تجربه ۱۶ ساله
اکبری درباره اتصالش به حوزه کودک، به جامجم میگوید: من حدود ۱۶ سال است که به شکل تخصصی اجرای کودک و نوجوان را در دست دارم و در این حوزه مشغول فعالیت هستم و بچههای دهههای ۷۰ و ۸۰ با من خاطره دارند. اینکه زبان اجرای کار کودک چطور به دست میآید و من چطور به آن میرسم، بیشتر به تجربهام بازمیگردد. در سالهای اخیر، تجربیاتی داشتم که باعث شد به بچهها نزدیکتر شوم. برایم بسیار مهم بود که برنامه ببین و بدون بهعنوان یک برنامه علمی و پژوهشی به من پیشنهاد شد و توانستم یک پله بالاتر از برنامه قبلی که اجرا کردم، بروم. خدا را شاکرم که این برنامه را شروع کردیم. در همان چند قسمت نخست، بازخوردهایی دریافت کردیم که فراتر از تصورم بود. گمان میکردم برای دیدهشدن به قسمتهای بیشتری نیاز باشد، اما دریافتیم که برنامه، بهواسطه محتوای علمی و آموزشی خود، توانسته است در ذهن کودکان پرسش ایجاد کند. این پرسشگری باید در تمامی حوزهها گسترش یابد.
محتوای روان
وی درخصوص زبان اجرای این برنامه هم بیان میکند: انتخاب زبان مناسب، بیش از هر چیز به مهارت و سابقه مجری بستگی دارد؛ مجری باید در این زمینه کارآزموده باشد. نکته دیگر، آگاهی از اصول روانشناسی کودک است. باید توجه داشت که همه کودکان قشر درسخوان نیستند و ممکن است با شیطنتهای خاص خود از فضای آموزشی فاصله بگیرند.ما یک تیم هستیم که در گرافیک، انیمیشن، اجرا و بخشهای دیگر دست به دست هم میدهیم تا محتوا را به شکل ساده منتقل کند. کما اینکه نویسنده برنامه، خیلی روان محتوا را مینویسد و مطالب پختهای ارائه میکند. من نیز به عنوان مجری، تجربههای لازم را کسب کردهام و از این تجربیات در کار خود بهره میبرم. بهطور کلی، سعی میکنم تمام نوشتهها و دغدغههای ذهنی نویسنده را به شیوهای ساده و روان بیان کنم.
یک زبان ساده
برخی مواقع با اینکه برنامه ضبطی است، با صراحت به بچهها میگویم که من هم مثل آنها سوالاتی دارم که باید بیشتر روی آن فکر کنم. بچهها این صداقت را دوست دارند و اینکه من خودم را به آنها نزدیک میکنم را میپسندند. یعنی اینطور نیست که بگویم چون مجری هستم همه چیز را میدانم. به نوعی میگویم که من هم خیلی چیزها را مثل آنها نمیدانم و در برنامه متوجه میشوم. بچهها این نزدیک بودن را دوست دارند و بهتر میتوانند اطلاعات ارائهشده را درک کنند. یکبار در سمیناری بودم، کودکی آمد گفت تا الان نمیدانستم اداره پست چطور کار میکند و با دیدن این برنامه متوجه شدم. این نشان از تلاش یک تیم است که از همه نظر ــ گرافیک، نریشن، اجرا و دیگر موارد ــ انتقال مفاهیم دارند و این زبان ساده هم از دل برنامه به دست میآورم. تلاش میکنم مثل خود بچهها باشم و گاهی شیطنت آنها را داشته باشم تا با من ارتباط برقرار کنند.
