نصرالهی در توضیح این مسأله به «جامجم» میگوید: شایعات، اخبار فیک و دروغ، به زمان فعلی یا موضوع خاصی محدود نیستند؛ عمری به قدمت حیات بشر و شکلگیری زندگی اجتماعی دارند و همیشه هم وجود داشتهاند اما برخلاف آنچه پیش از این گفته میشد، شایعات و اخبار دروغ، خاص جوامع کمسواد و بیسواد نیستند؛ بلکه با پیشرفت فناوریهای ارتباطی و افزایش شهرنشینی و تعدد و کثرت رسانهها و کنشگران سیاسی، انگیزه و امکانات برای تولید اخبار فیک و دروغ و ساختن شایعات و وایرالکردن آنها بیشتر شده است. علاوه براین، در کنار غفلت مسئولان، برخی از رسانههایی که وظیفه اطلاعرسانی دقیق و تأمین «حق ِدانستن» مردم را دارند، نهتنها به وظایفشان در اطلاعرسانی صحیح و سریع عمل نمیکنند بلکه مأموریتشان تولید و انتشار شایعات است. در چنین شرایطی، وظیفه رسانههای مسئول و مستقل و مردمی ازیکسو، شناخت خبرهای مورد نیاز مردم و تأمین صحیح، سریع و جامع آن است تا ریشههای بروز شایعات و روایتهای دروغ را بخشکانند و از سوی دیگر، بالابردن سواد رسانهای و مجازی مردم است تا بتوانند هم اخبار درست را از نادرست تشخیص دهند و هم خبرهای مورد نیاز خود را از منابع معتبر و موثق تأمین کنند؛ البته مسئولان هم میتوانند با میداندادن و اعتمادکردن به رسانهها، به تولید و انتشار درست و بهموقع اخبار کمک کنند.
یک تاکتیک تازه
وی در تکمیل صحبت خود اضافه میکند: همانطور که گفتم پیش از این هم، دروغ و اخبار خلاف واقع وجود داشت اما نکته جدید این است که مفهوم دروغ چه بهعنوان «تاکتیک» و چه بهصورت «راهبرد»، بهکلی تغییر کرده و الان کنشگران سیاسی و رسانهای با تاکتیک بهروزشده و توسعهیافته یعنی استراتژی «دروغِ راست» روح و روان مردم و امنیت ملی را هدف قرار میدهند؛ به عبارت دیگر، اولا از دروغ به صورت تاکتیکی یعنی مقطعی و موقت استفاده نمیشود بلکه بیشتر به صورت راهبردی، همیشگی و درازمدت مورد بهرهبرداری قرار میگیرد؛ ثانیا دروغ دیگر همانند قدیم به معنای بیان و نگارش امر خلاف واقع نیست بلکه انتخاب، بیان و نگارش بخشی از واقعیت و تکرار و برجستهکردن آن است، بهگونهای که مخاطبان آن بخش و جزء انتخاب و رسانهایشده را، «همه واقعیت» تلقی کنند و نتوانند همه ابعاد آن را متوجه شوند. بنابراین با پدیده دروغِ راست مواجه هستیم. یعنی چیزی که گفته میشود، لزوما خلاف واقعیت نیست بلکه بخشی از واقعیت است که کنشگران رسانهای آن را بهشکل هوشمندانه و عمدی، انتخاب، برجسته و تکرار میکنند تامخاطبان فکرکنند که همه واقعیتها، همین بخشهایی است که اطلاعرسانی شده است.این استاد ارتباطات، دروغ راست را یکی از «ابَرمشکلات» کشور دانست و اضافه کرد: در حقیقت چیزهایی که رسانهها میگویند نه اینکه واقعیت نداشته باشد بلکه تنها بخشی از آن است. پدیدهای که الان مردم را آزار میدهد و امنیت ملی و روحی و روانی را تهدید میکند، همین دروغ راست است. مثلا گرانی، ناترازی انرژی، فساد، مشکلات مربوط به مقاومت در منطقه بهویژه در سوریه، بخشی از واقعیتها و البته تلخ هستند اما همه واقعیتهای منطقه و ایران این موضوعات منفی نیستند بلکه حقیقتا ایران و مقاومت به استناد آمارها و مستندات تاریخی، امکانات و ظرفیتهای بسیار زیادی دارد و در برخی مواقع مشکلاتی به مراتب سختتر از اینها را پشتسر گذاشتهاند و تهدیدات را به فرصت تبدیل کردهاند.
