شهر در دستان یزدان
درباره مجموعه نمایشی شبکه ۳ که سیمای دیگری از تهران نشانمان می‌دهد

شهر در دستان یزدان

تهیه‌کننده، نویسنده و بازیگران مجموعه شبکه سه، از چالش‌های تولید یک قصه اجتماعی می‌گویند

یزدان؛ تصویری واقعی از یک کلان‌شهر

 کمتر مجموعه تلویزیونی را می‌توان سراغ گرفت که مثل سریال یزدان، توانسته باشد به بحث سوژه‌های شهری نگاه کرده و مخاطب را با جزئیات تلاش فعالین این حوزه آشنا کند. مجموعه یزدان با یک خط داستانی محوری، پر از خرده‌روایت‌هایی است که هر‌کدام می‌تواند شبیه به یک فیلم سینمایی مستقل باشد. سلیم ثنایی بعد از تجربه آثار کمدی متعدد، حالا دست‌به‌کار چالش تهیه‌کنندگی یک کار اجتماعی شده است.
 کمتر مجموعه تلویزیونی را می‌توان سراغ گرفت که مثل سریال یزدان، توانسته باشد به بحث سوژه‌های شهری نگاه کرده و مخاطب را با جزئیات تلاش فعالین این حوزه آشنا کند. مجموعه یزدان با یک خط داستانی محوری، پر از خرده‌روایت‌هایی است که هر‌کدام می‌تواند شبیه به یک فیلم سینمایی مستقل باشد. سلیم ثنایی بعد از تجربه آثار کمدی متعدد، حالا دست‌به‌کار چالش تهیه‌کنندگی یک کار اجتماعی شده است.
کد خبر: ۱۵۰۵۶۷۷
نویسنده سپیده اشرفی - گروه رسانه

منوچهر هادی نیز در این کار کارگردانی را به شیوه‌ای انجام داده که با یک بازیگر ۱۰ ساله، تصویر یک کودک کار واقعی و قابل باور در برابر دوربین ترسیم کرده است.

سریال یزدان حالا با نزدیک‌شدن به قسمت‌های آخر خود، خرده‌روایت‌های بسیاری را در قامت یک سریال شهری بیان کرده است. جام‌جم در نشستی، جزئیات تولید و پخش این مجموعه را در گفتگو با سلیم ثنایی (تهیه‌کننده)، امیرمحمد عبدی (نویسنده)، فاطمیا بهارمست و کوروش ثنایی (بازیگران) بررسی کرده است. 

یکی از نکات مهم در سریال «یزدان»، پرداختن به دغدغه‌های انسانی در بستر شهری است. خود من تصور نمی‌کردم که در دل شهر، این‌همه خرده‌روایت پنهان باشد و چنین ظرفیت دراماتیکی وجود داشته باشد. لطفا کمی درباره همکاری با کارگردان و فرآیند نهایی‌شدن این طرح توضیح دهید. 
عبدی: موضوع سریال «یزدان» به سفارش شهرداری مطرح شد. با این حال برای ما اهمیت زیادی داشت که به ساخت پرتره‌ای اداری و تبلیغاتی بسنده نکنیم یعنی فقط تصویری تکراری از نهادی شناخته‌شده ارائه ندهیم. من پیشنهاد دادم که به سمت روایت‌هایی برویم که کاملا انسانی و در بستر واقعی شهر باشند. در نهایت نسخه‌ای آزمایشی تهیه کردیم و براساس آن ادامه مسیر را پیش بردیم. یک داستان اصلی داریم و مجموعه‌ای از خرده‌روایت‌ها که به شکل‌های مختلف به این داستان محوری متصل می‌شوند. 

این خرده‌روایت‌ها کار را برای شما دشوارتر نمی‌کرد؟
عبدی: ممکن است در نگاه اول به نظر برسد که وجود خرده‌روایت‌ها کار را سخت‌تر می‌کند، اما واقعیت این است که اگر نتوانیم جذابیت ایجاد کنیم، نمی‌توانیم مخاطب را با خود همراه سازیم. از ابتدا تصمیم گرفتیم که سختی کار را کنار بگذاریم و تا جایی که می‌توانیم بر جذابیت تمرکز کنیم. به نظر من حتی ساده‌ترین داستان‌ها نیز در حوزه نمایش، دشوار هستند؛ چه روایت‌های آپارتمانی ساده و چه قصه‌های پیچیده. با این نگاه، به جای تمرکز بر سختی کار، بر ایجاد کشش و جذابیت تمرکز کردیم. البته نمی‌دانیم تا چه حد در این مسیر موفق بوده‌ایم. 

