آزمایشگاه تاریخ روابط بین‌الملل

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اخیر جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش با اشاره به تجربه مذاکره با آمریکا در دهه ۹۰ تأکید کردند: «این‌جور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود؛ نخیر، از مذاکره‌ی با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود. دلیل: تجربه. ما در دهه‌ی ۹۰ نشستیم حدود دو سال با آمریکا مذاکره کردیم ــ البتّه آمریکا تنها نبود؛ چند کشور دیگر هم بودند، لکن محور آمریکا بود، عمدتاً آمریکا بود ــ دولت آن روز ما نشست مذاکره کرد، رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه‌کار کردند، یک معاهده‌ای هم تشکیل شد؛ در این معاهده، طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل، امّا همان معاهده را آمریکایی‌ها عمل نکردند؛ همین شخصی که حالا الان سر کار است، این معاهده را پاره کرد؛ گفت پاره میکنم و کرد؛ عمل نکردند. قبل از این هم که او بیاید، همانهایی که این معاهده با آنها انجام گرفته بود به معاهده عمل نکردند.» ۱۴۰۳/۱۱/۱۹
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اخیر جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش با اشاره به تجربه مذاکره با آمریکا در دهه ۹۰ تأکید کردند: «این‌جور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود؛ نخیر، از مذاکره‌ی با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود. دلیل: تجربه. ما در دهه‌ی ۹۰ نشستیم حدود دو سال با آمریکا مذاکره کردیم ــ البتّه آمریکا تنها نبود؛ چند کشور دیگر هم بودند، لکن محور آمریکا بود، عمدتاً آمریکا بود ــ دولت آن روز ما نشست مذاکره کرد، رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همه‌کار کردند، یک معاهده‌ای هم تشکیل شد؛ در این معاهده، طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل، امّا همان معاهده را آمریکایی‌ها عمل نکردند؛ همین شخصی که حالا الان سر کار است، این معاهده را پاره کرد؛ گفت پاره میکنم و کرد؛ عمل نکردند. قبل از این هم که او بیاید، همانهایی که این معاهده با آنها انجام گرفته بود به معاهده عمل نکردند.» ۱۴۰۳/۱۱/۱۹
کد خبر: ۱۴۹۵۹۰۶
به گزارش جام جم آنلاین، رسانه KHAMENEI.IR برهمین اساس در یادداشتی به قلم آقای روح‌الأمین سعیدی، عضو هیأت علمی گروه روابط بین‌الملل دانشکده‌ی علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع)، نگاهی به ویژگی‌های یک مذاکره خوب از منظر علم روابط بین‌الملل داشته است.
 
رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود تصریح کردند که مذاکره با ایالات متحده آمریکا نمی‌تواند تأمین‌کننده منافع ملی جمهوری اسلامی ایران باشد و در مقام استدلال به تجربه تاریخی اشاره کردند. در رشته روابط بین‌الملل، تاریخ روابط بین‌الملل را می‌توان به‌عنوان یک آزمایشگاه در نظر گرفت. به این معنا که همان‌طور که یک دانشمند در آزمایشگاه به بررسی عملکرد پدیده‌ها می‌پردازد و از نتایج آزمایش به درکی از رفتار طبیعی می‌رسد، تحلیلگران و سیاستمداران نیز با بررسی تاریخی و مطالعه روند حوادث در گذر زمان به درکی از رفتار دیگر دولت‌ها و کنشگران جهانی دست می‌یابند تا تصمیم بگیرند که آیا تعامل با آن‌ها می‌تواند منافعشان را تأمین کند یا خیر. آن‌ها بر اساس این تجربیات تاریخی دوستان و دشمنان خود را انتخاب کرده و تصمیم می‌گیرند که آیا می‌توانند به یک کنشگر اعتماد کنند یا نه.
 