سواد رسانهای را بالا ببریم
نصرالهی به این نکته هم اشاره کرد که در شرایط فعلی تنها با«دروغ»مواجه نیستیم بلکه با پدیدههای دیگریمثل «بمباران اطلاعات» و «اینفودمی» هم روبهروئیم. وی توضیح داد: یعنی انبوهی اطلاعات از راست و دروغ، با جزئیات زیاد و بهگونهای ارائه میشود که مخاطبان را سردرگم کنند. اگرچه عمر اینفودمی مربوط به فجایعی مثل بیماریهای واگیردار است اما به این دورهها محدود نیست و میتوان آن را به موضوعات سیاسی و اجتماعی یا اقتصادی هم تعمیم داد. در حقیقت با پیشرفت فناوریها و بروز پدیده ارتباط جمعی شخصی، نه تنها تاکتیکهای قدیمی مثل دروغ و شایعه از بین نرفته بلکه پیچیدهتر شده و بعضا به راهبرد همیشگی رسانهها تبدیل شدهاند. به همین خاطر است که گفتم رسانههای مسئول بایدسواد رسانهای خود و مخاطبان را بالا ببرند. در عین حال، مسئولان باید آرایش جدید رسانهای وشرایط و ذائقه و دسترسیهای مخاطبان را درک کنند و متناسب با این شرایط و دسترسیها، مانع کار خبرنگاران نشوند. یعنی یکی از راهکارهای مهم مقابله با دروغ وشایعهها و اینفودمی، مسئولان هستند که باید اجازه دهند خبرنگاران بهعنوان همکار و مشاورشان درهمه عرصههاحضور داشته باشند تا اخبار رازودتر از دیگران بگیرند و منتشر کنند. دراین صورت، شایعه شکل نمیگیرد. الان بخش قابلتوجهی ازفضای رسانهای این است که مسئولان جلوی برخی اخباررامیگیرند و همین باعث شده که مردم اخبارشان را از جایی بگیرند که با شناخت مردم وارد عمل شده و دروغِ راست منتشر میکنند. در واقع میتوان با قاطعیت گفت بین ابهام و جلوگیری از اخبار مورد نیاز مردم وشایعات، رابطه مستقیم وجود دارد. تاکید میکنم برخلاف آنچه که ادعا میشود، امنیت ملی تاکنون بیشتر از بابت ایجاد محدودیت بر سر راه فعالیت خبرنگاران مسئول و رسمی به خطر افتاده است. وی ادامه میدهد: راهکار دیگر مقابله با شایعات و اخبار جعلی، ارتقای سواد رسانهای خبرنگاران و مدیران رسانهها است تا با کنشگری فعال، بهموقع و هوشمندانه بتوانند اخبار موردنیاز مردم را متناسب با طیفهای متنوع و در سریعترین زمان، اطلاعرسانی کنند.
تلاش برای بازدارندگی؟
وی افزود: بررسی عملکرد رسانههای داخلی بهویژه در بحرانها نشان میدهد سواد رسانهای مدیران رسانهها و خبرنگاران ناکافی است، بهحدی که در شناخت نیازهای مردم و درک آرایش جدید رسانهای و تسلط بر اصول حرفهای ناتوان هستند و یا توان کافی ندارند. حداکثر تلاش رسانههای ایرانی، تحقق راهبرد بازدارندگی است در صورتی که بازدارندگی، راهبرد حداقلی برای حفظ وضع موجود است که با تاسف رسانههای کشور به دلایل مختلف در تحقق همین راهبرد هم موفق نبودند؛ به همین دلیل با وجود کثرت رسانههای داخلی، همچنان ایران با تعرض و توسعه رسانههای خارجی فارسیزبان روبهرو است که جدیدترین مورد آن تاسیس تیآرتی ترکیه به زبان فارسی است. رسانهها در چنین شرایطی اگر سواد رسانهای کافی داشته باشند، خودشان را به راهبرد بازدارندگی محدود نمیکنند. متأسفانه افکار عمومی داخلی بیدفاع است، رسانههای ایران بحران مرجعیت، اعتماد ناکافی، وارونگی افکارعمومی، درک ناکافی یا فقدان درک آرایش جدید رسانهای و تحولات کیفی، مشکل محتوا، نداشتن تولیدات اختصاصی یا سهم پایین آن، استفاده ناکافی از مزیت نسبی، عقبماندن محسوس از فضای مجازی در موضوعات راهبردی، تأخیر در شروع و تعجیل در پایان، رشد کمی و عقبماندگی کیفی، رویداد، مرکز و شهرتمحوری بهجای فرآیند، مسأله و مردممحوری، ناتوانی در طرح مخاطرات و بحرانهای نظام و ارائه راهحل دارند و تا زمانی که خود در بحران هستند و نتوانند بر بحرانهایشان فائق آیند، نمیتوان انتظار داشت راهحلی برای مخاطرات و بحرانهای انباشته شده کشور داشته باشند.
