او افزون بر تسلط بر زبانهای فارسی و عربی با سنتها و داستانهای شفاهی نیز عمیقا آشنا بود. علاقه و دانش او فقط به هنر سخنوری محدود نبود، بلکه معماری، علوم طبیعی و اسلامی، نجوم، فقه و کلام نیز در شمار علاقهمندیهای ژرف او قرار داشتند. نظامی با مهارتی بیهمتا در تفسیر قرآن و حدیث، فلسفه و کلام را نیز در سطحی شگرف میکاوید. آگاهی او از علوم عقلی و مکاتب فلسفی، همراه با سالها کاوش در ریاضیات و نجوم-چیزی که در میان شاعران ایرانی پیشینه داشت—موجب شد که دانشی وسیع و چند جانبه داشته باشد. حتی تاریخ طبیعی و گیاهشناسی نیز برای او از اهمیت والایی برخوردار بود. شعرهای نظامی، آیینهای تمام نما از تمامی علوم و دانشهایی است که او در همگی آنها سرآمد بود. این دانش و بینش در اثر بزرگ او، «خمسه» به گونهای حیرتآور تجلی یافت. نظامی با بهرهگیری از استعاره، تمثیل و کنایه، زبانی فاخر و برتر برای شعر فارسی آفرید. از این رو خمسه نظامی را نمیتوان صرفا در چارچوب داستانهای عاشقانه خلاصه کرد؛ این اثر شگرف، با عمق و غنای بیمانند خود، الهامبخش شاعران، نویسندگان و حتی نقاشان بیشماری گشته است.
نظامی در اشعار خود به جنبههای متفاوت و متنوعی پرداخته و نه تنها در عرصه نظم و داستانسرایی، بلکه در وادی عرفان و تصوف نیز گام نهاده است. او در آثار گرانسنگ خود، بارها به معراج پیامبر (ص) پرداخته و آن را با زبانی عرفانی و پر رمز و راز بهتصویر کشیده است و داستان هفت پیکر را با معراج حضرت رسول اکرم (ص) و راز و رمزی عرفانی آغاز میکند: «چون نگنجید در جهان تاجش/ تخت بر عرش بست معراجش».
نظامی در دورانی میزیست که علوم اسلامی به مکاتب فکری گوناگونی تقسیم شده بود. در آن عصر، مکتب کلامی معتزله رو به افول نهاد و مکتب اشاعره با تلاشهای جوینی و غزالی به اوج کمال رسید و وارد مرحلهای نوین شد. در این میان، آرای اسماعیلیه نیز در اوج شکوفایی قرار داشت و فلسفه اسلامی، با ظهور بزرگانی چون فارابی و ابنسینا، به قلههای رفیع کمال دست یافته و تحت تأثیر فلسفههای هرمسی و نوافلاطونی، صورتی تازه یافته بود. در این دوره نظامی در خمسه خود بهویژه در اسکندرنامه به نحو چشمگیری به علوم فوق و علیالخصوص، فلسفه پرداخت و در این راستا از واژههای فلسفی زیادی استفاده کرد. توجه به فلسفه فیثاغورسی با تأکید بر اعداد در هفت پیکر بهخوبی مشهود است.
نظامی شاعری چیرهدست است که با آگاهی کامل از روحیات و زندگی مردم، زبان شعر خود را به گونهای آراسته که برای همگان قابل فهم و دلنشین باشد. او با بهرهگیری از واژگان و اصطلاحات عامیانه که بازتابی از فرهنگ و آداب و رسوم زمانهاش بود، توانست پلی میان زبان فاخر ادبی و زبان مردم عادی ایجاد کند. از این رو او در کنار اشارات به فلسفه از زبان فاخر و زبان مردم کوچه و بازار نیز سود میبرد و با استفاده از واژگان، اصطلاحات عامیانه و امثال، صمیمیت کلام خود را به مخاطب منتقل میکند و توجه خود را به زبان طبقات مختلف جامعه نشان میدهد. این ترکیب زبان، باعث میشود که لحن خیالانگیز و پیچیده او برای مردم، آشنا و دلنشین شود. گویی نظامی پلی بین زبان نخبگان و زبان مردم عادی زده و همه را در شعر خود شریک کرده است. این همزبانی، چنان تأثیری بر مخاطب میگذارد که او را با شاعر همراه و همصدا میکند. یکی از امثالی که او به کار برده، آب از آب تکان نخوردن است: شد آبم و او به مویی تر نیامد/ چنان کابی به آبی برنیامد. مثل دیگری که از آن سود جسته است، از سایه خود ترسیدن است: از سایه نشان تو نپرسم/کز سایه خویش نیز ترسم. همانطور که پیشتر آمد، نظامی از اصطلاحات رایج آن زمان نیز استفاده میکرد که یکی از آنها که هنوز هم بسیار رواج دارد، کاربرد بسمالله در معنی شروع کردن است: ماییم و نوای بینوایی/ بسمالله اگر حریف مایی.
