سیاست دولت ترامپ در قبال ایران از آغاز دور دوم ریاستجمهوریاش بیش از هرچیز یادآورسبک «کیک اند راش» در فوتبال بوده: شوتهای بلند، حملات پراکنده و امید به نتیجهگیری از طریق فشارهای غافلگیرکننده. انباشت تحریمها، پیامرسانی از طریق واسطهها، نمایشهای رسانهای و بیثباتی در موضعگیریهای رسمی نشانههایی از رویکردی است که ظاهری تهاجمی دارد اما فاقد انسجام و چشمانداز راهبردی است.در برابر این سبک، مفهوم «تیکیتاکا» بهعنوان نماد سیاستورزی مرحلهمند، صبورانه و مبتنی بر هماهنگیهای پیچیده میتواند الگویی متفاوت برای تعامل با ایران باشد. آیا واشنگتن قصد دارد از بازی بیبرنامه عبور کرده و به دیپلماسی هدفمند روی آورد؟ نشانههایی از این احتمال وجود دارد. برخی انتصابات تازه در سطوح کارشناسی شورای امنیت ملی و وزارت خارجه، بازگشایی کانالهای غیررسمی با میانجیگری عمان و قطر و تحرکات آرام در برخی پایتختهای اروپایی، همگی حاکی از شکلگیری لایهای پنهان از گفتوگو و ارزیابی مجدد هستند اما تجربه نشان داده در دولت ترامپ، وجود چند سیگنال مثبت الزاما بهمعنای تغییرریل سیاست نیست.بازی تیکیتاکا الزاماتی دارد:اعتمادسازی تدریجی، پذیرش قواعد مشترک، انعطاف در تاکتیکها ودرک متقابل از الزامات امنیتی طرفین. اگراین عناصر درسیاست واشنگتن تعریف نشوند، تغییر چهرهها در دولت نیز کمکی به کاهش تنش نخواهد کرد.
از سوی دیگر، ایران در وضعیت تازهای قرار دارد. نه در موقعیت انفعالی سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ است و نه در موقعیتی که بتواند بدون ملاحظات، سیاست مقاومت صرف راادامه دهد.تعامل فعال، نه ازموضع ضعف بلکه اززاویه مدیریت هوشمندانهتری از منافع ملی میتواند بخشی از بازی جدید باشد. در نهایت پرسش کلیدی همچنان پابرجاست: آیا ترامپ در دور دوم خود دنبال مهار با ابهام است یا تعامل با برنامه؟ پاسخ به این پرسش نه در توئیتها و نطقها، که در نحوه چینش مهرهها، تحرکات میدانی و نوع مواجهه با میانجیها روشن خواهد شد. سیاست خارجی اگر قرار است مؤثر باشد، باید چیزی بیش از شوتهای بیهدف در زمین دیپلماسی باشد.