خانم بهارمست، شما از جمله بازیگرانی هستید که شخصیت‌تان از چند جهت به داستان اصلی گره خورده است؛ از یک‌سو قصه زندگی «تمنا» (نقش شما) و از سوی دیگر ارتباط با زندگی «یزدان» و سایر شخصیت‌ها. این برای شما چالش‌برانگیز نبود؟
بهارمست: معمولا شخصیت‌هایی که من بازی می‌کنم، از یک سو می‌توانند به خود واقعی من نزدیک باشند و از سوی دیگر، چون زندگی اجتماعی و خانوادگی من با این شخصیت‌ها تفاوت دارد، با چالش‌هایی همراهند. درباره شخصیت تمنا باید بگویم که برای هر بازیگری جذاب است که نقشی تأثیرگذار در درام داشته باشد. از نظر من، این شخصیت بسیار اثرگذار است. همیشه سعی کرده‌ام نقش‌هایی را انتخاب کنم که کنش‌گر و فعال باشند. در بسیاری از داستان‌ها، چه در ایران و چه در خارج، شخصیت‌های زن منفعل و بی‌تأثیر هستند و من نمی‌خواستم در این مسیر حرکت کنم. 
برای مثال، در سکانسی که در زندان حضور دارم و مستقیما می‌گویم که «امیرعلی باید از من خواستگاری کند»، لحظه‌ای است که فراتر از کلیشه‌های رایج عمل می‌کنیم و برای من بسیار جذاب بود. بعد از پخش سریال هم متوجه شدم که این سکانس‌ها برای مخاطبان نیز جذاب بوده‌اند. 
ما در جامعه خود با چنین شخصیت‌هایی روبه‌رو هستیم، اما کمتر به آن‌ها پرداخته‌ایم. شاید هیچ‌گاه به این شکل به زنانی که قوی و فعال هستند، فکر نکرده‌ایم. برایم جالب بود که تمنا می‌خواهد خودش مسیرش را پیش ببرد. این وجه از شخصیتش برای من بسیار جذاب بود. ممکن است مخاطب با جنبه‌هایی از او روبه‌رو شود که غیرمنتظره است و همین غیرقابل پیش‌بینی بودن، از جذابیت‌های این نقش است. مثلا در جایی از داستان، خودش به سراغ امیرعلی می‌رود و می‌گوید: «مگر قرار نبود خواستگاری کنی؟» و بعد هم برای این ازدواج شرط می‌گذارد. این‌ها لحظاتی بودند که تمنا را از قالب‌های معمول بیرون می‌بردند. 

حالا که به موضوع «شرط» اشاره کردید، اتفاقا این پرسش برای من مطرح است که چرا شخصیت تمنا این‌قدر شرط می‌گذارد؟
بهارمست: به نظر من، شروطی که تمنا مطرح می‌کند اصلا عجیب یا پیچیده نیست. در نهایت، هر که را طاووس خواهد، جور هندوستان کشد... (می‌خندد)
عبدی: این موضوع در واقع از پیچیدگی‌های داستان است. اگر می‌خواستیم همه‌چیز ساده و سرراست باشد، سریال در همان قسمت دوم به پایان می‌رسید. 

و این صراحت بیانی که شخصیت تمنا دارد، به‌نظر می‌رسد به ویژگی‌های شخصی خود خانم بهارمست هم نزدیک باشد. این‌طور نیست؟
بهارمست: من حتی صریح‌تر از تمنا هستم! به نظرم، دنیای امروز چنین اقتضائاتی دارد. دیگر آن زمان گذشته که بخواهیم بی‌صدا باشیم. تمنا هم مانند بسیاری از دختران، می‌خواهد حق خود را بگیرد، بحث کند و در مسیر زندگی‌اش فعال باشد. ما نمی‌توانیم واقعیت‌های جامعه را نادیده بگیریم، چون در این صورت مخاطب سریال را پس می‌زند. باید نسل جدید را همان‌طور که هست در قاب تلویزیون بازنمایی کنیم. 

