به مناسبت این روز با دو نفر از اساتید رشته تاریخ دانشگاههای نیشابور و مدیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی شهرستان نیشابور به گفتوگو نشستهایم. گفتنی است هماهنگی و تهیه عکسهای این گزارش توسط رضا معتمدی عکاس و منتقد هنری در شهرستان نیشابور انجام گرفته است.
«سیمرغ» مهمترین درس عطار برای همه اعصار و قرون
دکتر هادی بکائیان، نویسنده و پژوهشگر تاریخ ایران دوره اسلامی
برای بررسی زندگی و اندیشههای جاری در طول حیات هر فردی ناگزیریم عوامل متعدد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دوران زیست وی را مورد مطالعه قرار دهیم. زیرا از این رهگذر به نتایج دقیقتری دست خواهیم یافت. شیخ فریدالدین عطار نیشابوری که ۲۵ فروردین به نام او ثبت ملی شده از برجستهترین شخصیتها و شعرای عارف ایران است. برای شناخت بهتر اندیشه عطار لازم است شرایط تاریخی و زیستی این عارف گرانمایه، مورد بررسی قرار گیرد. همچنین جایگاه تاریخی نیشابور و تأثیر و تداخل عوامل گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این شهر در اندیشههای عطار، امری است که پرداختن به آن میتواند راهگشا باشد.آنگونه که در مستندات تاریخی آمده است، عطار در سالهای ۵۳۷ یا ۵۴۰ قمری متولد شده که دومی به صحت نزدیکتر است. در آن ایام، نیشابور بهشدت تحتتأثیر جنگها و تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی بوده است. برخلاف باور عموم که معمولا دوران نابودی نیشابور را تنها به دوره حمله مغول محدود میکنند، پیش از آن هم نیشابور زخمهای شدیدی از حملات مختلف خورده بود. بهویژه در حملهای که آن را به عنوان حمله غزها به خراسان میشناسیم، شهر نیشابور دستخوش نابودیها و خسارتهای هولناک شد و در جریان این وقایع، هزاران نفر از مردم نیشابور کشته شدند، تمامی کتابخانهها و مراکز فرهنگی شهر - که پیشتر اهمیت جهانی داشتند - به آتش کشیده شدند و کتاب ها به نرخ کاغذ و مقوا فروخته شدند. حتی مساجد و اماکن مقدس نیز از ویرانی بینصیب نماندند. مردم بسیاری زیر شکنجه کشته شدند و مال، جان و ناموسشان به فنا رفت. پس از فتنه غز، شهر بارها توسط مدعیان قدرت دست به دست شد و مدتی نیز غوریان بر شهر مسلط شدند. بنابراین عطار از تولد تا وفاتش در سال ۶۱۸ در حمله مغول حداقل دو جنایت هولناک را به چشم دید و بر روح روانش تأثیر گذاشت.
عطار، مولود یک زمانه پرآشوب
عطار به طور طبیعی و ناخواسته، در بحبوحه این بحرانها و در نوجوانی شاهد این فجایع بود و شرایط وخیم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیشابور را از نزدیک لمس میکرد. او در کنار پدرش که در حرفه عطاری و داروسازی فعالیت داشت، مشغول خدمت به مردم بود و به بیماران و آسیبدیدگان کمک میکرد. او مردمی را میدید که نالان و رنجور به پدر او مراجعه میکردند. برخی بیماران را میدید که دچار جنون شده بودند. در چنین شرایطی، عطار از همان سنین کودکی و نوجوانی با انواع دردها، رنجها، بیماریها و فقر مردم آشنا شد و این مواجهه مستقیم، تأثیر عمیقی بر دیدگاههای او نسبت به زندگی، انسان و مصائب بشری گذاشت.پس از پایان فتنه غزها و خروج آنان از خراسان در حدود سال ۵۵۲ هجری، نیشابور با مشکلات جدیدی همچون قحطی، شیوع بیماریهای خطرناک و فقر شدید روبهرو شد. قیمت مواد غذایی بهشدت افزایش یافت و مردم با مشکلات فراوانی روبهرو شدند. منازعات اجتماعی- مذهبی در نیشابور پس از غزها به اوج رسید و این مزید بر علت شد. بسیاری از بازماندگان شهر در این کشمکشها، جان و مال خود را از دست دادند. آنها که ماندند خسته، رنجور، مجنون و محنتزده بودند. در این دوران، نیشابور تقریبا باخاک یکسان شد و مردم بهناچار به مناطق دیگر کوچ کردند. بسیاری از مردم شادیاخ را برای زندگی برگزیدند. شادیاخ به نسبت نیشابور آسیب کمتری دیده بود و برخی اهالی توانستند در آنجا زندگی خود را دوباره ساماندهی کنند.