استفاده از تجربیات تاریخی و بررسی رفتار کنشگران در فرآیند تاریخ می‌تواند بسیار مؤثر باشد. در مورد ایالات متحده آمریکا، با وجود دهه‌ها خصومت و دشمنی این کشور با ملت ایران و نظام سیاسی آن، به‌ویژه بعد از انقلاب اسلامی، که ما مبدأ آن را کودتای ۱۳۳۲ درنظر می‌گیریم، ما تجربیات متعددی از مذاکرات با آمریکا داریم که می‌تواند چراغ راهنمای دولتمردان برای تصمیم‌گیری و همچنین ملات تحلیلگران برای تحلیل حوادث باشد.
 
* مصادیقی از راه‌های طی شده
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از تجربیات ما قرارداد الجزایر با آمریکایی‌ها بود که به‌منظور آزادسازی گروگان‌های سفارت آمریکا انجام شد. قرار بود در ازای آزادی گروگان‌ها، آمریکایی‌ها اقداماتی انجام دهند، به‌ویژه استرداد شاه مخلوع. اما همه می‌دانند که نتیجه این مذاکره آن چیزی نشد که ما خواستیم؛ یعنی گرچه گروگان‌های آمریکایی آزاد شدند اما هیچ‌یک از مطالبات جمهوری اسلامی محقق نشد و تعهداتی که طرف آمریکایی کرده بود، به ثمر نرسید؛ بنابراین می‌توان گفت که در ماجرای قرارداد الجزایر ناکام ماندیم و این تجربه تلخی از مذاکره با آمریکایی‌ها بود.
 
مورد بعدی مربوط به آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در بیروت است. زمانی در دولت آقای هاشمی که چند نفر از دیپلمات‌های آمریکایی ازسوی رزمندگان مقاومت اسلامی اسیر شدند، دولت جورج بوش پدر با واسطه‌ای با دولت ایران ارتباط برقرار کرد. آمریکایی‌ها اظهار تمایل کردند که در صورت مداخله ایران برای آزادسازی گروگان‌ها، از سیاست‌های خصمانه خود دست بردارند. آقای بوش در آن زمان جمله معروفی گفت: «حسن نیت حسن نیت می‌آورد». آقای هاشمی، که طرفدار برقراری رابطه با آمریکا و ایده مذاکره بود، از این فرصت استفاده کرد و مداخله کردیم. هرچند کار آسانی نبود چون یک طیف تندرو در حزب‌الله لبنان به ریاست صبحی طفیلی برسر کار بود اما با مداخله جمهوری اسلامی، گروگان‌های آمریکایی آزاد شدند. اما وقتی نوبت به عمل به تعهدات آمریکایی‌ها رسید، آن‌ها امتناع کردند و صراحتاً اعلام کردند که نمی‌توانند حسن نیت نشان دهند و لازم است ایران در دیگر رفتارهای خود تجدیدنظر کند. این‌بار نیز آقای هاشمی در این قمار ناکام ماند و طرف آمریکایی به هیچ‌یک از تعهدات خود عمل نکرد.
 
نمونه بارز دیگری که در حافظه تاریخی مردم ایران ثبت شده، ماجرای برجام است. سال‌ها مذاکره از ابتدا با میانجیگری طرف اروپایی در زمان دولت آقای خاتمی تا زمان انعقاد برجام، نشان‌دهنده تلاش‌های مستمر ما برای دستیابی به توافقی پایدار بود.
گاهی اوقات مذاکرات به‌صورت غیرمستقیم انجام می‌شد، اما در برهه‌های دیگر، مذاکرات به شکل مستقیم صورت گرفت. در همان زمان، رهبر انقلاب صراحتاً بیان کردند که خوش‌بین نیستند اما اگر دولتمردان تصمیم به مذاکره گرفتند، باید این کار را انجام دهند. این کار انجام شد و نه تنها مذاکرات غیرمستقیم، بلکه مذاکرات مستقیم با مقامات آمریکایی نیز صورت گرفت. به عنوان مثال، آقای دکتر ظریف مستقیماً با آقای جان کری، وزیر خارجه آمریکا، دیدار کردند و مقامات فنی ما مانند آقای دکتر صالحی با ارنست مونیز، مقام فنی آمریکایی، در مورد مسائل هسته‌ای گفتگو کردند. پس از ساعت‌ها و روزها و ماه‌ها مذاکره، برجام منعقد شد.
 