آقای ثنایی، یکی از ویژگی‌های برجسته سریال «یزدان»، پرداختن به روایت‌های انسانی در بستر شهری است که با خرده‌روایت‌های متعددی همراه شده. آقای عبدی به روند پیشرفت کار اشاره کردند؛ لطفا شما در مقام تهیه‌کننده، درباره ظاهر ساده، اما باطن دشوار این پروژه توضیح بدهید. 
سلیم ثنایی: زمانی که ساخت سریال «یزدان» را آغاز کردیم، هدف‌مان پرداختن به آسیب‌های اجتماعی و معضلات شهری بود. در این راستا جلسات متعددی با شهرداری برگزار شد و در نهایت به مجموعه‌ای از موضوعات رسیدیم؛ از جمله کودکان کار، معتادان متجاهر، زنان سرپرست خانوار، کارتن‌خواب‌ها، مافیای زباله و. پرداختن به چنین موضوعاتی ذاتا کار دشواری بود. از طرفی، قالب اپیزودیک سریال ممکن است برای برخی مخاطبان جذاب نباشد. به همین دلیل، ما تلاش کردیم بستری ایجاد کنیم که در کنار روایت موضوعات متنوع، یک داستان محوری نیز به طور پیوسته در جریان باشد. با همکاری آقای عبدی و قلم روان و توانای ایشان، توانستیم به روایت‌هایی برسیم که برآمده از بطن جامعه و برای مخاطب ملموس و قابل درک باشد. موضوعاتی که انتخاب کردیم، مستقیما از دل جامعه برآمده بودند؛ آسیب‌هایی که خودمان هم آن‌ها را لمس کرده‌ایم. در نهایت، یک خط داستانی اصلی را طراحی کردیم و خرده‌روایت‌ها را در قالب آن گنجاندیم. 
با تحقیقاتی که انجام شد، به مسائل بیشتری نیز پرداختیم و سعی کردیم همه این‌ها را به شکلی واقعی و قابل لمس نمایش دهیم؛ به‌گونه‌ای که مخاطب احساس کند این داستان‌ها به زندگی واقعی‌اش نزدیک هستند. شاید برخی از چیز‌هایی که در این سریال نشان داده شد، پیش از این در تلویزیون مطرح نشده بود. سال‌ها در قاب تلویزیون، زندگی‌های بسیار لوکس و غیرواقعی را نمایش داده‌ایم، به‌خصوص در سریال‌هایی که در بستر‌های جدید تولید می‌شوند. همیشه تهران را شهری ایده‌آل و بی‌نقص نمایش داده‌ایم؛ خانه‌هایی بسیار مجلل، یخچال‌هایی پر، آدم‌هایی با سبک زندگی غیرواقعی. در حالی‌که واقعیت جامعه چنین نیست. 
واقعیت این است که جامعه ما هم نقاط روشن دارد و هم تاریکی‌هایی مثل آسیب‌ها و معضلات. ما تلاش کردیم با پرداختن به این واقعیت‌ها، صادقانه‌تر با مخاطب صحبت کنیم. من معتقدم باید واقعیت را نمایش داد. مثلا «عشق در نگاه اول» مگر در زندگی خیلی از ما اتفاق نیفتاده؟ یا زندگی «عماد» که تضاد‌های جالبی دارد؛ مردی که هم پدر و هم پدربزرگ است و در عین حال با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کند. از طرفی بچه‌هایش را بدون همسر بزرگ کرده، از طرف دیگر مأمور مقتدر شهرداری است که باید در صحنه‌های مختلف حاضر شود و مسئولیت بپذیرد. 
یا حتی کودک کاری که کوروش ثنایی بازی می‌کند؛ کسی که سال‌ها زیر مینی‌بوس می‌خوابیده و حالا در رفاه نسبی زندگی می‌کند. تمام این جزئیات باعث شد مخاطب بتواند ارتباط عمیق‌تری با سریال برقرار کند. به نظرم، این موفقیت نتیجه تلفیق قلم قوی آقای عبدی و زحمت‌های بی‌وقفه آقای منوچهر هادی بود. آقای هادی بسیار بیش از آنچه از یک کارگردان انتظار می‌رود، برای این پروژه وقت و انرژی گذاشتند؛ تا حدی که حتی یک لحظه زائد در ضبط وجود نداشت. 
نکته مهم دیگر این‌که برای روایت خرده‌داستان‌ها، ما عملا ۲۳ فیلم سینمایی تولید کردیم. در هر قسمت، با تعداد زیادی لوکیشن سروکار داشتیم؛ حدود ۲۹۸ لوکیشن خارجی در طول پروژه استفاده شد. گاهی در یک روز، پنج‌بار در پنج نقطه متفاوت شهر فیلم‌برداری داشتیم. این حجم از کار فشرده، به‌دلیل ریشه‌داشتن در دل جامعه، خروجی موفقی داشت. 

