمی مشغول است و به همت او و تعدادی از دانشآموزان دهه ۶۰وهمکاری اداره نوسازی مدارس استان اصفهان،مدرسه شهید حلبیان که قدمتی۱۲۰ساله داردومجموعه قصههای مجید درآن تصویربرداری شده ودرحال تخریب بود،بازسازی وبه هنرستان صنایعدستی تبدیلشده است.
این روزها را چگونه میگذرانید؟
کماکان به شغل شریف معلمی اشتغال دارم و با یکسری از مدارس در اصفهان همکاری میکنم.
شما در گفتوگوهای قبلیتان از نحوه آشناییتان با مرحوم کیومرث پوراحمد و بازی در مجموعه قصههای مجید صحبت کردهاید. آیا قبل از بازیگر شدن به فیلم و سینما علاقه داشتید؟
بله، بعید است کسی به سینما علاقه نداشته باشد. ما که جوانیمان در پیش از انقلاب گذشت، خانوادههای مذهبی فرزندانشان را از رفتن به سینما منع میکردند، اما جوانان آن روزها هم حرمت بزرگترها را نگه میداشتند و هم به خواسته خود میرسیدند و به دنبال علائقشان میرفتند. بازی در قصههای مجید و آشنایی با آقای پوراحمد که استاد به تماممعنا بودند و در بازی گرفتن از بازیگران تخصص داشتند و خلاقیتشان مثالزدنی بود، باعث شد که اگر علاقه من به فیلم و بازیگری ۵۰درصد بود به صد درصد کامل برسد.
فیلمهای مورد علاقهتان در دوران جوانی کدام بود؟
درست است که تصور بر این است که فیلمهای قبل از انقلاب بیکیفیت بودند و اصطلاحا فیلمفارسی خوانده میشدند اما در میان این فیلمها هم آثار قابل تعمق وجود داشت. خودم فیلمهای آقای هالو، گاو و سفر سنگ را خیلی دوست داشتم.
در قصههای مجید نقش معلمی به نام آقای حیدری را ایفا میکردید. از سوی دیگر، شغل اصلیتان هم معلمی است. کاراکتر آقای حیدری چقدر به شخصیت واقعیتان نزدیک بود؟
خیلیها که سالها مرا میشناختند و با هم کار کرده بودیم و حتی دانشآموزانم میگفتند آقای حیدری خود واقعیات است. من تلاش نکردم جلوی دوربین بازی کنم و خود واقعیام بودم. روزی که جلوی دوربین رفتم با خودم قرار گذاشتم که بازی نکنم و خود واقعیام باشم. به لطف خدا حضورم در جلوی دوربین هم به دل مردم نشست.
چیزی از خودتان به شخصیت آقای حیدری که در فیلمنامه طراحی شده بود اضافه کردید؟
میدانید که آقای هوشنگ مرادی کرمانی کتاب قصههای مجید را در پنج جلد نوشته بودند. نگارش فیلمنامه توسط زندهیاد پوراحمد در سر صحنه انجام میشد. دیالوگها را به ما بازیگران میدادند و جلوی دوربین میگفتند. اگر بداهه یا اضافهای هم میگفتیم اصلا حذف نمیکردند، البته با لحاظ و رعایت این نکته که مسیر فیلمنامه عوض نشود. به هر حال، دست ما را خیلی باز میگذاشتند و آزادی عمل داشتیم. البته در کارهای بعدیام با کارگردانان دیگر همین آزادی عمل را نداشتیم اما در همکاری با آقای پوراحمد، بازیگران راحت و با حس خودشان جلوی دوربین میرفتند.
اولین سکانسی را که جلوی دوربین رفتید و نظر و واکنش آقای پوراحمد را به یاد دارید؟
آقای پوراحمد قبل از برداشت اولین سکانس تستی از من گرفتند. سه، چهار دیالوگ دادند و گفتند حرکت کن و بگو. من گفتم و آقای پوراحمد گفتند دلم میخواهد در کارهای من حضور داشته باشی. برای اولینبار هم در قسمت لباس عید بازی داشتم که البته فقط صدای من روی تصویر بود. اکثر پلانهایی که من بازی داشتم نهایتا با یک یا دو برداشت گرفته میشد. آقای پوراحمد خیلی لطف داشتند و همیشه میگفتند عالی عالی. روز بعد یکی از استادان تئاتر اصفهان بازی داشت و پلان بعد از شش بار تکرار گرفته شد. نوبت من که شد جلوی دوربین رفتم اما پلان چندبار گرفته شد تا بالاخره آقای پوراحمد کات دادند و پرسیدند: حسینی! چه خبره؟ چرا اینجوری بازی میکنی؟! گفتم آقای پوراحمد، وقتی شما پلان استاد را با شش برداشت گرفتید گفتم شاید با من رودربایستی دارید و برای همین از کارم تعریف میکنید. مرحوم پوراحمد جواب داد که من با مادرم که دارد بازی میکند هم رودربایستی ندارم، دیگر چه برسد به شما. خلاصه که خیالم راحت شد که آقای پوراحمد از کارم راضی است و بقیه سکانسها را هم با یکی، دو برداشت گرفتیم. روحشان شاد! همیشه از بازیام اظهار رضایت میکردند.