اما همه مردم ایران شاهد بودند که از همان زمان، آقای اوباما نشانه‌هایی از عدم تحقق وعده‌های طرف آمریکایی را نشان داد. ما عملاً به هیچ‌یک از خواسته‌های خود نرسیدیم؛ یعنی تحریم‌های آمریکا لغو نشد و تحریم‌های شورای امنیت نیز فقط به‌طور ظاهری تعلیق شد، در حالی که همچنان در قالب مکانیزم ماشه به عنوان یک تهدید برای ایران باقی ماند. هم‌اکنون نیز احتمال دارد که تحت همان طرح موسوم به ماشه و اسنپ‌بک، همه تحریم‌ها به دلایل مختلف دوباره به حالت قبل برگردند. نهایتاً آقای ترامپ به قدرت رسید و بدون دلیل موجه از تمام این مذاکرات خارج شد و این توافق را هرچند که تبدیل به معاهده نشده بود، زیر پا گذاشت. همه شاهد بودند که آمریکا دوباره خلف وعده کرد.
 
این‌ها در حقیقت انباشت تجربیات تاریخی هستند. همان‌طور که گفتم، اگر تاریخ روابط بین‌الملل را به عنوان یک آزمایشگاه در نظر بگیریم، تحلیلگران و دولتمردان وقتی به این آزمایشگاه مراجعه می‌کنند، می‌بینند که در موارد متعدد تاریخی، طرف آمریکایی علی‌رغم همه وعده‌ها به تعهدات خود عمل نکرده و خلف وعده کرده است. این موضوع به خوی امپریالیستی دولت آمریکا برمی‌گردد که جمهوری اسلامی را در تراز خود نمی‌داند و هیچ تمایلی به مذاکره‌ای برد-برد ندارد، بلکه می‌خواهد مطالبات خود را به‌صورت حداکثری محقق کند و هیچ الزامی به رعایت حقوق و منافع طرف مقابل ندارد.
 
بر اساس این تجربه تاریخی، رهبر معظم انقلاب معتقدند که در زمانی که آقای ترامپ و این دولت متخاصم بر سر کار هستند، واقعاً مذاکره نمی‌تواند تأمین‌کننده منافع جمهوری اسلامی ایران باشد. اگر هم ما مذاکره کنیم، تردیدی نیست که یک تجربه تلخ دیگر بر انباشت تجربیات تاریخی ما افزوده خواهد شد. اما استفاده از تاریخ و تجربیات تاریخی می‌تواند به ما کمک کند تا این بار تصمیمی عاقلانه‌تر و هوشمندانه‌تر بگیریم که تأمین‌کننده منافع ملی ما باشد.
 
* مذاکره در روابط بین‌الملل به تنهایی  هدف نیست!
برخلاف تصوری که برخی از دوستان دارند، مذاکره در روابط بین‌الملل به خودی خود فی‌النفسه هدف نیست، بلکه ابزاری برای سیاست خارجی است. این ابزار در کنار دیگر ابزارها مانند توانمندی نظامی، اقتصادی، فرهنگی و ... به کار گرفته می‌شود تا اهداف سیاست خارجی محقق شوند. در این میان، منافع ملی به عنوان شاغول، چراغ راه و معیار اصلی عمل می‌کند؛ به این معنا که موفقیت یا عدم موفقیت سیاست خارجی ما را تعیین می‌کند.
 
