در گفت‌و‌گو با «نجیب بارور» شاعر و روزنامه‌نگار افغانستانی، نتایج گسست فرهنگی میان ایران و افغانستان را بررسی کردیم

فارسی‌ستیزی؛ پروژه انگلیسی - آمریکایی

فرهنگ ایرانی در ضرباهنگ رنگ‌ها و نقش‌ها

درروزگاری که هنر،زبان مشترک فرهنگ‌هاوملت‌هاست، گفت‌وگوبا کیومرث قورچیان، از هنرمندان برجسته و پیشکسوت نقاشی ایران  فرصتی مغتنم برای واکاوی نقش نقاشی در ترویج هویت ملی و پیوند با اسطوره‌های شاهنامه است.
درروزگاری که هنر،زبان مشترک فرهنگ‌هاوملت‌هاست، گفت‌وگوبا کیومرث قورچیان، از هنرمندان برجسته و پیشکسوت نقاشی ایران  فرصتی مغتنم برای واکاوی نقش نقاشی در ترویج هویت ملی و پیوند با اسطوره‌های شاهنامه است.
کد خبر: ۱۵۰۳۹۸۲
نویسنده محمد دشتی - گروه فرهنگ و هنر
 
استاد درگفت‌وگوی اختصاصی باروزنامه جام‌جم با نگاهی ژرف وتجربه‌ای گرانسنگ،ازاهمیت هنر درانتقال پیام‌های فرهنگی، الهام از اسطوره‌ها و ضرورت حمایت از آثاری که خلق کرده، سخن گفته است‌؛ گفت‌وگویی که می‌تواند دریچه‌ای نو به فهم هنر ایرانی در جهان امروز بگشاید. 

استاد قورچیان، در آغاز گفت‌وگو، بسیار خوشحالیم که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. لطفا دیدگاه خود را درباره جایگاه هنر، به ویژه نقاشی، در تعمیق و ترویج فرهنگ بیان بفرمایید. 
من هم از شما و فرصتی که برای این گفت‌وگو فراهم شد، سپاسگزارم. به اعتقاد من، انسان‌ها از دیرباز با استفاده از عناصر بصری و المان‌های خلاقانه به تعامل و گفت‌وگو با یکدیگر پرداخته‌اند. این عناصر هنری بخشی از یک هارمونی، تناسب وریتمی بوده که به تقویت شناخت،ارتباط وبیان احساس بین انسان‌هاکمک‌می‌کرده است.آثار هنری، از نقش‌برجسته‌ها و نقاشی‌ها گرفته تا صنایع دستی همچون بافته‌ها، فرش‌ها و نقوش معماری، جلوه‌ای ازاین تعامل فرهنگ و هنر است.ضمن این که ارزش‌گذاری انسان‌ها به زیبایی و احترام به آن، ریشه‌ای دیرینه دارد. این نگاه به زیبایی در جوامع سنتی، در هر زمینه‌ای از جمله در معماری، لباس، فرش و حتی الگوهای نمد و پارچه‌ها مشهود است. حتی اگر دقیق‌تر تاریخ هنر را بررسی کنیم، با آثار ماندگار فراوانی روبه‌رو می‌شویم که نه تنها نماینده فرهنگ و ادب جامعه زمانه خود بودند، بلکه تأثیرگذاری آنها به مرور در سطح اجتماعی و جهانی بسط و گسترش یافته است. 
 
به نظر شما، هنر نقاشی چگونه می‌تواند به گسترش و تقویت فرهنگ کمک کند و آیا نمونه‌هایی از تأثیر هنر در ایران و جهان سراغ دارید؟
نقاشی می‌تواند زبان مشترکی برای بیان هویت، باورها و زیبایی‌شناسی باشد و به توسعه ارتباط میان نسل‌ها و ملت‌ها کمک کند. در غرب می‌توانید به آثاری از هنرمندان شناخته‌شده مانند میکل‌آنژ را مد‌نظر قرار دهید. در شرق نیز می‌توان به شاهکارهایی چون نقش‌برجسته‌های تخت‌جمشید اشاره کرد. این آثار علاوه بر نمایش دقت و ظرافت هنرمندان، بازتاب‌دهنده ارزش‌ها، باورها و هویت فرهنگی-اجتماعی جوامع است.  در ایران، نقش هنرهای تصویری بسیار برجسته بوده است. این تصاویر گاه برای تبیین اسطوره‌ها و تاریخ، گاه برای ثبت ادبیات و گاه به‌منظور گسترش فرهنگ و آداب اجتماعی پای به عرصه گذاشته‌اند. از مکتب تبریز و هنرمندانی چون رضا عباسی که نام‌شان در تاریخ هنر ایران ماندگار است گرفته تا نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای که در دوران قاجار محبوبیت یافتند، همه شاخه‌هایی از این جریان تأثیرگذار به شمار می‌روند. شاید بتوان چنین گفت که هر بخش از این آثار هنری، نه تنها بازتاب‌دهنده زیبایی‌شناسی زمان خود بوده، بلکه ابزاری برای انتقال و توسعه فرهنگ به شمار می‌رفته است. 
 