ضرورت درک اندیشههای عطار در ظرف زمان
این شرایط ناگوار اجتماعی و سیاسی، در کنار وضعیت اقتصادی وخیم، فضایی از ناامیدی، بیثباتی و ناامنی را در شهر نیشابور به وجود آورد. بنابراین، برای درک بهتر اندیشههای عطار و آثار او، مثل «اسرارنامه»، «منطقالطیر»، «مصیبتنامه» و اشعار انتقادی وی، باید این شرایط محیطی را که او در آن زیست و رشد پیدا کرد مورد توجه قرار داد. عطار نه فقط به عنوان یک داروساز و طبیب بلکه به عنوان یک مشاهدهگر تیزبین و حساس به دردهای اجتماعی، در این محیط آشفته زندگی کرد و بهتدریج این آلام و رنجها را در قالب اندیشهها و آثار عرفانی و فلسفی خود بازتاب داد.پیش از آنکه آثار عطار را تحلیل کنیم، باید به این نکته توجه کنیم که او در جهانی بهشدت تحتتأثیر تنازعات طبقاتی و مذهبی بود. این تناقضها، چه در سطح روابطعمومی میان مردم و چه در سطح نظام حاکم بر جامعه، به نوعی در کنار تخریبهای جسمی و مادی، تخریبهای معنوی گستردهای را بهبار آورد. حتی موضوع عرفان که در آثار عطار بسیار برجسته است، احتمالا تا حد زیادی ریشه در همین شرایط دارد. در واقع، عرفان عطار مانند بسیاری از عرفای دیگر، نوعی واکنش در برابر پوچی و بیمعنایی جهان آشفته پیرامون خود بود.این آسیبها آنقدر جدی، گسترده و وحشتناک بود که پس از این دوران، نیشابور تا مدتها بهعنوان شهر زخمخورده شناخته میشد؛ زخمهایی که از یک قرن قبل و حوادث دوران غز و پس از آن با حمله مغول، این شهر را از یک مرکز علمی و فرهنگی، به ویرانهای بدل کرده بود. به همین دلیل مهم است بدانیم سالهایی که عطار در آن دوران زندگی میکرد، در واقع لحظات گذار از شکوه فرهنگی به وحشت تاریخی بود که در نهایت به نوعی بیهویتی اجتماعی در جامعه آن زمان بدل شد.از اینرو مطالعه آثار عطار و برداشت اندیشههای وی بدون درنظر گرفتن این شرایط محیطی، نمیتواند دقیق و عمیق باشد. بهعنوان مثال، مفاهیمی چون درد، فنا، نیستی، عبور از مرزهای مادی و غلبه بر صفات دنیوی در آثار عطار، ناشی از ادبیات فلسفی و عرفانی جاری در دوران خود نیست؛ بلکه اینها بازتاب تجربیات زیسته مستقیم او نسبت به مصائب اجتماعی، فجایع انسانی و تخریبهای فرهنگی است.