ما زمانی می‌توانیم قضاوت کنیم که سیاست خارجی موفق بوده یا نه، که ببینیم چقدر توانسته است منافع ملی را محقق کند. هرچند منافع ملی تعریفی سیال دارد و مصادیق آن ممکن است از کشوری به کشور دیگر متفاوت باشد، اما اصول ثابتی وجود دارد که همه به آن معتقدند؛ مانند حفظ تمامیت ارضی، تأمین امنیت، حفظ استقلال و تأمین رفاه برای مردم. این موارد به‌عنوان مصادیق منافع ملی شناخته می‌شوند.
 
حال در ارتباط با تجربیات تاریخی‌مان، باید بگوییم که کجا استفاده از ابزار سیاست خارجی یعنی مذاکره و دیپلماسی با طرف آمریکایی، چه به‌صورت مستقیم و چه غیرمستقیم، توانسته منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را تأمین کند؟ آیا این مذاکرات توانسته‌اند امنیت ما را تأمین کنند، تمامیت ارضی‌مان را حفظ کنند یا رفاه اقتصادی برای ما ایجاد کنند؟ هرگز چنین اتفاقاتی نیفتاده است. علی‌رغم مذاکرات انجام‌شده، تهدیدات امنیت ملی ما از بین نرفته، تحریم‌ها همچنان باقی مانده و رفاه اقتصادی حاصل نشده است. مسیر توسعه نیز هموارتر نشده است.
 
بنابراین، به‌طور عینی و مبتنی بر تجربه تاریخی می‌توان نشان داد که این ابزار سیاست خارجی، یعنی مذاکره، نتوانسته منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را تأمین کند. وقتی در یک بازه زمانی طولانی چنین اتفاقی نیفتاده است، این موضوع می‌تواند برای دولتمردان و تحلیلگران معنایی داشته باشد و نشان‌دهنده یک رابطه علی باشد. این وضعیت ما را به این فکر می‌اندازد که شاید باید تجدیدنظر کرده و از این ابزار به گونه دیگری استفاده کنیم یا ابزارهای دیگری را به کار بگیریم تا هدف اصلی، یعنی تأمین منافع ملی، محقق شود؛ بنابراین، رابطه عدم مذاکره یا مذاکره با منافع ملی به این برمی‌گردد که بتوانیم تا چه حد منافع ملی را تأمین کنیم.
 
* راهبرد ثابت دشمنی ورزیدن
سیاست خصمانه آمریکا نسبت‌به جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، در دولت‌های مختلف آمریکا اعم از جمهوری‌خواه و دموکرات، ادامه داشته و عملاً به یک راهبرد ثابت در سیاست خارجی این کشور تبدیل شده است. با این حال، دولت آقای ترامپ دارای ویژگی‌هایی خاص است که آن را از دیگر دولت‌ها متمایز می‌کند. مواضع شاذ، خصمانه و متکبرانه ایشان نه‌تنها شامل جمهوری اسلامی ایران می‌شود، بلکه شامل کشورهای دیگر نیز هست؛ به‌عنوان مثال، مواضع او نسبت ‌به دولت دانمارک در مورد گرینلند، دولت پاناما در مورد کانال پاناما، دولت مکزیک درمورد خلیج مکزیک و همچنین درخصوص بحران اوکراین و بسیاری از کشورها دیگر، نشان‌دهنده رویکرد خصمانه و غیرمعمول اوست.
 
سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه آقای ترامپ، مخالفت با چندجانبه‌گرایی و رژیم‌ها و معاهدات بین‌المللی و خروج از توافقاتی مانند برجام و توافق آب و هوایی پاریس، تضعیف ناتو و اتحادیه اروپا و... همگی نشان‌دهنده این است که او به‌راحتی از تعهدات بین‌المللی خود سرپیچی می‌کند؛ بنابراین، تجربه تاریخی به ما می‌گوید که این دولت به‌دنبال مذاکره‌ای از موضع برابر نیست که منجر به تأمین منافع ملی ما شود و نمی‌تواند یک توافق برد-برد را بپذیرد. تجربه گذشته نشان داده که ممکن است مانند بار قبل از برجام خارج شود و به تعهدات خود عمل نکند.
 
از نظر شرافتمندانه بودن نیز باید گفت که این دولت با رویکرد استکباری خود با دیگر کشورها رفتار می‌کند. طبیعتاً کشورهایی که برایشان شرافت و منزلت اهمیت دارد، مانند جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک کشور مسلمان ایدئولوژیک، نمی‌توانند چنین رفتارهایی را بپذیرند. ممکن است برای برخی کشورها مسائل مادی در اولویت باشد، اما برای جمهوری اسلامی ایران، با توجه به تجربیات تاریخی و تمدن غنی‌اش، چنین برخوردی از موضع تحقیر غیرقابل قبول است. پیش‌شرط‌هایی که این دولت مطرح می‌کند، مانند ۱۲ شرطی که پمپئو در دولت اول ترامپ مطرح کرد، نظیر فکت شیت‌های تحقیرآمیز و مطالبات غیرمنطقی، مخالف شرافت ملی ماست.
 
از طرف دیگر، از نظر هوشمندی نیز باید گفت که یک سیاستمدار عاقل باید بداند که مشکلات ما از طریق گفتگو با این دولت حل نخواهد شد. خود تحلیلگران آمریکایی نیز بر این باورند که سیاست‌های کنونی درست نیست و انتقادات زیادی به آن‌ها وارد شده است. به عنوان نمونه، در همین ماه فوریه ۲۰۲۵، فرانسیس فوکویاما، نظریه‌پرداز برجسته آمریکایی، در مقاله‌ای در مجله پرسویژن اشاره کرده که آمریکا به سیاست‌های امپریالیستی قرن نوزدهم بازمی‌گردد؛ بنابراین، مذاکره با چنین دولتی که رویکردهای ارتجاعی دارد، نه تنها عاقلانه نیست بلکه امید به حل مسائل از این طریق نیز بی‌معناست. در نهایت، این سه‌گانه عقلانیت، شرافت و هوشمندی در تصمیم‌گیری‌های ما باید مدنظر قرار گیرد.
 
* دو ایراد ساسی!
کسانی‌که راه حل مشکلات را در مذاکره با آمریکا تعریف می‌کنند، دو ایراد اصلی در نگاه‌شان وجود دارد؛ نخست اینکه این مسئله به‌شدت ساده‌سازی می‌شود. همانطور که اشاره کردم، مذاکره به‌عنوان یک هدف فی نفسه در نظر گرفته می‌شود، به این معنا که مذاکره برای مذاکره اهمیت پیدا می‌کند، درحالی‌که باید آن را به عنوان یک ابزار در کنار سایر ابزارها در نظر گرفت. این افراد به نوعی طرفدار دیپلماسی خالص (Pure diplomacy) هستند، درحالی که امروزه کشورها، به ویژه کشورهای توسعه‌یافته و بزرگ، از دیپلماسی مختلط یا (Mix diplomacy) استفاده می‌کنند. این رویکرد شامل ترکیب دیپلماسی با سایر ابزارهاست، مانند قدرت نظامی، توانمندی اقتصادی و ابزارهای فرهنگی و رسانه‌ای.
 
این رویکرد پیچیدگی‌های بیشتری دارد و نیازمند سرمایه‌گذاری در زمینه‌های مختلف است. اما برخی افراد به راحتی مسئله را ساده‌سازی کرده و می‌گویند که تنها با مذاکره می‌توان مشکلات کشور را حل کرد. این نگرش نادرست است؛ زیرا مذاکره به خودی خود هدف نیست. سؤال اینجاست که مذاکره با چه هدفی انجام می‌شود؟ صرف نشستن بر سر میز مذاکره با طرف آمریکایی نمی‌تواند مشکلات کشور را حل کند. هدف باید تحقق منافع ملی باشد و نه صرفاً مذاکره به عنوان یک اقدام.
 