یکی از محورهای مهم هنر ایرانی، پیوند هنرهای اجرایی مانند نقالی با هنرهای بصری است. شما این ارتباط را چگونه می‌بینید و چه نقشی در فرهنگ ما داشته است؟
نقالی شاهنامه در واقع نوعی اجرای هنری بود که مخاطبان را به دنیای اعجاب‌انگیز اسطوره‌ها می‌برد. این اجراها، که بیشتر در فضاهای عمومی و میان مردم برگزار می‌شد، زمینه‌ای برای شکل‌گیری گونه‌های مختلف هنر، مثل هنر نمایشی و تئاتر فراهم کرده است.شاهنامه، که یکی از افتخارات ادبیات حماسی ایران است، تأثیر گسترده‌ای بر ساختارهای فرهنگی جامعه داشته است. من با افتخار نام «کیومرث» را که برگرفته از نام یکی از اسطوره‌های شاهنامه است  بر خود دارم و این امر را نوعی گرامیداشت فرهنگ اسطوره‌ای ایران می‌دانم. این نام که به اولین انسان یا پادشاه اشاره دارد، تجسمی از پیوند انسان با فرهنگ و اسطوره‌های ریشه‌دار ایرانی است. و البته نقدهای جدی به عملکرد معاونت هنری و تجسمی فعلی دارم که در فرصتی دیگر به آن خواهم پرداخت و تنها اشاره می‌کنم: کیومرثم ولی نی از خدیوان/  ز کلکم‌زنده گشته میر و سلطان/ بیادی کز سرای آخرین است/ نقوشی بر کشم تا آن که جان است. 
 
الهام از شاهنامه در آثار هنری شما چگونه تجلی یافته است؟ آیا می‌توانید نمونه‌هایی از آثار خود را معرفی کنید؟
شاهنامه همواره الهام‌بخش من بوده است. من دو اثر برجسته با موضوعات سیاوش در آتش و رستم را خلق کرده‌ام‌. این آثار، که در ابعاد خاص و با تکنیک‌هایی مبتنی بر تجربه‌های منحصر‌به‌فردم خلق شده‌اند، معنایی فراتر از یک نقاشی ساده دارند. عناصر رنگ و نقش دراین آثار،ازامواج خروشان خلیج‌فارس الهام گرفته شده‌اند وانعکاسی ازپیوند طبیعت، فرهنگ و اسطوره هستند.این آثار صرفا برای نمایش در گالری‌ها یا موزه‌ها خلق نشده‌اند، بلکه گویی مأموریتی برای بازتاب پیام شاهنامه در دوران معاصر دارند. به اعتقاد من، شاهنامه مرز نمی‌شناسد. این اثر سترگ ایرانی، نه محدود به جغرافیاست و نه گرفتار زمان‌؛ بلکه شاهنامه یک پدیده آسمانی است که واقعیت‌های انسانی را از عمق دریاها تا اوج کهکشان‌ها نمایان می‌سازد. از این‌رو، امیدوارم بتوانم معنای این هنر و اثرگذاری شاهنامه را از مرزهای ایران فراتر ببرم و در سطح جهانی به درستی معرفی کنم. 
 