در طول این اشغال، غارتها، کشتارها و آزار مردم ادامه داشت و شرایط زندگی برای مردم این شهر بهشدت دشوار شد. این وقایع، در کنار بحرانهای دیگر، فضای فرهنگی، اجتماعی و حتی روانی منطقه را تحت تأثیر قرار داد. شخصیت عطار و اندیشه او از این فشارها و تهاجمات بیبهره نماند. گرچه آثار عطار در حوزه عرفان قرار میگیرد و دانستن تأثیر عرفان و آموزههای صوفیانه بر زندگی او مهم است اما به نظر میرسد حوادث تاریخی و فجایع اجتماعی دورانش نیز در شکلگیری شخصیت و آثار او نقش بسزایی داشتهاند.براساس این تحلیلها و برخی نظرات استادان ادبیات، میتوان دریافت که حوادث تلخ نیشابور، چه در زمان غوریان، چه درحمله مغول و چه در بحرانهای پیش از آن، درونیترین لایههای آثار عطار را تحت تأثیر قراردادهاند.مفاهیم موجود دراسرارنامه، دیوان اشعارعطار، مثنویهاوسایر آثار عرفانی او را نمیتوان جدا ازتجربههای زیستشده تاریخی واجتماعی این شاعروعارف درک کرد. دراین آثار نمادپردازیها، مفاهیم مرگاندیشی، فنا، درد و رنج انسان بهوضوح بازتابدهنده شرایط اجتماعی و روانی زمانه عطار هستند. همانطور که اشاره شد، درد و رنجهایی که تبدیل به معنا شدند.عطار دردوران زندگی خود شاهد فجایع انسانی، حملات نظامی و بحرانهای اجتماعی بزرگی بود که تأثیر عمیقی برروح و اندیشه او گذاشت. به نظر میرسد این آشفتگیها نه فقط در چشمانداز اجتماعی آثارش انعکاس یافتهاند، بلکه در لایههای عمیق عرفانی و فلسفی آنها نیز حضوری پررنگ دارند. او در آثار خود بهطور مکرر از مفاهیمی نظیر درد، فنا و رنج انسانی سخن میگوید اما این مفاهیم در چارچوب شرایطی که خود شخصا تجربه کرده، معنایی تازه و ملموس پیدا میکند.عطار در آثارش، ازجمله در منطقالطیر، با بهرهگیری از زبان نمادها، فضای اجتماعی و سیاسی زمانهاش را از خلال گفتوگوهای مرغان و سفر عرفانی آنها ترسیم میکند. این اثر با تمام معنای عرفانیاش، آیینهای است که شرایط اجتماعی دوران او را منعکس میکند. مرغان در مسیر پرمشقت یافتن سیمرغ با مشکلات، تفرقهها و تردیدهای فراوان مواجه میشوند و این مسائل چیزی جز تصویر شرایط جامعه زمان عطار نیست؛ جامعهای که به سبب بحرانها، ازجمله حملات مکرر اقوام مختلف و حکومتهای مستبد، در آشفتگی کامل بهسر میبرد و مردمان آن یا در سکوت فرو رفته یا دچار درماندگی و استیصال شده بودند.
عقلای مجانین، مفری برای عصیان نرم اجتماعی
این وضعیت را میتوان در شخصیتهایی که عطار در آثارش از آنان یاد میکند مشاهده کرد. او بهطور مکرر از عقلای مجانین، دیوانگان آگاه و انسانهایی که از درد زندگی به عرفان و رازآلودگی پناه بردهاند، سخن میگوید. این دیوانگان، به نوعی عصیانگرانی پنهان هستند که حرفهای عطار را درقالب اعتراضاتی لطیف و نمادین بیان میکنند. مردم آن روزگار نیز با بیان این روایات تند و نقادانه از زبان دیوانگان، خاطر خود را تسلی میدادند. عطار در شخصیتپردازیهای خود هوشمندانه و آگاهانه طیطریق میکند؛ چرا که در فضایی اختناقآمیز مانند دوران خوارزمشاهیان، بهویژه در زمان سلطان محمد، امکان بیان مستقیم اعتراض وجود نداشت. به همین دلیل اعتراض در آثار او به شکلی غیرمستقیم و از طریق زبان عرفانی، تمثیلها، نمادها و اسطورهپردازی مطرح میشود. این سبک بیان، که به نوعی ترکیبی از عرفان، فلسفه بدبینانه به زندگی پر از رنج در نگاه عطار- و نقد اجتماعی است، در آثار او بسیار برجسته است. بهعنوان مثال در فضایی که حکومت جابرانه خوارزمشاهیان اجازه کوچکترین اعتراض را نمیداد و حتی علمای برجستهای چون مجدالدین بغدادی بهدلیل انتقاد از قدرت به جیحون انداخته میشوند، عطار روشی متفاوت و غیرمستقیم را برای اعتراض انتخاب کرد. او از شخصیتهایی نظیر دیوانگان صحبت میکند، چون سخنان آنها در نگاه مردم عادی جامعه معقول بهنظر نمیآمد و در نتیجه حساسیت حاکمان را برنمیانگیخت. به همین دلیل این شخصیتها به ابزارهایی برای بیان ناراحتیها و انتقادهای او تبدیل شدند، تا او بتواند شرایط خفقانآمیز را دور بزند و گفتمان خود را همچنان دنبال کند.