دومین ایراد این است که این افراد تغییرات و تحولات جدید نظام بین‌الملل را درک نمی‌کنند. تصور می‌شود که نظام بین‌الملل همچنان تحت محوریت آمریکا و غرب عمل می‌کند و ما باید مسائل خود را از طریق ارتباط با غرب حل کنیم. درحالی که دنیا به‌شدت پیچیده‌تر شده است. بله، آمریکا هنوز قدرت اول جهانی است و دلار آمریکا نیز توانمند است، اما وضعیت اقتصاد جهانی با دهه‌های گذشته متفاوت شده است. کنشگران متعددی در صحنه بین‌المللی حضور دارند و خود آمریکا نیز سیاست یکنواختی ندارد و دچار دعواهای داخلی قابل‌توجهی است.
 
برای دور زدن تحریم‌ها، خلل‌ها و فرصت‌های زیادی وجود دارد. اگر هوشمندی و درک عمیقی از وضعیت جدید نظام بین‌الملل وجود داشته باشد، می‌توان از ظرفیت لابی‌ها، ایرانیان خارج از کشور و کنشگران نوظهور مانند روسیه، چین، هند، برزیل و آفریقای جنوبی بهره برد. می‌توان تحریم‌ها را دور زد. بله، این کار آسان نیست و نیازمند تلاش مضاعف است؛ اما کسانی که تمایلی به انجام این زحمات ندارند، می‌گویند تمام مشکلات کشور از طریق مذاکره قابل حل است. این نگرش ساده‌سازی مسأله است و به‌وضوح نشان‌دهنده فقدان برنامه‌ای جامع برای حل مشکلات داخلی و بین‌المللی است. این افراد همه‌چیز را به مذاکره کاهش می‌دهند و هیچ پلن دیگری برای حل مشکلات ارائه نمی‌دهند؛ بنابراین، این رویکرد نه‌تنها ناکافی است، بلکه راه‌حلی واقعی نیز ارائه نمی‌دهد.
 
* درک عمیق رهبر انقلاب از عملکرد نظام بین‌الملل
رهبر معظم انقلاب با توجه به مطالعات گسترده‌ای که در زمینه تاریخ ایران و تاریخ جهان دارند و همچنین سال‌ها فعالیت سیاسی خود در دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به‌ویژه در مسئولیت‌های خطیری مانند ریاست‌جمهوری و رهبری، به درک عمیقی از نحوه عملکرد نظام بین‌الملل و ایالات متحده آمریکا دست یافته‌اند. تجربه نشان داده که این درک، واقع‌بینانه و عمیق است و با تصورات رمانتیک و ایده‌آلیستی که برخی مقامات دارند، تفاوت دارد. این افراد گاهی با خوش‌بینی و سهل‌انگاری به واقعیات نظام بین‌الملل نگاه می‌کنند، درحالی‌که نگاه رهبر انقلاب مبتنی بر واقعیت‌ها و تجربیات تاریخی است.
 
به اذعان بسیاری از صاحب‌نظران و تحلیلگران، این نگرش باعث شده که جمهوری اسلامی به پیش برود و قدرت بگیرد و به یک قدرت منطقه‌ای در عرصه‌های نظامی، دفاعی و علمی تبدیل شود. بسیاری بر این باورند که تأثیر این دیدگاه در سال‌ها و دهه‌های آینده بیشتر نمایان خواهد شد. بر اساس همین درک عمیق تاریخی از عملکرد نظام بین‌الملل، رهبر انقلاب معتقدند که مذاکره با آمریکا چندان سودمند نیست و نمی‌تواند منافع ملی ما را تأمین کند. ایشان همواره بر این موضوع تأکید داشته‌اند که سیاست‌های آمریکا امپریالیستی هستند و فهم درستی از واقعیات جامعه ایرانی ندارند.
 