مصداق یک تاکتیک
اما نکته مهم در مورد صحبتهای این استاد ارتباطات، مصداق آن در میدان خبر است که میتوان به خبرهای مرتبط با سوریه اشاره کرد. نصرالهی در این خصوص میگوید: ادعای غافلگیری رسانهها و مسئولان در مورد سوریه به علت تحولات سریع، قابل قبول نیست؛ رسانهها چشموگوش مردم هستند؛ چطور ممکن است واقعه به این مهمی آن هم در کشوری که خبرنگاران و مستشاران ایرانی سالها در آنجا حضور دارند، اتفاق بیافتد و آنها متوجه نشوند! انتظار نبود و نیست رسانهها جلوی این حوادث را بگیرند اما انتظار بود و هست با رصد و شناخت دقیق نشانههای مخاطرات و بحرانها، بهموقع مردم را آگاه و در مورد آنها تحلیل کنند. افکار عمومی در ماجرای سوریه شوکه شدند. چون انتظار داشتند از این اتفاقات بزرگ یا احتمال وقوع آن باخبر باشند. من این را نمیپذیرم که صفرتاصد بحرانها قابل پیشبینی نیستند. معتقدم آنهایی که از پیشبینیناپذیری مطلق بحرانها میگویند، میخواهند سوءمدیریت خودشان را پنهان نگه دارند. مثلا در مورد زلزله در تهران نمیتوان گفت غیرقابلپیشبینی است چون اینکه تهران زلزلهخیز است، قطعی است و میزان تابآوری پایتخت و آمادگی مسئولان و مردم دراین مورد هم مشخص است؛ تنها چیزی که مشخص نیست زمان دقیق زلزله و بزرگی آن است، بنابراین نمیتوان با طرح ادعایی چون غافلگیری در مقابل زلزله تهران از خود سلب مسئولیت کرد. میخواهم تاکید کنم هر بحرانی، نشانه و ردپاهایی دارد؛ وظیفه مسئولان و رسانهها این است که از روی این نشانهها، آن را پیشبینی و اطلاعرسانی و در مورد آن تحلیل کنند. حالا در ماجرای سوریه گفته شد غافلگیر شدیم. شاید این حرف برای مردم عادی، قابل پذیرش باشد اما بیتردید برای نخبگان قابل پذیرش و توجیه نیست.
بینیاز از مشورت نیستیم
این کارشناس ارتباطات و رسانه، تاکید میکند که رسانهملی هم به همراهی و پشتیبانی بیشتر دستگاههای مرتبط بهویژه در شرایط بحرانهای امنیتی و بینالمللی نیاز دارد چرا که نمیتوان این رسانه را بهویژه در مورد اظهارات شب قبل از سقوط بشاراسد از سوی کارشناس معروف در تلویزیون مقصر دانست. نصرالهی تصریح میکند: رسانه کارش اطلاعرسانی است. اگرچه باید در مورد اظهارات برخی مجریان و اطلاعرسانی و دعوت از کارشناسان بیشتر دقت و مدیریت کند اما موضوع سوریه، موضوع خاص و از نوع امنیت ملی است. باید پرسید چرا بخشهای مختلف مسئول و درگیر در منطقه، کارشناسان کافی، مطلع و مرتبط با سوریه به تلویزیون معرفی نکردهاند؟ و چرا مهمان برنامه گفتوگوی ویژه خبری، خودش را بینیاز از مشورت با بخشهای مسئول و حتی بینیاز از مشورت با نزدیکانش میداند و در آنتن رسانهملی میگوید «بعید است بهاینراحتی بشار اسد سقوط کند.» اگرچه قصد تبرئه مسئولان گفتوگوی ویژه را ندارم اما مهمان برنامه، نهتنها فردی گمنام نبود، بلکه شناختهشده و باسابقه طولانی و ارتباطات خاص بود و طبیعی نبود به این اندازه از موضوع و منطقه بیاطلاع باشد. علاوه براین، بسیاری از روزنامهها و خبرگزاریهای داخلی هم، در زمانی که بشار اسد از سوریه رفت، اطلاعات درست و دقیق منتشر نکردند.
با پدیده وارونگی افکار عمومی مواجهایم
وی در پایان با نگرانی به مسئولان و رسانهها هشدار میدهد و میگوید: بهعنوان یک کارشناس هشدار میدهم که افکار عمومی در موضوعات مهم و در بحرانها بیپناه هستند، اعتماد کافی به رسانههای رسمی ندارند، اخبار رسمی را از منابع غیررسمی میگیرند و کشور با پدیده وارونگی افکار عمومی مواجه است و بهدلیل عملکرد نادرست رسانهها، از جمله رسانههای رسمی، حتی اگر اخبار و تحلیل صحیح و سریع و جامع گفته شود، بخشی از مردم آن را نمیخوانند ونمیبینند و یاحتی اگربخوانند و ببینند،نمیپذیرند؛ مردم با سونامی دروغ و شایعه مواجه هستند. انبوه خبرهای منفی روحوروان مردم را هدف قرار میدهند. اگرچه این وضع، پیامد عمکرد غلط مسئولان در گذشته و بیتدبیریهای فعلی و عملکرد غلط رسانههای رسمی و فرصتطلبی کنشگران سیاسی و معارض در فضای مجازی است اما باید با بازآرایی و بازسازی انقلابی در عرصه فرهنگ و رسانه، تغییر رویکرد، اتخاذ راهبردهای خوب و اجرای خوب راهبردها، شرایط را تغییر داد. اتخاذ راهبردهای واقعنمایی یعنی طرح و بیان مسائل به همراه ارائه راهکار، کنشگری فعال، حضور، روایت اول و برتر، امیدبخشی وامیدزایی درعین پرهیز ازدادن امید کاذب،نیاز فوری به خروج از محاصره تبلیغاتی، مقابله با جریان تحریف و وارونگی افکار عمومی است.
سپیده اشرفی - گروه رسانه