عطار و مرگاندیشی آگاهانه و حقطلبانه
یکی از مهمترین مواردی که در اندیشههای عطار میتوان دید، نگاه تلخاندیش او به مسأله مرگ و زندگی است. برای او مرگ چیزی فراتر از یک پایان ساده است؛ مرگ فضایی است که در آن انسان به حقیقت میرسد و از دردها، رنجها و بحرانها عبور میکند. این نگاه به مرگ که در کل عرفان اسلامی رایج است، در اندیشه عطار شکلی شدیدتر و ملموستر به خود میگیرد، چرا که او این مفاهیم را نه صرفا در قالب نظریههای عرفانی، بلکه در دل تجربههای تاریخی نیشابور و ویرانیهای آن درک کرده بود.
حملات غُز، کشتارهای گسترده مغولان و شکنجه و غارت مردم عادی، ذهن و روح عطار را بهشدت تحت تأثیر قرار داده بود و این تأثیرات در آثارش پرتوی از بحرانهای زمانه را منعکس میکند. البته نگاه او با همشهریاش خیام از این حیث تفاوت دارد که برخلاف او که معتقد است بعد از این جهان، عدم است، عطار بر این باور است چون جهان اصلی پس از این دنیاست پس زندگی را نباید در غفلت طی کنیم. به نظر میرسد او از نمادپردازی در آثارش نهتنها برای بیان نگرش عرفانی خود، بلکه برای اعتراض به ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اخلاقی زمانه استفاده کرده است. شخصیتهایی که در آثارش به زبان می آیند، در واقع صدای مردمان ضعیف و درماندهای هستند که نمیتوانند سخنان خود را علنی بگویند. این موضوع را میتوان در بسیاری از داستانهای کوتاه و تمثیلهای مثنویهای عطار مشاهده کرد؛ جایی که یک به ظاهر دیوانه یا عقلباخته، حقایق عمیق اجتماعی را در قالب حکمتهای عرفانی بیان میکند.
درنهایت، میتوان گفت دنیای واقعی عطار، با همه بحرانها، خشونتها و آشفتگیهایش، دنیای عرفانی او را شکل داده است. عرفان عطار نه صرفا یک فلسفه یا نگاه به حقایق الهی است؛ بلکه بیانی از وضعیت انسانی و اجتماعی زمانه اوست. تجربه زیستی عطار از فتنه غز تا مغول او را از صاحبان قدرت، ثروتمندان بیدرد، زورمندان و بزرگان جامعه دور و نوعی عزلت را انتخاب میکند اما هیچگاه از مردم نمیبرد و با آنها تا زمان مرگش به اشکال مختلف محشور است. او مسیر رسیدن به حق را از میان مردم انتخاب و تلاش میکند با انواع تواناییهایی که در نویسندگی دارد و جایگاه برجستهای در عرفان، در ذکر حال اولیای خدا، مجذوبان و دیوانگان و گاهی شخصیتهای واقعی همچون نظامالملک و حسنک وزیر و نیز از زبان مرغان چه ساده و روان و چه در قالب تمثیل و نماد مسیر درست را به سالک واقعی نشان دهد. شاید بتوان آثار عطار را آیینهای دانست که در آن هم بحرانهای انسانی دوران او قابل مشاهده هستند و هم تلاشها و آرزوهای عارفانهاش برای عبور از این بحرانها به سوی حقیقت است.