رهبر انقلاب احساس کردند که برخی مقامات و افکار عمومی شاید دیدگاه دیگری دارند؛ برای مثال، در ماجرای برجام، ایشان بیان کردند که خوش‌بین نیستند و وقتی طرف مقابل به اهداف خود برسد، ممکن است به وعده‌های خود عمل نکند. با این حال، به کسانی که معتقد بودند می‌توان از طریق مذاکره منافع ملی را تأمین کرد، اجازه دادند تا راه خود را امتحان کنند، هرچند خودشان تأکید داشتند که خوش‌بین نیستند.
 
وقتی آن اتفاق افتاد و خلف وعده‌ها مشاهده شد و ما پاسخی نگرفتیم، ایشان دوباره درها را بستند. به اندازه کافی به جریان غرب‌گرا و طرفداران مذاکره فرصت داده شد تا هر کاری که می‌توانند انجام دهند و هرگونه عرض‌اندامی که می‌خواهند داشته باشند. ایشان تمدید مذاکره را به صورت مشروط پذیرفتند و برجام امضا شد. اما طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرد و رهبری تصریح کردند که شروطی که گذاشته بودیم، عملیاتی نشد و از خطوط قرمز عبور شد. رهبر انقلاب این مسائل را پذیرفتند تا این جریان فرصت پیدا کند و طرح خود را به آزمون بگذارد. اما وقتی حجت برای مردم و مقامات تمام شد و کار انجام نگرفت، رهبر انقلاب درها را بستند و در مواقعی اعلام کردند که نه مذاکره می‌کنیم و نه جنگی خواهد شد. این در حالی است که دشمن تهدیدهایی را مطرح می‌کند.
 
دولت ترامپ با توجه به ویژگی‌هایی که دارد و موضع متبخترانه و متکبرانه و پیش‌شرط‌های غیرقابل قبولی که ارائه می‌کند، رهبر انقلاب صراحتاً اعلام کردند که ما به‌هیچ‌وجه مذاکره نخواهیم کرد. مذاکرات مبتنی بر پیش‌شرط‌های غیرقابل قبول، برای هیچ ملت مستقل و آزاده‌ای قابل قبول نخواهد بود؛ بنابراین، به نظر نمی‌رسد که مواضع رهبر انقلاب تغییر کرده باشد؛ بلکه با توجه به امیدهایی که در مردم وجود دارد، ایشان فرصت‌هایی را برای آزمون دیدگاه‌های مختلف فراهم کردند. آنها اقداماتی را انجام داده بودند تا از همین طریق مسائل را حل کنند. اما وقتی دیدند که رهبر معظم انقلاب چنین موضع صریحی اتخاذ کردند، از این موضوع احساس تعجب کردند، زیرا ممکن است تمام برنامه‌هایشان به هم ریخته باشد و آنچه تصور می‌کردند محقق نشده است. در واقع، اگر کسی مواضع رهبر انقلاب را در طول سال‌های گذشته بررسی کند، می‌تواند یک منطق مشخص و مستمر را در مواضع ایشان نسبت به مذاکرات مشاهده کند.
 
* مختصات یک مذاکره‌ی خوب
درباره ویژگی‌های یک مذاکره خوب و زمینه‌های آن، باید گفت که مذاکره خوب باید در شرایط برابر انجام شود. به عبارت دیگر، در روابط بین‌الملل ما از اصطلاح «بازی برد-برد» (Win-Win situation) استفاده می‌کنیم. این بدان معناست که هر دو طرف مذاکره باید احساس کنند که می‌توانند امتیازاتی را کسب کنند، به‌طوری که نتیجه مذاکره مثبت باشد. این نوع مذاکرات را «Positive some games» می‌نامند. اما آنچه آمریکا در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد، یک بازی حاصل‌جمع صفر است، یعنی «Zero some games». به این معنا که اگر بازی ۱۰ امتیاز داشته باشد، آمریکا می‌خواهد تمام ۱۰ امتیاز برای خود او باشد و ایران هیچ امتیازی نداشته باشد. این همان چیزی است که اسرائیل و آمریکا خواهان آن هستند.
 
