تحلیل رسانههای آمریکایی نظیرپلیتیکو،بلومبرگ ونیویورکتایمزوهمچنینگزارشهای تحلیلی شبکههایمنطقهای، تصویری چندلایهوپیچیده ازاین تصمیم رانشان میدهند.آنهامدعیاندکه این بازگشت نه ازسرضعف،بلکه بخشی از استراتژی پیچیده و بلندمدت «بازموازنه در آسیا» ودرمسیر مهاررشد بیوقفه نفوذچین وروسیه درقلب آسیای مرکزی بهشمار میرود. حضور مجدد زلمی خلیلزاد، دیپلمات جنجالی آمریکا در مذاکرات صلح افغانستان، کلید این استراتژی است. خلیلزاد که نقشی حیاتی در فروپاشی دولت پیشین افغانستان داشت، اینبار بهعنوان نماینده اصلی واشنگتن در گفتوگو با طالبان وارد میدان شده است؛ شخصیتی که بسیاری،او راسمبل شکستهای گذشته وتهدیدی برای موقعیت کنونی خودمیدانند.خلیلزاد با تجربه طولانی خود تلاش میکند طالبان را به سمت توافقهایی سوق دهد که منافع آمریکا را بدون آنکه نیاز به حضور نظامی مستقیم باشد، تأمین کند.
فراتر از یک بازی سیاسی
اما چرا ترامپ مصر است پرونده افغانستان را که دولت بایدن با ریسک و هزینههای فراوان بسته بود، بازگشایی کند؟ گزارشهای تحلیلی رسانههای مطرح آمریکایی مانند نیویورکتایمز و واشنگتنپست از استراتژی متفاوت ترامپ که بیش از همه بر بهرهبرداری سیاسی از شکستهای دولت بایدن تأکید دارد، پرده برداشتهاند. ترامپ با همان شیوههای جنجالی و غیرمتعارف همیشگی میکوشد تا ضعفها و ناتوانیهای دموکراتها در مدیریت پرونده افغانستان را برجسته سازد و خود را بهعنوان تنها رئیسجمهور مقتدر و توانمند در سیاست خارجی آمریکا معرفی کند. او اینبار، شکست تاریخی در افغانستان را فرصتی برای بازتعریف جایگاه آمریکا در منطقه و جهان میبیند که میتواند زیر سایه آن اعتبار ازدسترفته را بازگرداند و نفوذ واشنگتن را در یکی از حساسترین مناطق جهان تثبیت کند.
اماتحلیلگران منطقهای تصویرگستردهتری ارائه میدهند.آنها معتقدند این ماجرافراتر ازیک بازی سیاسی داخلی آمریکاست. افغانستان بهواسطه موقعیت جغرافیایی استراتژیکش، پلی حیاتی میان خاورمیانه، آسیای میانه و چین است و هیچ قدرت بزرگی نمیخواهد این نقطه کلیدی را ازدست بدهد. بازگشایی دوباره پرونده افغانستان برای ترامپ نه صرفا اقدامی سیاسی، بلکه تلاشی حسابشده برای پیشبرد منافع راهبردی آمریکا در محور پرتنش آسیای مرکزی و جنوب آسیاست.
از سوی دیگر سایه سیاستهای تهاجمی و استفاده از ابزارهای فشار حداکثری، بار دیگر بر این پرونده سنگینی میکند. ترامپ که سابقه بهکارگیری روشهای سخت و نظامی را در کارنامه دارد، احتمالا میخواهد با احیای پرونده افغانستان، واشنگتن را در موقعیتی قدرتمندتر قرار دهد. این، به باور او میتواند نفوذ و تسلط آمریکا را در منطقه بازیابی و تقویت کند، اما این بازتعریف نقش، میتواند بهای سنگینی برای منطقه داشته باشد؛ بهایی که شاید بار دیگر افغانستان را به میدان رقابتهای خونین و پیچیده قدرتهای جهانی تبدیل کند. درنهایت، بازگشت پرونده افغانستان به عرصه سیاست آمریکا، بیش از هر چیز یادآور این نکته است که جغرافیای سیاسی این کشور هنوز هم برای بازیگران جهانی، بهویژه واشنگتن، اهمیت استراتژیک غیرقابلانکاری دارد؛ حتی اگر به بهای تنشهای تازه و بحرانهای عمیقتر در این منطقه تمام شود.
بازسازی اقتدار یا آغاز چرخهای تازه از بحران؟
خروج پرسروصدای آمریکا از افغانستان، نهتنها به بستن پرونده جنگی دو دههای ختم نشد، بلکه درهای صحنهای تازه از رقابتهای منطقهای و جهانی را گشود. رقبای قدرتمند واشنگتن، بهویژه چین و روسیه، بهسرعت وارد تعامل با طالبان شدند تا محور آسیایی خود را در منطقه تقویت و تثبیت کنند. چیزی که آمریکا انتظار داشت به تضعیف طالبان و نفوذ آنها منجر شود اما درعوض، شاهد شکلگیری یک بازی پیچیده موازنهمحور بود که بهجای تضعیف، قدرت و نفوذ طالبان را افزایش داد. نفوذ فزاینده چین در این معادله، بزرگترین کابوس ترامپ و تیم سیاست خارجیاش است. چین، افغانستان را بهعنوان راهبردیترین مسیر ترانزیتی کالا و دروازهای به منابع طبیعی غنی منطقه میبیند؛ موقعیتی که میتواند در نقشههای اقتصادی و ژئوپلیتیکی پکن نقش کلیدی بازی کند و از نگاه واشنگتن تهدیدی جدی برای حفظ نفوذ این کشور در قلب آسیا رقم بزند. بنابراین همانطور که رسانههایی چون فاکسنیوز و سیانان گزارش دادهاند، موضوع افغانستان برای آمریکا فراتر از یک پرونده امنیتی است و بهعنوان نقطهای کلیدی در نبرد ژئوپلیتیک برای نفوذ در آسیای مرکزی مطرح است. تعامل مستقیم با طالبان به آمریکا این امکان را میدهد که کنترل بیشتری بر تحولات این کشور داشته باشد و از نفوذ رقبای منطقهای بکاهد. اما آیا طالبان واقعا آماده این تعامل است؟ کابل درحالحاضر مرکز ثقل حکومت طالبان است و تصمیمگیرندگان آن باید بین حفظ ایدئولوژی انقلابی و پذیرش واقعیتهای سیاسی انتخاب کنند. آزادی تبعه آمریکایی و استقبال از مذاکره با آمریکا، نشانههایی از نرمش است، اما به نظر میرسد طالبان همچنان میخواهد خطقرمزهای خود را حفظ کند و وارد تعاملات عمیق منطقهای نشود.
استراتژی جدید
درچنین شرایطی ترامپ ومشاورانش بهجای بازگشت نظامی مستقیم، استراتژی جدیدی را درپیش گرفتهاند: کنترل طالبان با ابزارهای مالی وحمایتهای سیاسی بهمنظور وادارساختن آنهابه همکاری درمسیر منافع امنیتی آمریکا.بااینحال، تحلیلگران منطقه هشدار میدهند که حضور دوباره واشنگتن در افغانستان میتواند چرخهای تازه از بیثباتی و درگیری را بهدنبال داشته باشد. رسانههای منطقهای بر این باورند که مردم افغانستان، اینبار هم قربانی سیاستهای بازیگران بزرگ خواهند شد و تنها جناحهایی مثل طالبان، تکنوکراتها و قدرتهای منطقهای از این بازی سود خواهند برد. به نظر میرسد که در معادله پیچیده افغانستان، تلاش ترامپ برای بهرهبرداری از این کشور، نه برای ثبات بلکه برای تامین منافع بلندمدت آمریکا در رقابت جهانی است. افغانستان در این بازی، همچنان میدان نبرد قدرتهای بزرگ باقی خواهد ماند، بیآنکه مردمش نقشی فراتر از قربانی داشته باشند. اما آیا این تلاش آمریکا برای بازیابی نفوذ در افغانستان و مهار طالبان موفق خواهد بود؟ یا آمریکا در دام همان بازی پیچیدهای گرفتار خواهد شد که پیشتر به خروج ناتمام و بهتآورش انجامید؟ پاسخ این پرسشها در آینده نزدیک، میتواند سرنوشت نهتنها افغانستان، بلکه کل جغرافیای سیاسی آسیا را رقم بزند.