روسیه با سه هدف عمده وارد این جنگ شد: نخست، تصور توانایی در تسخیر کییف و سرنگونی دولت زلنسکی که آن را دستنشانده غرب میدانست؛ دوم، دفاع از حقوق حدود هفت میلیون شهروند روستبار اوکراین که مسکو مدعی سرکوب آنهاست؛ و سوم، جلوگیری از عضویت اوکراین در ناتو که بهعنوان تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی روسیه تلقی میشود، بهویژه باتوجه به مرز مشترک ۱۵۸۰ کیلومتری میان دو کشور. بااینحال، تحقق این اهداف با دشواریهای زیادی مواجه شد. حمله اولیه روسیه برای تسخیر کییف از محور شمالی از طریق بلاروس ناکام ماند و ارتش روسیه ناگزیر به عقبنشینی شد. در نهایت، مسکو به تصرف و الحاق چهار استان شرقی اوکراین بسنده کرد؛ مناطقی که برخی از آنها پیشتر نیز در سال ۲۰۱۴ عملا از کنترل کییف خارج شده بودند و به نوعی خودمختار محسوب میشدند. ابعاد انسانی و اقتصادی جنگ نیز بسیار سنگین بوده است. دستکم شش میلیون نفر از شهروندان اوکراینی مجبور به ترک کشور شدهاند و حدود ۱۰میلیون نفر دیگر در داخل کشور آواره شدهاند. از سوی دیگر، تحریمهای بیسابقهای علیه روسیه اعمال شده که بنابر آمار، ازنظر تعداد حتی از تحریمهای آمریکاعلیه ایران هم فراتررفته است.دربعد بینالمللی، اختلال درصادرات غلات و دانههای روغنی که اوکراین و روسیه از بازیگران اصلی آن هستند، باعث افزایش چشمگیر قیمتها و بحران غذایی درسطح جهانی شد. همچنین، قیمت انرژی درجهان جهش یافت وکشورهای بسیاری ازتبعات آن آسیب دیدند.ازنظر تاریخی، پیوندهای میان روسیه و اوکراین عمیق است.نخستین امپراتوری روس از پایتخت امروز اوکراین، کییف، شکل گرفت و این دو ملت که هر دو ازنژاد اسلاوهای شرقی هستند، قرنها درکنار یکدیگر زیستهاند اما این روابط دیرینه، اکنون به دشمنی آشکار بدل شده است. آمریکا نیز از این شکاف، برای وابستهتر کردن اوکراین و گسترش نفوذ خود در مرزهای غربی روسیه بهره برده است؛چنانکه شاهدعضویت فنلاند وسوئد در ناتو هستیم، دوکشوری که پیشتر سیاست بیطرفی در دوران جنگ سرد را دنبال میکردند.در این شرایط، پیشنهاد کارشناسی برای خروج از بحران، برقراری آتشبس و فراهمسازی زمینه برای برگزاری انتخابات جدید در اوکراین است. با گذشت بیش از دو سال از موعد انتخابات [ریاست جمهوری]، این کشور نیازمند دولتی جدید با پشتوانه مردمی است که بتواند تصمیمات سرنوشتسازی درخصوص صلح اتخاذ کند. یکی از گزینههای مطرحشده، ایجاد ساختار فدرال دراوکراین است؛ بهنحویکه چهار استان مورد مناقشه با حفظ حاکمیت اوکراین، از خودمختاری نسبی برخوردار شوند. این سازوکار میتواند هم حقوق روستبارها را حفظ کند و هم از تجزیهطلبی جلوگیری نماید. در مقابل، الحاق کامل این مناطق به روسیه، نوعی استخوان لای زخم باقی خواهد ماند و همواره زمینهای برای تداوم تنش فراهم میسازد.حتی اگر اوکراین در کوتاهمدت ناگزیر به پذیرش آن شود، در آینده دوباره شاهد تحرکات جدید خواهیم بود.در مجموع، آینده این بحران بستگی تام به اراده سیاسی طرفین برای مصالحه و نیز کاهش نقشآفرینی مداخلات خارجی دارد. هرگونه توافقی، باید بر پایه حفظ تمامیت ارضی اوکراین، تأمین حقوق اقلیتها و تضمین امنیت منطقهای شکل گیرد.