سیمرغ، تمثیلی ماندگار برای همه اعصار و قرون
در جامعهای که کاملا از هم گسیخته است و مردم اتحاد و انسجامی با یکدیگر ندارند، هر فرد گمان میکند مسیر خودش تنها راه درست است. حرف و نکته اصلی بر سر این است که میخواهیم به یک مقصد برسیم اما کسی نیست که بپرسد پس این همه اختلاف برای چیست؟ شرایطی که در آن قابل تصور است مردم به جای آنکه به جان هم بیفتند، بتوانند کنار هم قرار گیرند و هدف مشترکی را دنبال کنند. مضمونی مهم که با روایت سیمرغ در پایان داستان بسیار تأثیرگذار میشود و آن هم دقیقا در جایی که هدف جمعی و واحد، بالاتر از اندیشههای فردی و مسیری است که انگار راهی به وحدت ندارد. به نظر میرسد تلاش عطار این بوده که به مردم یا حداقل مخاطبانش، مفهومی از وحدت و اتحادی که بهشدت در جامعه آن روز نایاب شده بود، را منتقل کند. این مفهوم از خلال تمثیلهای او، بهویژه داستان سیمرغ، جلوهای عالی پیدا میکند و میتواند مهمترین درس عطار برای همه اعصار و قرون باشد.
عطار، عارفی که دغدغه مردم داشت
دکتر احمد رضا سالم/ نیشابور شناس و پژوهشگر نسخه های خطی
درخصوص سال تولد عطار و به نقل از تذکرهها، تاریخ تولد وی را بین سالهای ۵۱۲ تا ۵۴۰ هجری قمری ذکر کردهاند و در نتیجه اطلاعات چندانی جز فعالیت او در دکان عطاری و تحول روحیاش نداریم. درخصوص زادگاه ایشان بهطور متواتر روستایی بهعنوان کدکن از توابع نیشابور بزرگ ذکر شدهاست.
نکته جالبی که امروز به آن فکر میکردم، این است که عطار در طول زندگی خود دو واقعه بزرگ و ناآرامی عمده را در نیشابور تجربه کرده است: یکی در دوران کودکیاش (اگر بپذیریم بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۴۰ متولد شده باشد) که در سال ۵۴۸ هجری، حمله غزان به نیشابور رخ داد و ویرانی و آتشسوزی گستردهای بهبار آورد و دیگری حدود ۷۰ سال بعد، در سال ۶۱۸ هجری که حمله مغول اتفاق افتاد. یعنی او در طول زندگی خود دو فاجعه و رخداد خانمانسوز بزرگ را دید. کما این که مشهور است خودش نیز در جریان حمله مغول به سال ۶۱۸ کشته شد.
اگر بخواهیم بین این دو تاریخ درباره زندگی عطار صحبت کنیم و اگر بگوییم دوران پختگی عطار و گرایشش به عرفان پس از ترک دکان عطاری وی در شهر شادیاخ بوده است، میتوان ادعا کرد یک انقلاب درونی در همان مقطع برای او رخ داده که عطار خود نیز در کتاب مصیبتنامه اینگونه به آن اشاره میکند:
«مصیبتنامه که اندوه جهان است
الهینامه که اسرار عیان است
به داروخانه کردم هر دو آغاز
چگونه زود رستم زین و زآن باز»
درواقع عطار خود میگوید که مصیبتنامه و الهینامه را در دکان عطاری سروده است. این دو اثر میتواند حاصل دوران جوانی عطار باشد، زمانی که هنوز به فریدالدین عطار نیشابوری عارف تبدیل نشده بود و در واقع میتواند معیاری برای ما باشد تا بگوییم این زبان، زبان جوانی عطار است، پیش از آنکه به عارفی کامل تبدیل شود. این معیار میتواند مبنایی برای مقایسه با دیگر آثاری باشد که به عطار منسوب شدهاند، تا بتوانیم برخی از این آثار را بپذیریم یا رد کنیم.
حیدرنامه اثر ناشناخته منسوب به عطار
اثردیگری که کمتر شناخته شده وحتی دربرخی تذکرهها به آن اشارهای گذراشده، کتابی به نام «حیدرنامه» است. پدر عطار ارادت خاصی به قطبالدین حیدر داشته است ــ شبیه به داستان مشهوری که درباره مولانا نقل و گفته میشود زمانی که پدر مولانا به نیشابور میآید، جلالالدین محمد بلخی (مولوی کودک) مورد توجه عطار قرار میگیرد و روایت است که عطار کتاب «الهینامه» خود را به این کودک ۷ ــ ۶ساله هدیه میدهد ـ به همین شکل، فریدالدین عطار نیز وقتی طبع شاعری خود را کشف میکند و مورد توجه و عنایت قطبالدین حیدر قرار میگیرد، کتاب «حیدرنامه» را در نوجوانی، به نشانه ارادت به قطبالدین حیدر میسراید. اثر که بسیار ناشناخته است و حتی من هم با همه کنکاش و جستوجویی که انجام دادهام، نسخهای از آن را ندیدهام تا بتوانم درباره صحت و سقم آن اظهارنظر کنم اما میتواند بهعنوان یکی از آثار قطعی و مسلم عطار شناخته شود.
تخلص عطار، حاصل یک رویا یا برگرفته از یک پیشه
مطلب بعدی، بحث آثار منسوب و جعلی است که در طول تاریخ به نام عطار معرفی شدهاند. البته بهتر است بهجای عنوان «جعلی» از واژه «منسوب» استفاده کنیم، چون در برخی موارد، این انتساب میتواند دلایل دیگری داشته باشد. برای مثال دو منظومه «مظهرالعجایب» و «لسانالغیب» میان پژوهشگران محل اختلاف است؛ برخی قطعا معتقدند این آثار از عطار است و برخی دیگر آنها را منسوب به شاعری دیگر میدانند. بر اساس تحقیقاتی که اخیرا انجام شده و چند مقاله که مطالعه کردم، این دو منظومه به نظامالدین احمد تونی (شاعری در قرن نهم) نسبت داده شدهاند و البته عده زیادی در انتساب آنها به عطار تردیدی ندارند.در بررسی این آثار، حداقل رد پای قلم سه نفر دیده میشود: یکی خود را «محمد» معرفی میکند، دیگری «فریدالدین» و در یکی دو بیت نیز از تخلص «عطار» استفاده شده است. این موضوع اولین تردید را ایجاد میکند که آیا این کتابها واقعا سروده عطار نیشابوری است؟ در یکی از این آثار، اشاره شده است: « اصل من از تون معمور آمده/ مولدم شهر نیشابور آمده» اما در هیچیک از تذکرههای معتبر نمیبینیم که عطار چنین اشارهای به تون کرده و آنجا را زادگاه خود بداند و عموما در تمام منابع، او را «عطار کدکنی» یا اهل «شادیاخ» معرفی میکنند.
نکته جالبتر اینجاست که درخصوص برگزیدن تخلص عطار، ایشان اشاره میکند: «در کودکی بیمار شدم تا اینکه امیرالمؤمنین مرا شفا داد و من تخلص عطار را از ایشان گرفتم.» سپس خود را «عطار ثانی» مینامد که نکته قابلتوجهی است و استفاده از لقب عطار دوم نشان از این دارد که اولا صحبت جعل مطرح نیست و در ثانی ایشان نمیخواسته آثار خود را تحت نام عطار نیشابوری عرضه کند و در جایی هم میگوید: «عطار ثانی آمدم، در وجود خویش فانی آمدم.»این ادعا نشان میدهد که این فرد قصد جعل هویت نداشته، بلکه خود را «عطار دوم» میدانسته است. به نظر من، همین موضوع او را تبرئه میکند و میتوان گفت این اثر صرفا تشابه اسمی دارد و لزوما جعلی نیست. بسیاری از شاعران گمنام، آثار خود را به نام بزرگان منتسب میکردند تا ماندگار شوند یا به فروش برسد اما این فرد چنین کاری نکرده و صادقانه خود را «عطار ثانی» معرفی کرده است.
زبان مردمی عطار، حاصل همزیستی با مردم
باید اشاره کنم که نیشابور یک دوران طلایی فرهنگی، ادبی و هنری داشته است و درواقع گرچه عطار در خانوادهای اشرافی یا نامدار متولد نشده اما به روایت خودش، کتابهای بسیاری در اختیار داشته و فردی دانشآموخته بوده و با بزرگان زمان خود بهواسطه پدرش معاشرت و رفتوآمد داشته است؛ ضمن این که او آثار بزرگان را دیده و با اهل فضل و نشر ارتباط داشته است. اما پس از حمله غزان که مسجدها و کتابخانهها را به آتش کشیدند و قتلعام گستردهای در نیشابور رخ داد، این وقایع تأثیرات اجتماعی عمیقی بر همه مردم گذاشت و عطار ۱۵سالهای که روحیه شاعرانه و عارفانه را از خانواده خود به ارث برده بود نیز از آسیبهای آن در امان نماند.
نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کرد این که عطار در میان مردم زندگی میکرد ــ در دکان عطاری با مردم در ارتباط بود ــ و همین امر باعث شد زبانش مردمی باشد؛ یک ویژگی مهم و اثرگذار که باعث شده کلام عطار همواره مورد توجه مردم قرار بگیرد. درعینحال مهمترین ویژگیهای سبک او: روانی کلام، پرهیز از آرایههای پیچیده، قدرت بیان منحصربهفرد و استفاده از تمثیلات عامیانه است.حضور عطار در بین مردم و اشتغال به کسبوکار در بازار، این امکان را به او داد که با زبان مردم ارتباط برقرار کند؛ ویژگیای که بهوضوح در تمام آثار مسلم او دیده میشود. به گونهای که حتی در جاهایی مانند کتاب «منطقالطیر» که میخواهد مباحث عمیق عرفانی را مطرح کند، همان روانی و زیبایی کلام خود را حفظ و ارتباط با مخاطب را محفوظ نگاه داشته است. امید که مردم و همه آحاد جامعه ما بیشتر با آموزههای ارزشمند و عرفانی و شاعرانه عطار آشنا شوند، بیاموزند و در زندگی فردی و اجتماعی خود آن را به کار گیرند.
همسفر با مسافر هفت شهر عشق
دکتر حسن گیاهی، مدیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان نیشابور
عطار به قولی در سال۵۴۰ هجری قمری و به نقل دیگری در سال ۵۳۷ هجری قمری در نیشابور متولد شده و در سال ۶۱۸ هجری قمری و در حمله مغول به شهادت رسیده است. شیخ با عمر پرثمری که داشت، آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته که مایه افتخار ایرانیان و فارسیزبانان است؛ ازجمله آثاری چون «منطق الطیر» و «مصیبتنامه» که از تالیفات و سرودههای عطار است؛به گونهای که اگر بخواهیم به قلههای شعر عرفانی اشاره کنیم، قطعا یکی از نامهای بزرگ این حوزه، عطار نیشابوری است که در کنار سنایی و مولانا جزو سرآمدان شعر عرفانی به شمار میآید.آن گونه که گفته میشود مولانا، عطار نیشابوری را ملاقات کرده و عطار در این ملاقات کتاب «اسرارنامه» را به مولانا هدیه داده است و مولانا نیز در برخی اشعار خود آشکارا از ارادت به عطار سخن گفته، چنانکه در شعری فرموده است: «هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچهایم» یا در جایی دیگر گفته: «آنچه گفتم از حقیقت ای عزیز / هم شنیدستم من از عطار نیز» که البته این تاثیرات نشاندهنده جایگاه ارزشمند عطار در شکلگیری عرفان و ادبیات کلاسیک فارسی است. به همین دلیل معرفی جایگاه عطار به جهانیان در حوزه میراث مکتوب و تمدن ایرانی و جهانیسازی این نام برجسته ضرورت زیادی دارد.
نیشابوریان قدر عطار را می دانند،این قدر شناسی باید جهانی شود
خوشبختانه با ثبت روز ملی عطار نیشابوری در تقویم رسمی کشور همه ساله برنامههایی در نیشابور برای بزرگداشت عطار تدارک دیده میشود که از جمله آنها و در سال جاری میتوان به تشکیل کمیتههای مختلف با مشارکت ادارات متعدد از جمله اداره ارشاد اسلامی و دبیرستان فرزانگان نیشابور، رونمایی از پوستر ویژه بزرگداشت روز ملی عطار و برگزاری این برنامهها در قالب فعالیتهای هفتگی اشاره کرد. ما نیز در اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی نیشابور در خصوص آمادهسازی باغ عطار و آرامگاه شیخ اقداماتی انجام دادهایم و از آغاز سال نو عملیات نظافت و خانهتکانی اساسی در مقبره عطار صورت گرفته است تا فضای داخلی بنا نیز به نحوی مناسب بازسازی و آمادهسازی شود و تلاش شده گلآرایی و زیباسازی محوطه نیز به شایستگی انجام شود تا انشاءالله روزی خاص و پرشکوه در ۲۵ فروردین رقم بخورد.علاوه بر آن برنامه گلباران آرامگاه عطار در عصر ۲۵ فروردین با همکاری بانک تجارت شعبه عطار تدارک دیده شده که این مراسمها با حضور مقاماتی همچون فرماندار، استاندار و دیگر شخصیتهای شهرستان و عموم مردم و علاقهمندان به عطار و ادب و فضیلت برگزار خواهد شد. فعالیتهایی شامل سخنرانی، اجرای موسیقی و دیگر برنامههای فرهنگی که هدف آن گرامیداشت باشکوه شخصیت عطار و معرفی او به هممیهنان و جهانیان و توجه به اندیشههایی است که در آثارش نهفته است.
