این زوج هفته گذشته در دادگاه خانواده درخواست طلاق دادند.مرد جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: «پنج سال است در کنار شیما زندگی میکنم اما در این مدت یک روز خوش هم نداشتهام. شیما زن خوب و مهربانی است اما خانوادهاش مرا خسته کردهاند. پدر و مادر شیما تعادل روحی ندارند ومرتب با هم درگیرمیشوند. در این میان شیما همیشه در حال غصهخوردن و عذابکشیدن بوده است. هر بار من وهمسرم میخواهیم شاد باشیم و به آرامش برسیم، پدرزن و مادرزنم با دعوا و درگیری آرامش ما را بههم ریختهاند. یکبار مادرزنم زنگ میزند و گریه میکند، یک روز هم پدرزنم با تهدید و ناسزا همه ما را تهدید میکند. اوایل دلم میسوخت و سعی میکردم به روابط آنها کمک کنم. بارها با پدرزنم صحبت و تلاش کردم او را آرام کنم. ولی دیگر خسته شدم. این اواخر انگیزهای برای زندگی در کنار شیما ندارم. او مرا خسته کرده است. هرچه میگویم پدر و مادرت را به حال خودشان بگذار، فایدهای ندارد. باز هم با یک تماس مادرش یا پدرش از این رو به آن رو میشود و غصه میخورد. مرتب درحال گریهکردن است. خیلی سعی کردم در کنارش باشم و به او دلداری دهم، ولی دیگر خودم هم افسردگی گرفتهام. پدرزن و مادرزنم هرچقدر با هم دعوا کنند باز هم در نهایت آشتی میکنند. بارها حتی به آنها پیشنهاد طلاق هم دادهایم ولی هردو مخالفت کردهاند. برای همین به شیما میگویم دست از غصه خوردن بردار، آنها همدیگر را دوست دارند و بعد از هر دعوا با هم آشتی میکنند. ولی همسرم دستبردار نیست. برای همین تصمیم گرفتم به این زندگی مشترک برای همیشه پایان دهم تا حداقل خودم بتوانم به آرامش برسم.»
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: «این طبیعی است که با غصههای پدر و مادرم، من هم غصه بخورم. وقتی مادرم اشک میریزد و پدرم عذاب میکشد، من نمیتوانم شاد و خوشحال باشم اما شوهر من این موضوع را درک نمیکند و مرتب میگوید باید بیخیال پدر و مادرت شوی. حتی بارها به آنها توهین کرده است. در این سالها امیرعلی به جای دلداری و آرامشدادن به من، مرتب زخمزبان زده و با حرفهایش عذابم داده است. من هم دیگر از دست او خسته شدهام. وقتی موضوع طلاق را مطرح کرد استقبال هم کردم. فقط میخواهم جدا شوم تا شاید خودم هم کمتر عذاب بکشم.»
در پایان پس از صحبتهای این زوج قاضی سعی کرد آنها را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد. قاضی به این زوج پیشنهاد داد که تا زمان بعدی جلسه، با یک مشاور نیز صحبت کنند و درباره اختلافشان از او راهنمایی بخواهند.
مرزهای خود را تقویت کنید
سارا شقاقی، روانشناس دراین خصوص میگوید:«دخالت و تأثیر اطرافیان درزندگی زناشویی شکایتی شایع بین زوجهای جوان است. یکی ازروشهای جلوگیری از دخالت و تأثیر دیگران در زندگی زناشویی،این است که زن وشوهر،مرزهای خود را تقویت کنند. آنها باید قبل از هر کاری مرزهای خانواده خود را محکم کنند. باید از خودشان شروع کنند.عدم آشنایی زوجهای جوان با مهارتهای مدیریت زندگی، وابستگیهای بیش ازحدعاطفی به والدین، نداشتن استقلال مالی و غیره، از مهمترین دلایل تأثیر منفی اطرافیان درزندگی زناشویی است؛درحالیکه زوجهابهراحتی میتوانند بابهرهبردن ازمشاوره خانواده ومشورت باافراد متخصص، مشکلات خود را برطرف کنند و با راهکارهای پیشگیرانه مانع از دخالت اطرافیان شوند.گاهی اوقات دخالت اطرافیان باعث میشود،روابط همسران تحت تأثیر قرارگیرد ودعواوکشمکش ایجاد شود.این موقعیت به ویژه زمانی ایجاد میشود که همسران همدیگر را مسئول دخالتهای خانوادهها تلقی میکنند و در نتیجه هر دلخوری و ناراحتی که از خانواده همسر خود پیدا میکنند را از چشم او میبینند و واکنش نشان میدهند.بنابراین بهتر است زن وشوهر برای جلوگیری از ایجاد عوارض بیشتر در روابطشان، سعی کنند رفتار خانواده را به پای طرف مقابل ننویسند. زوجها باید درزندگی مرزهای خود راتعیین کنند، رفتار صمیمی ورسمی داشته باشند،منصفانه قضاوت کنند،حریم خصوصی زندگی مشترکشان رادرک کنند وحواسشان به صحبتهایشان باشد.»