جنابعالی در آثار خود بارها به الهام از شعر و ادبیات فارسی، به‌ویژه اشعار فردوسی، مولانا و عطار اشاره کرده‌اید. به نظر شما چگونه می‌توان این انرژی و الهام ادبی را به زبان تصویر و نقاشی منتقل کرد تا مخاطب امروز نیز بتواند با آن ارتباط برقرار کند؟
ادبیات فارسی، به‌ویژه آثار فردوسی، مولانا و عطار، سرشار از مفاهیم عمیق عرفانی، انسانی و زیبایی‌شناختی است که قابلیت الهام‌بخشی فراوانی برای هنرهای تجسمی دارد. من باور دارم که هنرمند باید فراتر از تکنیک و مهارت صرف، به عمق معنا و پیام نهفته در شعر و ادبیات نفوذ کند. این دریافت معنوی، نخست در ذهن و ضمیر هنرمند شکل می‌گیرد و سپس با زبان تصویر، رنگ و نقش به مخاطب منتقل می‌شود.در تجربه شخصی من، بسیاری از تابلوهایم نه صرفا بازنمایی یک صحنه یا روایت ادبی، بلکه تلاشی برای ترجمه انرژی کلام و حس شاعرانه به بافت، رنگ و فرم بوده است. برای مثال، سیمرغ «منطق‌الطیر» عطار در آثارم به یک نماد تصویری بدل شده که نه فقط جلوه بصری، بلکه حامل پیام عرفانی و حقیقت‌جویی است.برای ارتباط‌گیری مخاطب امروز، باید از نمادها و نشانه‌هایی استفاده کرد که هم ریشه در فرهنگ و ادبیات کهن دارد و هم با زبان بصری معاصر سازگار است. استفاده از انتزاع، رنگ‌های پرانرژی، ترکیب عناصر سنتی با فرم‌های نوین و حتی بهره‌گیری از فناوری‌های جدید در ارائه آثار، می‌تواند این پیوند را برقرار کند. 
در نهایت، هنرمند باید با صداقت و الهام درونی، پلی میان شعر و تصویر بسازد تا مخاطب، حتی اگر با متن اصلی آشنا نباشد، بتواند پیام و حس نهفته در اثر را دریافت کند. این همان راز ماندگاری هنر و ادبیات ایرانی است که می‌تواند در هر دوره‌ای، الهام‌بخش و زنده باقی بماند.
 
به نظر شما شاهنامه چه نقشی در توسعه انسان‌گرایی و مدرنیته دارد و چگونه می‌تواند با هنر معاصر پیوند‌بخورد؟
شاهنامه تجلی همه ابعاد وجودی انسان است‌؛ از یک انسان اجتماعی، رو به رشد و مترقی تا شخصیتی متعالی و ازلی. به باور من، مفاهیم شاهنامه را می‌توان به نوعی زمینه‌ای برای پیوند ادبیات کلاسیک ایرانی با یک نگاه جهانی دانست. این نگاه علاوه بر غنای هنری و ادبی، ظرفیت‌هایی برای بیان انسانیت در معنای عام و جهانشمول آن نیز دارد. ما باید به دنیا اعلام کنیم که هنرمند یا هنرمندانی هستند که به این موضوع پرداخته‌اند. خوشبختانه فرزندم، حسین قورچیان، که در جشنواره فیلم فجر موفق به کسب سیمرغ بلورین شده است، این جایزه را به من تقدیم و در فراز پایانی سخن خود در آن مراسم چنین گفت: «من این جایزه را به پدرم که خواب و رویاهایش همواره با سیمرغ است و سیمرغ به‌عنوان یک المان و نشانه در آثارش تکرار می‌شود، تقدیم می‌کنم.» سیمرغی که در ادبیات کهن و اسطوره‌های ایرانی نماد تعالی و جاودانگی است و در آثار من به‌عنوان یک نماد برجسته استفاده شده و بخش مهمی از نگاه اصیل هنری‌ام را شکل می‌دهد. 
 
