در تحلیل اظهارات اخیر اسموتریچ، نکات و مؤلفههایی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آنها گذشت. نخست اینکه طرح اشغال کرانه باختری، معطوف به جنگ غزه و لبنان ومنبعث ازتحولات میدانی وفرامتنی یکسال اخیر نبوده وخروجی یک نقشه بلندمدت در عرصه سیاست خارجی تلآویو بوده است.فراموش نکنیم حدود دوسال قبل، اسموتریچ نقشهای را در یک کنفرانس خبری درپشت سر خود قرار داد که در آن، کرانه باختری، نوارغزه وحتی قسمتی ازخاک اردن به اراضی اشغالی الحاق شده بود. پس از شکلگیری کابینه ائتلافی نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس به همراه اسموتریچ وبن گویر(وزیر امنیت داخلی رژیمصهیونیستی)درصدد پیادهسازی این نقشهراه برآمدند.یکی ازانتقادات شدیدی که ازسوی منتقدان نتانیاهوبه وی وارد میشود، تمرکزگرایی بیش ازحد وی بر نوارغزه و اهمالکاری نسبت به تحولاتی بوده که درنوارغزه جریان داشته است.
طرحی که جدید نیست
سلسله تحولاتی که طی سالهای اخیر در کرانه باختری رخداده، نشاندهنده تمرکز صهیونیستها بر این منطقه (با هدف اشغال آن) بوده است. بااینحال طرح چنین موضوعی در برهه کنونی این شائبه را بر ذهن برخی مخاطبان جاری میسازد که مصدر چنین وقاحتی، تحولات جاری در منطقه بوده است! این فرضیه بهصورت مطلق نادرست است.خصوصا اینکه در اتاق جنگ تلآویو، تحولات میدانی غزه و لبنان طبق فرمول عملیاتی و محاسباتی تعیینشده پس از وقوع عملیات طوفان الاقصی پیش نرفته و نتانیاهو به هیچیک از اهداف سهگانه اصلی خود در غزه ازجمله بازگشت اسرای صهیونیست، اشغال کامل نوار غزه و نابودی حماس دست نیافته است.
منازعات پایدار در تلآویو
از سوی دیگر، اصل طرح چنین موضوعی ناظر بر بحرانهای داخلی در اراضی اشغالی، خصوصا منازعات پایدار در کابینه نتانیاهو است. اسموتریچ با طرح این مسأله، تلاش کرده تا بهصورت غیرمستقیم مدعی شود انحرافی بر اهداف میدانی و راهبردی کابینه جنگ در میدان نبرد ایجاد نشده و حتی کابینه نتانیاهو به هدفگذاریهای بعدی در مدارجنگ غزه مشغول است! این سیگنال در حالی از سوی وزیر دارایی متوحش رژیم اشغالگر قدس مخابره میشود که حتی نزدیکترین افراد به نتانیاهو نیزشدیدا نگران سقوط کابینه ائتلافی بهدنبال ناتوانی درمیدانجنگ،افشاگریهای امنیتی اخیردردفترنخستوزیر رژیمصهیونیستی و اختلافات مثلث ارتش، موساد و کابینه بر سر نحوه استمرار جنگ هستند. بنابراین، در تحلیل مواضع اسموتریچ باید مصرف داخلی آن در معادلات سیاسی آشفته حاکم بر تلآویو نیز مورد توجه قرار گیرد.
عواقب یک حماقت آشکار
نکته بعدی، مربوط به عواقب و تبعات چنین اقدامی (درصورت وقوع) بازمیگردد. ازآغازطرح معامله قرن میان صهیونیستها و اعراب در سال۲۰۲۰ میلادی،۲۲کانون غیرقانونی شهرکسازی در کرانه باختری ایجاد شده است.این درحالیاست که حتی دولت جدید آمریکا نسبت به استمرار این روند و پرداخت هزینههای حمایت از تلآویو دراشغال مطلق کرانه باختری ابراز تردید کرده است. حتی ترامپ و اطرافیانش نیز بهوضوح آگاه هستند که نبرد چندوجهی صهیونیستها در تقابل همزمان با لبنان، غزه و کرانه باختری نهتنها منتج به تحقق اهداف تلآویو دراین مناطق مهم نمیشود، بلکه هزینههای جنگ و تبعات سلبی و سخت حمایت از رژیمصهیونیستی را شدیدا علیه زوج واشنگتن ــ تلآویو افزایش خواهد داد.فراترازآن، چنین موضوعی میتواند در روند پیشبرد اهداف اعلامی دولت ترامپ مبنی برانعقاد پیمانهای عادیسازی روابط کشورهای عربی و رژیمصهیونیستی خلل ایجاد کند.
واکنشهای ویرانگر علیه دشمن صهیونیستی
ازآن گذشته،بسیاری ازاستراتژیستهایغربیوصهیونیستی معتقدندچنین اقداماتی منتج به بروزواکنشهای ویرانگرو غافلگیرکننده علیه تلآویو خواهد شد، تا جایی که میتواند بخشی از عملیات انتقامی گروههای نظامی طرفدار مقاومت در کرانه باختری را به داخل اراضی اشغالی و حتی پایتخت این رژیم (تلآویو) تسری دهد. پیشفرض مضحکانه اسموتریچ و همراهانش مبنی بر اینکه الحاق تدریجی کرانه باختری به اراضی اشغالی ازپیامدهای سلبی آن میکاهد نیز صرفا یک توهم است. ایجاد حکومت نظامی صهیونیستها درکرانه باختری،به معنای افزایش تصاعدی هزینههای امنیتی،اقتصادی وبینالمللی علیه تلآویو بوده وتوان نظامی حداقلی و تضعیفشده صهیونیستها درجریان جنگهای ۱۴ماه اخیر رابیش ازپیش به چالش خواهد کشید.در این میان، اردن و مصر نیز بهطورطبیعی بسیاری از مناسبات امنیتی پشت پرده و آشکار خود با تلآویو را قطع خواهند کرد.