تجربیات ما نشان می‌دهد که ایالات متحده در مواردی که ذکر کردم، به همین شکل عمل کرده است. ما تعهدات خود را انجام داده‌ایم اما وقتی نوبت به تعهدات طرف مقابل می‌رسد، آمریکا از انجام آنها امتناع می‌کند. تصور آنها این است که ایران در وضعیت کنونی تضعیف شده و بنابراین دلیلی نمی‌بینند که امتیازاتی بدهند. آنها می‌خواهند حداکثر امتیاز را به دست آورند و برجام را توسعه دهند، چه در زمینه هسته‌ای، چه در زمینه موشکی و چه در مسائل منطقه‌ای. مطالبات حداکثری از ایران مطرح شده است و در مرقومه‌ای که آقای ترامپ نوشته بود (فکت شیت)، نیز این مطالبات حداکثری بدون ارائه امتیازاتی به ایران آمده بود. این نوع مذاکره مطلوب نیست.
 
همانطور که گفتم، مذاکره مطلوب باید در موضع برابر و مبتنی بر احترام متقابل و به رسمیت شناختن طرفین باشد. اما آمریکا خود را در موضع استکباری و امپریالیستی می‌بیند و از بالا به کشورهای دیگر، از جمله ایران، نگاه می‌کند و کمتر به منافع آنها توجه می‌کند.
 
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که مذاکره مطلوب باید مختلط باشد؛ یعنی همراه با استفاده از منابع دیگر قدرت کشور و ابزارهای سیاست خارجی. قدرت‌های بزرگ معمولاً چنین رویکردی دارند؛ آنها گفتگو می‌کنند اما در کنار آن تهدیدهای نظامی و ابزار تحریم را نیز به کار می‌برند. مذاکره مطلوب جمهوری اسلامی ایران نیز باید همین‌گونه باشد؛ یعنی صرفاً مذاکره برای مذاکره نباشد. در کنار مذاکره، باید به توانمندی‌های نظامی، منابع قدرت اقتصادی و ابزارهای فرهنگی و رسانه‌ای نیز اتکا کرد. اینها همگی باعث تقویت موقعیت مذاکره‌کننده می‌شوند و کارتی هستند که می‌توانند روی میز مذاکره قرار بگیرند.
 
اگر میز مذاکره خالی باشد و شما کارتی برای ارائه نداشته باشید، طرف مقابل طبیعتاً مطالباتش را حداکثری خواهد کرد. به همین دلیل، ما همیشه به جریان‌های غرب‌گرا در داخل کشور تأکید می‌کنیم که حضور ما در میدان، قدرت منطقه‌ای، قدرت سپاه و قدرت موشکی مزاحم مذاکره نیست، بلکه مکمل آن است. این قدرت‌ها باعث می‌شوند که مذاکره خالص تبدیل به یک مذاکره مؤثرتر شود و شانس پیروزی آن را افزایش دهد.
 
اگر شما کارت‌هایی مانند حضور منطقه‌ای، قدرت موشکی، صنایع دفاعی و ابزارهای رسانه‌ای نداشته باشید، طبیعتاً در مقابل قدرت‌های بزرگ چیزی برای عرضه نخواهید داشت. بنابراین ویژگی دوم یک مذاکره مطلوب این است که با ابزارهای دیگر قدرت و سیاست خارجی تکمیل شده باشد، نه اینکه صرفاً گفتگو باشد و دیپلمات‌ها در محافل بین‌المللی دست خالی باشند.
 
به طور خلاصه، ویژگی اول یک مذاکره خوب این است که حاصل‌جمع مثبت داشته باشد و بازی برد-برد باشد، با قرارگیری طرفین در موضع برابر. ویژگی دوم نیز این است که مذاکره مختلط باشد و با دیگر ابزارهای سیاست خارجی و منابع قدرت تکمیل شود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها