از یک سو، افزایش تعداد آثار کمدی باعث شده تا رقابت میان فیلمها بیشتر شود و از سوی دیگر، این رقابت به جای ارتقای کیفیت، به تکرار فرمولهای موفق گذشته منجر شده است. نتیجه این روند، تولید آثاری است که نه تنها حرف تازهای برای گفتن ندارند، بلکه حتی در سرگرم کردن مخاطب نیز گاهی ناکام میمانند.
یکی از جدیدترین فیلمها و نمونههای این جریان، «کوکتل مولوتوف» به کارگردانی حسین امیری دوماری است. امیری دوماری که پیشتر با فیلمنامهنویسی آثار موفقی چون «دینامیت» و «شبی که ماه کامل شد» توانایی خود را در سینما ثابت کرده بود، این بار در اولین تجربه کارگردانی مستقل خود ژانر کمدی را برای این تجربه جدید انتخاب کرده است، گرچه میتوانست فرصتی برای نمایش خلاقیت او باشد اما به نظر میرسد نتیجه کار بیشتر به سمت کلیشههای رایج سوق پیدا کرده است.
اهمیت نامگذاری
در حالی که اکران نوروزی وارد هفته سوم خود شده و تنور گیشه آن گرمتر از قبل شده است اما کمدیهایی که برای این اکران ویژه انتخاب شدهاند یختر و بینمکتر از تمام کمدیهایی هستند که در طول سال اکران شدهاند. نمونهاش جدیدترین فیلم اکران نوروزی یعنی کوکتل مولوتوف به کارگردانی حسین امیری دوماری است کارگردان جوان سینما که اولین کارگردانی مستقل و اولین فیلم کمدی خود را با این اثر تجربه کرده است. با این حال بعد از دیدن این فیلم به نظر میآید که بهتر است تا امیری دوماری به ژانر درام برگردد یا دیدگاهش را نسبت به ژانر کمدی عوض کند. به عبارت دیگر فیلم کوکتل مولوتوف مثل انبوه کمدیهایی که در این چند ساله ساخته شده، سرشار از تکرار و کلیشه است.
پیش از اینکه وارد داستان فیلم شویم، نخستین مواجهه هر مخاطب با یک اثر، نام آن است، اصولا نامگذاری یک اثر امری سهل ممتنع است که باید در انتخاب آن دقت زیادی شود، زیرا باید از یک سو بین اهداف فروش و اهداف هنری تعادل برقرار کند و از طرف دیگر باید شامل سه عنصر قابل فهم بودن، جذابیت و ارتباط داشتن با موضوع فیلم باشد.حال آنکه متولیان فیلم با انتخاب اسم کوکتل مولوتوف بیش ازهرچیزی به سمت اهداف تجاری غش کردهاند،چون این اسم ارتباط مستقیمی بافیلم ندارد. حداکثر سه بار این اسم در فیلم به کار برده میشود که هر سه دفعه هیچ بار معنایی ندارد و حضور فیزیکی به عنوان یک سلاح و...هم ندارد. ناگفته نماند پوستری هم که از این اثر منتشرشده حال وروز بهتری از اسم آن نداردکه سخن گفتن ازآن ازدایرهحوصله خارج است.
یک راوی سردرگم
اگر مخاطب حرفهای سینما باشید، حتما با اسم حسین امیری دوماری آشنا هستید، فیلمنامهنویسی که اتفاقا آثار خوبی به سینما ارائه داده و موجب پیشرفت او در سینما شده است. اتفاقا در فیلم کوکتل مولوتوف نیز تاکید میکند که صرفا کارگردان اثر نبوده و مشاور فیلمنامه هم هست اما وقتی به نتیجه کار نگاه میکنیم، پر واضح است که امیری دوماری صرفا دنبال فیلمی تجاری بوده و نه در پی حرفی نو در دنیای کمدی. به عبارت دیگر سینمای کمدی ایران به فرمول گیشه دست یافته و تا وقتی که جا داشته باشد از این فرمول استفاده میکند تا از حیز انتفاع ساقط شود. داستان فیلم کوکتل مولوتوف هم نعل به نعل دنبالهرو همین فرمول است البته کمی خلاقیت به خرج داده است و برخلاف دیگر کمدیهای دهه پنجاه و شصتی که مردان با ترانههای پیش از انقلاب میرقصند، کوکتل مولوتوف یکی از ترانههای معروف خارجی در سبک راک اند رول را پخش میکند تا امین حیایی و احمد مهرانفر یک رقص دونفره داشته باشند. کوکتل مولوتف داستان جوانی به نام پرویز با بازی امین حیایی است که وقتی شاه برای آخرین بار کشور را ترک میکند، بلیت شانسش برنده میشود اما متولیان این رویداد به او میگویند تا شاه به ایران برنگردد، جایزه به او تعلق نمیگیرد. این جواب میشود دال مرکزی داستان و پرویز با کمک دوست خود سیروس (احمد مهرانفر) انواع راههای احمقانه را پیش میگیرد تا انقلاب به سرانجام نرسد و شاه به ایران برسد و پرویز به جایزهاش.
از داستان پیشپا افتاده و البته پرداخت کودکانه آن که بگذریم نکات دیگری در آن است که خود بحثی جدید را باز میکند. مثلا در فیلم یک راوی (مهدی هاشمی) وجود دارد که حضورش ذیل هیچ کدام از شش موقعیت استفاده از راوی (بازگویی خاطرات، روایت روانکاوانه، روایت دانای کل، روایت چندگانه، روایت از دید شخصیت و روایت در آثار فانتزی و سورئال) قرار نمیگیرد و صرفا سعی میکند تا خلأهایی را که در داستان قرار دارد، پر کند. خلأهایی که مانع از شکلگیری یک روایت منسجم میشوند.
شوخی یا کنایه؟
نکته دیگری که فیلم کوکتل مولوتوف دست روی آن گذاشته است کنایههای سیاسی درون فیلم است. کنایههایی که کارگردان و نویسنده اثر سعی دارند مفهوم انقلاب را به نسلی که انقلاب کردند گوشزد بکنند یا کسی که تفاوت میان جنگ و انقلاب را برای پرویز به صورت دقیق شرح و تفسیر میکند اما درنهایت معلوم میشود که خود چیزی از حرفهایی که میزند متوجه نمیشود و این سکانس خود دارای حرفهای بسیاری است که گرچه ظاهرا در لفافه گفته شده اما آنچنان واضح است که نیازی به توضیح بیشتر ندارد. فیلم همچنین کنایه و شوخیهای دیگری هم درون خود دارد مانند شخصیت پدرزن پرویز که پژمان جمشیدی بازی در نقش آن شخصیت را بر عهده دارد. شخصیتی که وقتی میبیندکمکم مقدمات انقلاب در کشور فراهم شده است رنگ عوض میکند.
بازیگر منهای فیلمنامه
مهمترین نقطه قوت فیلم کوکتل مولوتوف تیم بازیگری آن است حضور بازیگرانی که هر یک وزنهای در کمدی امروز ایران هستند. اما وقتی به تماشای فیلم مینشینیم تازه متوجه میشویم که هنر و استعداد این بازیگران چقدر از فیلمنامه آن بزرگتر است. شخصیت اصلی فیلم امین حیایی که زمانی جوان اول سینمای کمدی محسوب میشد وخودخواسته از این دنیا کمی فاصله گرفته بود در این اثر کمدیای به نمایش میگذارد که یادآور همان کمدیهای دهه ۸۰ است که در آن بازی میکرد، مخصوصا وقتی که کمدی فیلم وارد فضایی میشود که شخصیت پرویز زنانهپوشی میکند امری که ازدیرباز درسینما وسیلهای برای خنداندن مخاطبان ایرانی بوده اما اینکه امروزه چقدر موفق است خود جای سؤال دارد.
دیگر بازیگر کوکتل مولوتوف احمد مهرانفر است که همه او را به عنوان یکی بازیگران با استعداد مخصوصا در تیپسازی میشناسند. آنچنان که خیلی کم پیش میآید مهرانفر را درحال تکرار یک نقش و تیپ در دو اثر متفاوت ببینیم. در مقابل اما پژمان جمشیدی قرار دارد که میتوان از او به عنوان نماد تکرار در سینما ایران یاد کرد. به طور کلی جمشیدی نشان داده برای بازی خود چند تیپ محدود دارد و برای نقش یکی از آنها را انتخاب میکند و به همین دلیل است که بازی پژمان جمشیدی در این فیلم عاری از هرگونه خلاقیت است و هیچ کمکی به داستان و خلق کمدی در آن نمیکند.
در دام کلیشهها
فیلم کوکتل مولوتوف به کارگردانی حسین امیری دوماری،باوجود تیم بازیگری قوی وسابقه درخشان کارگردان در فیلمنامهنویسی، به نظر میرسد که نتوانسته انتظارات مخاطبان را برآورده کند. این اثر که اولین تجربه کمدی و کارگردانی مستقل امیری دوماری محسوب میشود، بیشتر از آنکه اثری خلاقانه و نوآور باشد، به فرمولهای تکراری سینمای کمدی ایران وفادار مانده است. نتیجه، فیلمی است که نه تنها از کلیشههای رایج فاصله نمیگیرد بلکه حتی در برخی موارد این کلیشهها را پررنگتر نیز میکند. در نهایت، کوکتل مولوتوف نمونهای دیگر از آثار کمدی ایرانی است که بیش از آنکه بخواهد نوآوری کند یا حرف تازهای بزند، به دنبال استفاده از فرمولهای امتحانشده برای گیشه بوده است. این رویکرد اگرچه ممکن است در کوتاهمدت موفقیت تجاری داشته باشد اما دربلندمدت باعث افت کیفیت سینمای کمدی ایران خواهد شد.شاید بهتر باشد کارگردانانی مانند حسین امیری دوماری که پیشتر آثار موفقی در ژانرهای دیگر داشتهاند، یا دیدگاه خود را نسبت به کمدی تغییر دهند یا به ژانرهایی بازگردند که در آنها توانایی بیشتری دارند. سینمای ایران نیازمند آثاری است که نه تنها مخاطب را بخنداند بلکه بتواند او را به فکر فروببرد و تجربهای تازه ارائه دهد؛ چیزی که کوکتل مولوتوف در تحقق آن ناکام بوده است.