باتوجه به تأکید شما بر پیوند میان طبیعت، اسطوره وهنر، نقش طبیعت ایران در شکل‌گیری آثار هنری شما و الهام‌بخشی به نقاشی‌های شاهنامه‌ای چگونه بوده است؟
طبیعت ایران، با همه تنوع و شکوهش، همواره سرچشمه الهام آثار هنری من بوده است. ایران سرزمینی است که در هر گوشه‌اش، از کوه‌های البرز و زاگرس تا دشت‌های پهناور، از جنگل‌های شمال تا کویرهای جنوب، جلوه‌ای از زیبایی، راز و رمز و اسطوره موج می‌زند. این طبیعت، نه‌تنها پس‌زمینه‌ای برای روایت داستان‌ها، بلکه خود، بخشی از روایت و شخصیت آثار هنری من است.در نقاشی‌های شاهنامه‌ای، همواره سعی کرده‌ام عناصر طبیعی را نه صرفا به‌عنوان تزئین، بلکه به‌عنوان بخشی از هویت و معنای اثر وارد کنم. برای مثال، امواج خروشان خلیج‌فارس در برخی تابلوهایم، نمادی از قدرت، پایداری و حرکت اسطوره‌ای قهرمانان شاهنامه است. رنگ‌ها و بافت‌هایی که در آثارم به کار می‌برم، برگرفته از خاک، آسمان، آب و گیاهان ایران است‌؛ هر رنگ و هر خط، بازتابی از حس و تجربه زیسته من در این سرزمین‌است. 
اسطوره‌های ایرانی، همواره در دل طبیعت شکل گرفته‌اند‌؛ رستم در کوهستان‌ها می‌جنگد، سیاوش از آتش و دشت می‌گذرد و سیمرغ بر قله البرز آشیان دارد. این پیوند ناگسستنی میان اسطوره و طبیعت، الهام‌بخش من برای خلق آثاری است که همزمان روایتگر داستان و ستایشگر زیبایی‌های ایران باشد.من باور دارم هنرمند باید با طبیعت زندگی کند، آن را لمس کرده و درک عمیق‌تری از آن داشته باشد تا بتواند روح طبیعت را به آثارش منتقل کند. در نهایت، طبیعت ایران برای من نه‌تنها یک منبع الهام، بلکه معلمی بزرگ و بی‌بدیل بوده که همواره مسیر هنری‌ام را روشن کرده است. 
 
شما بارها بر تمایز میان هنر واقعی و هنر بازاری یا کلیشه‌ای تأکید کرده‌اید. منظورتان از این تمایز چیست و چگونه در آثار خود آن را رعایت می‌کنید؟
یکی از نکات مهمی که همواره بر آن تأکید داشته‌ام، تمایز بین هنر واقعی و هنر بازاری یا کلیشه‌ای است. هدف من این بوده آثاری خلق کنم که فراتر از حد واقع‌گرایی ساده باشند و روح هنر در آنها دمیده شود. من از کلیشه‌سازی پرهیز کرده‌ام و به دنبال بافت‌ها و لایه‌هایی هستم که بتوانند عمق وجودی انسان را بازتاب دهند. به همین دلیل، آثار من نه‌تنها به دوره فردوسی و شاهنامه محدود نمی‌شوند، بلکه با الهام ازلی و ابدی شاهنامه، دایره فعالیت و معنا را گسترده‌تر کرده‌اند. 
 
به‌نظر شما برای معرفی و حمایت از آثار فاخر هنری چه باید کرد و چه پیشنهادی در این زمینه‌دارید؟
به‌نظر من، لازم است آثار هنری مستندسازی و معرفی شوند. امیدوارم معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توجه بیشتری به آثار ارزشمند و میراث هنری که سالیان سال برای آن تلاش کرده‌ام داشته باشد. هنر باید روح و تاریخ زنده یک ملت را منعکس کند و سنت‌های نقاشی همچون تیموری، صفوی، قاجاری و مکتب تبریز را که آثاری ماندگار در تاریخ است، مد‌نظرداشته باشد.در این راستا پیشنهاد می‌دهم که آثارم در قالب یک مجموعه کتاب منتشر شود یا در کنگره‌ها و بی‌ینال‌های هنری مرتبط با شاهنامه‌شناسی، مولوی‌شناسی یا دیگر موضوعات ادبی و هنری جهانی به نمایش گذاشته شود. امیدوارم این آثار که عمری پای آن گذاشته‌ام، به‌صورت گسترده‌ای در دنیا معرفی شوند و در جشنواره‌های بین‌المللی، هنر اصیل ایرانی با یک زبان جهانی و مدیریتی دقیق به نمایش درآید. 
 
به‌عنوان سخن پایانی، چه پیامی برای علاقه‌مندان به هنر و فرهنگ ایرانی-اسلامی دارید؟
هنر، راهی بی‌پایان و جاودان است. من امیدوارم این گفت‌وگو و تلاش‌هایی نظیر آن بتواند مقدمه‌ای برای معرفی گسترده‌تر آثار هنری خلق‌شده برمبنای شاهنامه باشد و به افرادی که فرصت مطالعه شاهنامه را ندارند،این فرصت را بدهد که با نگاه به تابلوهای هنری، روح و پیام آن رادرک کنند. درپایان، ازتمامی دست‌اندرکاران وحامیان این مسیر تشکر می‌کنم و تأکید دارم که برای نمایش بهترآثار هنری‌ای که خلق کرده‌ام، به همکاری وحمایت بیشتری ازسوی مسئولان فرهنگی نیاز است. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها