علی صالحیپور سولیست، سارا شیخپور، محمدرضا موسویان، علیرضا خلجاسماعیلی،بیتا سید، علی تفضلی، فارس مخلصی، نگار اکبری، حمید تات، محمد ترابیان،مسعود پوربخت، منیژه ساده،محسن رازقندی، سینا مصطفیزاده، شیوا صدوقی، سارا مداح، بیتا غفاری و آناهیتا احمدی از نوازندگان این ارکستر هستند.به این بهانه درباره جایگاه موسیقی کلاسیک با اکبر تیغنورد، رهبر این ارکستر به گفتوگو نشستیم.
در روزهای اخیر شاهد برگزاری کنسرت ارکستر سترگ به رهبری شما بودیم. به نظر میرسد درسالهای اخیربه همت بنیاد رودکی، صرفنظر از اینکه کمیت کنسرتهایی از این دست افزایش یافته، موسیقی کلاسیک هم بیش از گذشته محلی برای بروز و ظهور پیدا کرده است. نظر شما چیست؟
اگر اجازه بدهید پیش از هر چیز، ضایعه انفجار بندرعباس را به هموطنانی که عزیزان خود را در این حادثه از دست دادهاند تسلیت بگویم. ضمن اینکه همانطور که دیدید، در شب برگزاری کنسرت هم، یک قطعه سولو از باخ به احترام عزیزان سوگوار به آنها تقدیم شد. در پاسخ به سؤال شما باید بگویم با این نظر که موسیقی کلاسیک رشد کرده چندان موافق نیستم یا شاید هم اینطور باشد، ولی من چیزی احساس نمیکنم. درست است که مخاطبان این نوع موسیقی فهیم هستند، ولی باید این نکته را در نظر بگیریم که در سالهای اخیرچه مجالی برای معرفی و شناساندن این نوع موسیقی فراهم کردهایم که امروز انتظار داشته باشیم چنین بازخوردی را از آنها دریافت کنیم. میخواهم بگویم خودمان هم در این زمینه کمکاری کردهایم. از این رو، موسیقی کلاسیک درحالحاضر آنطور که باید مورد توجه واقع نمیشود. بهخصوص که این شاخه از موسیقی برخلاف دیگر ژانرها، پرزحمت ولی بدون بازگشت سرمایه است و هنرمندانی که در این عرصه فعالیت میکنند واقعا عاشق موسیقی کلاسیک هستند. البته باقی ژانرها هم پرزحمت است ولی به نظر من، زحمت موسیقی کلاسیک بیشتر است و نبود حمایتهای لازم آن، کار هنرمندان این حیطه را از منظر برقراری ارتباط قطعات با مردم سخت کرده است.
نکته دیگر، اجرای قطعاتی ازآهنگسازان مطرح جهانی مثل باخ،ویوالدی، بتهوون و...است که سالها وبارها در کنسرتهای مختلف اجرا شده و کنسرت شما هم از این قاعده مستثنا نبوده است. سؤال این است که اصولا چقدر در اجراهای کلاسیک میتوان با دور شدن از قطعات تکراری، از ظرفیت قطعات کمترشنیده شده بهره گرفت؟
در این کنسرت ما قطعاتی از باخ، ویوالدی و پاکانینی را اجرا کردیم که اهالی اهل موسیقی کلاسیک با این قطعات آشنایی دارند. درست است که این قطعات ممکن است در کنسرتهای دیگر هم اجرا شده باشند، اما هرکدام از این آثار پیچیدگیهای زیادی دارند. درواقع ما قطعاتی را برای اجرا انتخاب کردیم که مشکل هستند و کمتر اجرا شدهاند. از آنجا که ما یک ارکستر دائمی هستیم سعی کردهایم تمریناتمان مستمر باشد.
