فرض کنید شما یک متن طولانی دارید که با کمک هوش مصنوعی نوشته شده اما به دلیل محدودیت زمانی و عدم علاقه به مطالعه کامل آن، ترجیح میدهید آن را مجددا به هوش مصنوعی بسپارید تا خلاصهای از آن تهیه کند. حال سوالی که پیش میآید این است که: مفهوم و درک اصلی متن چه بلایی سرش میآید؟ آیا این رفت و برگشت بین گسترش و خلاصهسازی، باعث تحریف یا از بین رفتن پیام اصلی متن نمیشود؟
خوانندهای که تنها خلاصه را مطالعه میکند، تا چه اندازه به همان درک و نگاهی که نویسنده در ذهن داشته، نزدیک میشود؟ آیا این فرآیند دیجیتالی، روح و احساس موجود در متن اصلی را انتقال میدهد یا اینکه تنها مجموعهای از واژگان است که کم و زیاد شده است، بدون درنظر گرفتن جزئیات عمیق و احساسی؟
این سوالات ما را به بحثهای فلسفی عمیقی میبرد؛ آیا هوش مصنوعی قادر است آنچه در ذهن نویسنده میگذرد را به همان دقت و عمق منتقل کند؟ آیا درک مفهوم یک جمله، تنها وابسته به کلمات است یا چیزی فراتر از آن؟ اینها سوالاتی است که به مرور زمان و با پیشرفت تکنولوژی باید به آنها پاسخ داده شود و شاید پاسخهای سادهای نداشته باشد.
باتوجه به این مسائل، نیاز است تا به بررسی دقیقتر تفاوتهای میان درک انسانی و درک ماشینی بپردازیم. یکی از این تفاوتهای اساسی، ماهیت تجربه و احساسات است. هوش مصنوعی فاقد احساسات و تجربههای انسانی است و نمیتواند آنچه را که نویسنده از نظر احساسی یا روانی تجربه میکند، بازآفرینی کند. تجربههای شخصی، فرهنگی و حتی اجتماعی افراد، تأثیر عمیقی بر نحوه نوشتن و بیان افکار دارد. به طور مثال، یک نویسنده ممکن است از تجربیات خاصی که در زندگی خود داشته، الهام بگیرد و این تجربیات را بهنحوی در متن خود منعکس کند که تنها خوانندهای که تجربه مشابهی داشته است، بتواند آن را بهدرستی درک کند. هوش مصنوعی امکان دارد این الگوها را شبیهسازی کند اما نمیتواند عمق آن تجربهها را بفهمد.
مسأله دیگری که باید موردتوجه قرار گیرد، خلاقیت و نوآوری است. خلاقیت انسانی یکی از ویژگیهایی است که هنوز هوش مصنوعی قادر به تقلید آن به شکل کامل نیست. هوش مصنوعی میتواند براساس دادههای موجود ،الگوهایی را شناسایی و تکرار کند اما نوآوری به معنای خلق چیزی کاملا جدید است که براساس تجربه، احساسات و تخیل شکل میگیرد. خلاقیت به توانایی برقراری ارتباط بین ایدهها و مفاهیم مختلف و ایجاد چیزی منحصربهفرد اشاره دارد. در اینجا نیز میبینیم که چگونه درک انسانی از محدودیتهای هوش مصنوعی فراتر میرود.
درنهایت، باید به آینده نگاه کنیم؛ آیا ممکن است روزی هوش مصنوعی به سطحی از درک برسد که بتواند تمامی این جنبههای انسانی را بازآفرینی کند؟ برخی از محققان معتقدند که با پیشرفتهای بیشتر در حوزه هوش مصنوعی و یادگیری عمیق، ممکن است به مرحلهای برسیم که این ماشینها بتواند تاحدی به درک انسانی نزدیک شود. با این حال، حتی در آن صورت نیز سوالات اخلاقی و فلسفی بسیاری باقی خواهد ماند. آیا میتوان به ماشینی که فاقد تجربه و احساس است، به عنوان یک موجود دارای درک واقعی نگاه کرد؟
بنابراین، هرچند هوش مصنوعی میتواند به ما در پردازش و تولید متون کمک کند و حتی در برخی موارد تحلیلهای جالبی ارائه دهد اما هنوز نیازمند حضور و نقش انسان برای درک واقعی و عمیق مفاهیم هستیم. این همکاری میان انسان و ماشین، میتواند به ما کمک کند تا از تواناییهای هر دو به بهترین شکل ممکن بهره ببریم و به جای تکیه صرف بر ماشینها، از هوش مصنوعی به عنوان ابزاری برای گسترش و تقویت تواناییهای خود استفاده کنیم.