شخصیت عرفانی و آموزه های عطار می تواند الهام بخش جامعه باشد
در خصوص آثار عرفانی عطار و از جمله «الهینامه» باید گفت این کتاب از جمله آثاری است که مبانی و مراحل رسیدن انسان به خدا را با زبانی تمثیلی و زیبا بیان میکند به گونهای که میتوان گفت شخصیت عرفانی و آموزههای عطار حتی میتواند راهگشا و الهامبخش جامعه امروز ما باشد؛ جامعهای که به شدت به تفکر و اندیشه خدا محور نیازمند است تا انسانها را به سوی خیر، صلاح و ثواب هدایت کند. ما مشتاقانه آرزومندیم که برنامههای گرامیداشت عطار بتواند توجه بیشتری را به این شخصیت برجسته جلب و تأثیری که او میتواند بر زندگی انسانها داشته باشد بیش از پیش افزون کند.تاکید میکنم عطار نیشابوری به عنوان مسافر هفت شهرعشق، شخصیتی است که میراث مکتوبِ انسانساز او همچنان برای جامعه جهانی امروزی قابل استفاده بوده و میتواند الهامبخش افراد و جوامع در مسیر زندگی معنوی و اخلاقی باشد.
در باره عطار نیشابوری بیشتر بدانیم
شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری، از شاعران بزرگ و نامدار ادبیات فارسی، مردی صاحب فکر، ژرف بین و خوش ذوق است که میتوان او را خالق فصیح ترین اشعار از حیث بیان معانی بلند انسانی و عرفانی به شمار آورد. بنا به قولی مکرر، عطار این شاعر بزرگ پارسی گوی، در روستای کدکن یکی از بخشهای تابعه نیشابور، در سال ۵۴۰ هجری قمری زاده شد و در سال ۶۱۸ ه . ق در قتل عام نیشابور در فتنه مغول، به شهادت رسید. آن گونه که از قرائن پیداست در هنگام مرگ در شهر شادیاخ ( نیشابور فعلی ) ساکن بوده است.گفته میشود که شیخ نوشتن دوکتاب معروف خود، مصیبت نامه و الهی نامه را در داروخانه محل کار خود آغاز کرده است. در میان کتابهای بسیار منسوب به وی، برخی آثار بدون تردید از عطار است که خود نیز درخسرونامه از آنها نام برده است و آثاری مانند: مصیبت نامه، الهی نامه، مختارنامه، اسرارنامه، منطق الطیر، خسرونامه، دیوان غزلیات و قصاید و تذکره الاولیا را در بر میگیرد .آن گونه که عطار شناسان گفته اند سه رکن اصلی در آثار وی شامل«زیبایی، عشق و درد» است که از این سه رکن درد را رکن عمده و مایه ابتکار او دانسته اند. آرامگاه و باغ عطار نیشابوری در نیشابور و درغرب باغ و آرامگاه حکیم عمرخیام نیشابوری واقع شده است؛ آرامگاهی که نخستین باربه دست یحیی بن ساعد قاضی القضات از بزرگان نیشابور، در سده هفتم هجری بر مزارش برپاشد، سپس امیر علی شیر نوایی، آخرین حکمران تیموری، بنای دیگری بر آرامگاه عطار ساخت و بنای اصلی آن هشت ضلعی است و سنگ آرامگاه از نوع سنگ سیاه و عمودی است که شعرهایی روی آن حک شده است. این آرامگاه در استان خراسان رضوی، واقع در جنوب شرقی شهر نیشابور با فاصله حدود ۱۰ کیلومتری از مرکز شهر و در نزدیکی جاده مشهد- نیشابور قرار دارد.