بااینحال به نظرمیرسد جای اجرای آثار آهنگسازان ایرانی در گروههای موسیقی خالی است، بهخصوص این که برخی از هنرمندان پیشکسوت این حوزه بارها به این مسأله اشاره کردهاند که پارتیتورهایشان در کشوی میز منزلشان خاک میخورد و عملا نسبت به اجرای این آثار از سوی رهبران ارکستر اقدامی صورت نمیگیرد.
من هم با شما همعقیدهام که ضرورت دارد درکنار آثار آهنگسازان خارجی، کارهای کلاسیک آهنگسازان ایرانی را هم اجرا کنیم. هرچند در این سالها کموبیش توجهی نسبت به اجرای آثار آهنگسازان داخلی شده است اما این کافی نیست. منتها باید این نکته را درنظربگیریم که اجرای آثار باخ، بتهوون، موتزارت و ... مثل شاهنامهخوانی میماند؛ به این دلیل که این آثار ریشهدار هستند. البته این مسأله دلیل نمیشود که ما فقط شاهنامه بخوانیم و اثر جدیدی تولید نکنیم، بلکه هردوی اینها باید توأم با یکدیگر پیش بروند تا به غنای فرهنگ موسیقی ما اضافه کنند. درمجموع، برداشت من این است که خلق آثار جدید هم نیازمند این است که ریشه در آثار قدیم داشته باشد تا بتواند سنگبنای استوارتری را در موسیقی بگذارد. درست مثل سرودن شعر نو که شاعر تا زمانی که به زوایای ادبیات کهن اشراف نداشته باشد، شعر او از ماندگاری برخوردار نخواهد شد.
در سالهای اخیر،دو ارکسترسمفونیک تهران و ارکستر ملی به مددبرگزاری کنسرتهای مداوم،بیش از گذشته، در برقراری پیوند بین مردم و موسیقی کیفی نقش داشتهاند. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
مسلما وجود دو ارکستر برای ۸۰میلیون جمعیت کافی نیست. حتی اگر این دو ارکستر تمام شبهای هفته کنسرت برگزار کنند، بازهم نمیتوانند نیازهای مردم را برآورده سازند و به تنهایی در ارتقای سطح سلیقه مخاطبان تاثیرگذار باشند. به نظرم هر استانی باید در طول این سالها یک ارکستر داشته باشد تا از رهگذر این مسأله، فرهنگ موسیقایی مردم در سراسر کشور ارتقا یابد و با ژانرهای دیگر موسیقی جز پاپ هم آشنا شوند. بهخصوص اینکه تجربه ثابت کرده است مردم در شهرستانها، تشنه شنیدن موسیقی خوب هستند، ولی این امکان کمتر برایشان فراهم بوده است.
پیش از شروع گفتوگو به این مسأله اشاره کردید که برگزاری کنسرت موسیقی کلاسیک با مصائب و دشواریهای زیادی مواجه است که نبود اسپانسر در رأس این مشکلات قرار دارد. باایناوصاف، دغدغه و انگیزه گروه شما از برگزاری چنین کنسرتی در این شرایط چیست؟
دغدغه من و دوستانی چون علی صالحیپور و پیمان شبستری که سنگ بنای این ارکستر را گذاشتیم، در درجه اول عشق به موسیقی و بعد از آن، ارتباط عمیق دوستانهای است که با یکدیگر داریم. ضمن اینکه همواره هدفمان گامبرداشتن در مسیر اعتلای موسیقی بوده است. به همین دلیل است که تمام دشواریهای این حیطه را میپذیریم و در حد توان، تمام سواد و هنر خودمان را بهکار میگیریم تا قطعاتی با کیفیت بالایی در اختیار مخاطب قرار دهیم. اما اگر واقعبینانه نگاه کنیم، موسیقی کلاسیک در شرایط فعلی، از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست، کمااینکه اشاره کردید نبود اسپانسر و حامی مالی جدیترین مشکل این حوزه برای برگزاری کنسرت بهشمار میرود. از اینها گذشته، پروسه دریافت مجوز کنسرتها هم مزید بر علت است و گاه برای اجاره یک سالن یا انتشار پوستر باید ماهها وقت صرف کنیم. البته حتما دوستانی که دستاندرکار صدور مجوز در این زمینه هستند هم با محدودیتهای خاص خودشان مواجهند، منتها گاهی بهقدری پروسه مجوزها به طول میانجامد که هنرمند زمان طلایی برگزاری کنسرت را از دست میدهد. این درحالی است که نوازندگان یک گروه، گاه چندین ماه از وقت و عمر خود را به تمرینات فشرده و طولانی اختصاص میدهند و از سویی، غم نان دارند و درگیر گذران زندگی هستند. بنابراین، عاملی جز عشق به موسیقی نمیتواند ما را کنار هم نگهدارد و این تعادل را برقرار کند.