طبیعت یکی از مهمترین منابع الهام نظامی بوده است و او با نگاهی دقیق و هنرمندانه، از آن برای خلق مضامین زیبا و تازه استفاده کرده و در توصیفهای رنگارنگ و متنوع خود، از گل و گیاه، کوه و دشت، و دیگر عناصر طبیعی، تصاویری بدیع و خیالانگیز خلق میکند. در آثار نظامی، طبیعت نهتنها زمینهای برای توصیف زیباییها، بلکه بستری برای بیان احساسات و اندیشههای شاعرانه است. او با استفاده از عناصر طبیعی، مضامین عرفانی، عاشقانه و حماسی را به شکلی هنرمندانه به تصویر میکشد و در مبحث تقدم وجودی پیامبر(ص) بر موجودات میسراید: بود در این گنبد فیروزه خشت/ تازه ترنجی ز سرای بهشت/ رسم ترنج است که در روزگار/ پیش دهد میوه پس آرد بهار. به علاوه او در بهرهگیری از عناصر حماسی نیز مهارت خاصی دارد. این عناصر شامل واژگان و اصطلاحات مربوط به نبرد و جنگیدن مانند تیغ، نیزه، سپر، زره و کمان است و در اشعار او نقشی فراتر از معنای لغوی خود ایفا میکنند. نظامی با ظرافتی خاص، این عناصر را در مضامین گوناگون به کار میگیرد و برای توصیف طبیعت، زیبایی معشوق، طلوع و غروب خورشید و حتی شب استفاده میکند. نکته حائز اهمیت آن است که این عناصر در معنای مجازی و استعاری خود و نه معنای واقعی شان به کار میروند. برخی از این اصطلاحات، مانند «سپر انداختن» و «علم افروختن»، در میان شاعران به صورت کنایی رایج شدهاند. در مخزنالاسرار نیز نمونههای متعددی از این دست میتوان یافت: چون سپر انداختن آفتاب/ گشت زمین را سپر افکن بر آب.
در آسمان پر ستاره مخزنالاسرار نظامی، گویی کهکشانها و سیارات نیز به نغمهسرایی پرداختهاند. یکی ازمهمترین عناصری که در مضمونپردازیهای این اثر و به طور کلی در شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد، عناصر و اصطلاحات مربوط به علم نجوم و احکام آن است. در مخزنالاسرار، کاربرد عناصر نجومی، بهویژه در توصیف معراج پیامبر (ص) و عبور ایشان از آسمانهای هفتگانه، به اوج میرسد. نظامی با بهکارگیری استادانه این اصطلاحات، مضامینی شگرف و خیالانگیز خلق میکند. گویی او با این زبان، سفری آسمانی را برای مخاطب خود به تصویر میکشد و او را در این عروج روحانی همراه میسازد و در وصف صورت مبارک پیامبر از اصطلاح نجومی برج سنبله استفاده میکند: سنبل او سنبلة روز تاب/ گوهر او لعلگر آفتاب.
نظامی گنجوی حکیمی جامعالاطراف و هنرمندی چندوجهی بود که با آگاهی عمیق از علوم زمانه و تسلط بینظیر بر زبان فارسی، آثاری خلق کرد که همچنان پس از قرنها، منبع الهام و شگفتی است. این مقال زوایای گوناگون اندیشه و هنر نظامی، از تسلط او بر زبان عامیانه و فاخر تا بهرهگیری هنرمندانه ازعناصر حماسی،نجومی وطبیعی را مورد بررسی قرار داد وآشکار کرد که نظامی با آفرینش آثاری همچون خمسه، نهتنهاداستانهایی دلنشین وپرمغز رابه یادگار گذاشت،بلکه گنجینهای از دانش و حکمت را برای آیندگان به ارمغان آورد.نظامی با زبان شعر،پلی میان دانش وهنر،نخبگان وعوام، وزمین وآسمان بنا کرد و با بهکارگیری استعارهها و تمثیلهای بدیع، مضامین عرفانی، فلسفی و اجتماعی رادرقالب داستانهایی جذاب وخواندنی به تصویر کشید.