فضای قصههای مجید در دهه ۶۰ میگذشت. چقدر تلاش داشتید تا چهره واقعی یک معلم دهه شصتی را نشان دهید؟
اتفاقا میخواهم بگویم آقای حیدری شاید چندان بامعلمان دهه شصتی شباهتی نداشت. بعضی از معلمها در آن سالها دانشآموزان را تنبیه میکردند که بخشی از آن در قسمت صبح روز بعد و با بازی آقای جهانبخش سلطانی در نقش ناظم مدرسه به تصویر کشیده شد. در دوران مدرسه خود من هم همیشه چند ترکه را برای ادب کردن بچهها در آب حوض مدرسه خوابانده بودند. البته بچهها همیشه معلمی را که در عین جدیت، با آنها رفاقت میکرد خیلی دوست داشتند. دانشآموزان قدیمی خودم میگویند ما هیچوقت شما را از یاد نخواهیم برد. هستند کسانی که سریال قصههای مجید را به یاد نمیآورند اما مرا بهعنوان معلم میشناسند، چراکه چهره من بهعنوان یک معلم خوب در ذهنشان نقش بسته است.
البته آقای حیدری معلم معتدلی بود و نه خیلی بیتفاوت بود و نه زیادی هیجانزده میشد.
بله، خودم هم در میان خانواده و دوستان بهعنوان یک آدم صبور و خونسرد شهرت دارم.
شما بازیگری را با سریالهایی مثل سایهبان و ملکاوان ادامه دادید. بعد از قصههای مجید بازیگری چهقدر برایتان جدی شد؟
همیشه دلم خواسته که نقش آقای حیدری که در ذهن مردم جاافتاده و بهیاد ماندنی شده، خراب نشود و به همین دلیل، نقشهایی را میپذیرم که این تصویر خوب از من بهعنوان بازیگر نقش یک معلم خوشاخلاق از بین نرود. خیلی خوشحالم که معلمی را رها نکردم و صرفا بهدنبال بازیگری نرفتم. دوستی دارم که صداپیشه و هنرمند و استاد دانشگاه در اصفهان است. همیشه میگوید اگر به گذشته برگردم از مدرسه شروع میکنم، چراکه کارش آرامشبخش است و روی تربیت بچهها اثر دارد.
پس خودتان هم اگر به گذشته برگردید تمام و کمال به بازیگری مشغول نمیشوید؟
شک نکنید.چندبارهم به گذشته برگردم،حاضر نیستم معلمی رارهاکنم. البته احساس میکنم اگر درکنار معلمی،روی کار بازیگری تمرکز بیشتری میکردم موفقتر از الان بودم و از موقعیت بهتری برخوردار بودم. با این حال، باز هم خدا را شاکر هستم که تا این مرحله جلو آمدهام.
مردم در کوچه و خیابان هنوز شما را به یاد میآورند؟
بله، با وجود تغییراتی که در چهرهام بهوجود آمده، اما همچنان لطف دارند و میشناسند. جالب اینکه بیشتر هم از روی صدا میشناسند که خیلی برایم ارزشمند است. ما هرچه داریم از عنایت خداوند و لطف مردم است.
چرا بعد از قصههای مجید در سایر کارهای زندهیاد پوراحمد بازی نکردید؟
اتفاقا آقای پوراحمد دعوت میکردند، اما بعد از صحبت کردن، احساس میکردم نقش مناسبم نیست و قبول نمیکردم.
کدام یک از قسمتهای قصههای مجید را بیشتر دوست دارید؟
همه قسمتهایش جذاب است. الان که با یک دیدگاه متفاوت تماشا میکنم، همه قسمتها را دوست دارم. البته قسمت ملخ دریایی را بهخاطر حضور خانوادهام و پرداختش به موضوع ورزش جور دیگری دوست دارم و برایم در اولویت است. قصههای مجید یک مجموعه تربیتی کامل برای اولیا، دانشآموزان و مربیان است.