مؤلفه اصلی کنسرت شما حضور نوازندگان جوان در کنار نوازندگان پرسابقه است. تبادلنظر این دو نسل در کنار هم چه دستاوردی در پی داشته است؟
به نظرم امروز تغییر نسل درقیاس با گذشته وبهواسطه تبادل اطلاعات وتحولات فرهنگی زودبه زود اتفاق میافتد. خوشبختانه جوانان تازهنفسی در ارکستر ما هستند که مستعد و صبورند وبدون چشمداشت درمدت تمرین،روی جزئیات هرکدام از قطعاتی که اجرا کردهایم کار کردند. برای من باعث خوشحالی و افتخار است که توانستم در این پروژه با آنها همکاری داشته باشم.
برخی از هنرمندان موسیقی کلاسیک کمبود سالن مناسب برای اجرا را دستاندازی بر سر راه کنسرتهایی از ایندست میدانند. نظر شما دراینباره چیست؟
نکتهای که اشاره کردیدبسیار مهم است.ببینید،میتوان کنسرت ژانرهای دیگررادرسالنهایی که ازکیفیت متوسطی برخوردارند هم برگزار کرد، چون شرایط صدایی در دیگر ژانرهای موسیقی بهخصوص پاپ، تا این اندازه حساس نیست. آنها دستگاههای الکترونیک دارند و میتوانند صدا را تقویت کنند یا در کنسرتهایشان از وجود صدابرداران تخصصی بهره بگیرند. ولی کنسرت موسیقی کلاسیک، شرایط صدایی حساس و منحصر به خود را دارد. بنابراین، ما در این سالها فقط دو سالن رودکی و وحدت را داریم که از استانداردهای لازم برای برگزاری کنسرت موسیقی کلاسیک برخوردارند. طبعا محدودیت سالن مناسب روی کار هنرمندان موسیقی کلاسیک اثر میگذارد. ضمن این که شرایط اقتصادی هم باعث شده است تا مردم کمتر از کنسرتهایی از این دست استقبال کنند. البته مردم ما از فرهنگ بالایی برخوردارند و فقط چون نسبت به ذائقه شنیداری آنها در این سالها کمکاری شده، موسیقی کلاسیک را کمتر میشناسند. عوامل مختلفی در این زمینه نقش دارند، اما مهمترین آنها، تعداد اندک ارکسترهاست. برای تشکیل یک ارکستر خوب نیاز به سرمایه کافی داریم، چراکه اجرای قطعات کلاسیک اساسا پیچیدگی فنی بسیاری دارد و نوازنده باید در درجه اول تامین باشد تا بتواند زمان زیادی را صرف تمرین برای اجرای این قطعات کند. از این منظر تصور میکنم بودجه و نگاه فرهنگی در این زمینه دخیل هستند. در این چرخه اگر فقط یک حلقه مفقوده وجود داشته باشد، ارتباط بین هنرمند و مردم از دست میرود.
ظاهرا قرار است این کنسرت در روزهای آتی تمدید شود؟
بله، با توجه به صحبتهایی که انجام دادهایم قرار است این کنسرت در دور دوم در تالار وحدت اجرا شود. علاوهبراین، قصد داریم در دیگر شهرها و خارج از کشور هم این کنسرت را اجرا کنیم.