بچههای امروز با فناوری جلو میروند
وی درخصوص کار با کودکان میگوید: اینکه به بچهها بگوییم باید کاری را انجام دهند، درست نیست. چیزی به نام «باید» برای بچهها وجود ندارد، چون آنقدر ذهن بچهها درگیر بازی و سوالهای متفاوت است که به بایدهای بزرگترها هیچوقت گوش نمیدهند. باید نرمتر در بحث آموزش با بچهها باشیم و سنمان را پایین بیاوریم و مثل آنها با اشتباه کردن و گفتن اینکه ما هم گاهی نمیدانیم، بهتر بتوانیم مفاهیم را به آنها منتقل کنیم. زبان بچهها بهترین و صادقترین زبان است. الان دنیای ارتباطات است و بچههای امروز، بچههای دهه۶۰ نیستند که با کوچه و خیابان بزرگ شده باشند. بچههای امروز با فناوری پیش میروند و برای مثال، فرزند خودم که پنجسالونیم دارد، اگر سوالی در ذهنش باشد، میگوید گوگل کن تا من دانلود کنم. بچههای امروز در عصر ارتباطات و فناوری زندگی میکنند و باید با کنترل پدر و مادرها در کنار بچهها باشیم و بتوانیم آنها را به سمت و سویی هدایت کنیم که پاسخ پرسشهای ذهنی خود را دریافت کنند. نباید کودکان را از این ارتباطات منع کرد، چون به این اتصال به فناوری نیاز دارند.
از بچهها بپرسید هدفشان چیست
وی ادامه میدهد: بچههای امروز دغدغههایشان چیزی به غیر از بازی نیست و تنها میخواهند کنار پدرومادرشان باشند. میتوان اینطور گفت که باید برای بچهها هدف مشخص کرد؛ منظورم شغل نیست، یعنی باید بپرسیم برنامهشان برای زندگی چیست و قرار است در آینده چه کاری انجام دهند. مثلا در برنامه درباره هوا و فضا صحبت میکنیم و میگوییم اگر بچهها علاقه به دانستن بیشتر دارند بروند و تحقیق کنند. هدف بچهها باید مشخص باشد. اینکه مهارت بیاموزند و در آینده بتوانند استفاده کنند؛ این مهارت خیلی مهم است. باید این تدبیر را داشت که چه هدفی داشته باشند و چه مهارتهایی را یاد بگیرند تا برای آینده به دردشان بخورد. من وقتی وارد برنامه ببین و بدون شدم، خیلی چیزها را درباره برنامه نمیدانستم و حالا که بیش از ۱۰۰ قسمت از این برنامه ضبط و موضوعات متعددی را مطرح کردیم، فضای ذهنی من هم متفاوت شده است. مثلا درباره فناوری خیلی نمیدانستم و تازه برخی چیزها دستم آمد. به نظرم برنامه ببین و بدون مختص کودکان نیست و میتواند شامل بزرگترها هم شود تا آنها نیز چیزهایی در کنار کودکان یاد بگیرند. بارها بازخوردهایی از والدین گرفتم که وقتی من را میبینند؛ میگویند خودشان هم چیزهایی آموختهاند. این رسالت برنامه است که دانستنیهایی به بچهها بیاموزد و سرخط آموختن برخی چیزها را بیابند.
چراغی روشن برای بچهها
اکبری در ارزیابی برنامه ببین و بدون و بازخوردهای مثبتی که دریافت کرده، میگوید: ببین و بدون در ۱۰۰قسمت اول، بیننده خود را پیدا کرده و آمار یک میلیون بازدید در تلوبیون داشتیم که نشاندهنده اتفاق خوبی برای این برنامه است. موضوعات بسیاری برای این برنامه وجود دارد که بچهها دوست دارند درباره آن بدانند. مدت زمان نمایش کوتاه است و فرصت پرداختن کامل به همه جوانب هر موضوع را نداریم، اما میکوشیم با روشن کردن چراغی، کودکان را به کنکاش و جستوجو ترغیب کنیم. خوشحالم که کودکان من را با عنوان «آقای ببین و بدون» میشناسند. مخاطبان این نگرش را به ما منتقل کردهاند که این برنامه مورد توجه قرار گرفته است. این نگرشها، طیف گوناگونی از باورها را در بر میگیرد. ببین و بدون متعلق به تمامی کودکان ایران بوده؛ نسلی که شایسته است ببیند و بداند، به پیرامون خود دقیقتر توجه کرده تا دانش ارزشمندی کسب کند. از همه اعضای تیم برنامه تشکر میکنم که کار را به شکل جدی جلو میبرند و برای متنها مشاوره میگیرند. امیدوارم انتقال مفاهیم را توانسته باشم بهدرستی اجرا کنم.