می‌توانید به‌طور مشخص بگویید چند خرده‌روایت از پیشنهاد‌های شهرداری دریافت کردید و به چند مورد پرداختید؟
ثنایی: در مجموع حدود ۳۵ موضوع مختلف از سوی شهرداری پیشنهاد شد که بیشتر جنبه موضوعی داشتند. در ادامه، این تعداد به ۴۰ مورد رسید و در نهایت، ۱۸ مورد از آن‌ها برای تولید نهایی انتخاب شد. 

برگردیم به شخصیت یزدان. کوروش جان، همان‌طور که دیگران نیز پیش از آغاز جلسه تأیید کردند، فاصله زیادی با ویژگی‌های شخصی خودت دارد. کمی برای ما بگو که چگونه به این شخصیت نزدیک شدی و تمرین دیالوگ‌ها را چگونه انجام دادی تا طبیعی به نظر برسد؟
کوروش ثنایی: ایفای نقش یک کودک کار واقعا دشواری است؛ شخصیتی که پدرش را پیدا نکرده، ۹ سال در خیابان زندگی کرده و در شرایط فقر بزرگ شده است. این شرایط برای یک کودک بازیگر بسیار سخت است. 

آیا در خیابان‌ها کودکان کار را نگاه می‌کردی تا بیشتر با شخصیت آشنا شوی؟
کوروش ثنایی: بله، بسیار روی آن‌ها دقیق می‌شدم. 
سلیم ثنایی: حدود یک ماه به‌صورت میدانی وضعیت کودکان کار را رصد می‌کرد. 

دوست داری خودت بیشتر درباره‌اش توضیح بدهی؟ برای مخاطب جالب است بداند که چطور توانستی این نقش را این‌قدر عادی و روان بازی کنی. 
کوروش ثنایی: من در خیابان، رفتار و حالت‌های بچه‌ها دقیق می‌شدم. چند فیلم مرتبط هم دیدم. آقای هادی هم در این زمینه خیلی به من کمک کردند. 
سلیم ثنایی: روند انتخاب کوروش هم جالب بود. آقای هادی گفتند که یک نقش کودک کار داریم که باید مسیر خاصی را طی کند. من پیشنهاد دادم که کوروش را هم بررسی کنند. 

البته کوروش پیش از این تجربه بازی در آثاری مانند پلاک ۱۳ و چشم‌بندی را داشت، اما این نخستین‌بار بود که در نقشی با این حجم و محوریت ظاهر می‌شد. انتخاب او برای این نقش، برای شما ریسکی نبود؟
سلیم ثنایی: در ابتدا قرار نبود شخصیت یزدان تا این اندازه محوریت داشته باشد. 
عبدی: واقعیت این است که من هم هنگام نگارش هر قسمت، دقیق نمی‌دانستم در قسمت بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد. 
بهارمست: اجازه بدهید من هم خاطره‌ای بگویم. وقتی برای اولین‌بار به دفتر تولید رفتم، هنوز نقش مشخصی برای من نوشته نشده بود. فقط می‌دانستم که قرار است شخصیتی با ویژگی‌های خاص داشته باشم. بعد از امضای قرارداد، هر بار که قسمتی ضبط می‌شد، می‌دیدم نقش من در آن نیست. استرس زیادی داشتم و با آقای هادی صحبت می‌کردم. ایشان می‌گفتند نگران نباشم و تأکید می‌کردند که با نویسنده در این مورد صحبت خواهند کرد. 

یعنی به خاطر ساختار اپیزودیک کار نگران بودی که ممکن است نقشت کوتاه باشد؟
بهارمست: نه، اصلا. می‌دانستم مسیر کلی نقش چگونه است، فقط جزئیات آن را نمی‌دانستم. 
سلیم ثنایی: نخستین جلسه ما حدود ۲۰ تا ۲۵ شهریور برگزار شد و در مهرماه کلید خورد. یعنی فقط ۷ یا ۸ روز فرصت پیش‌تولید داشتیم. خط اصلی داستان مشخص بود، اما جزئیات هر قسمت با توجه به روند کار و بازی بازیگران شکل می‌گرفت. ما اصلا پیش‌بینی نمی‌کردیم که شخصیت یزدان تا این اندازه نقش کلیدی پیدا کند. در طول پروژه، کارگردان و نویسنده درباره ادامه داستان تبادل نظر می‌کردند و تصمیمات متناسب با پیشرفت داستان گرفته می‌شد. 
ماجرای پذیرفته‌شدن کوروش هم جالب بود. به آقای هادی گفتم او را جدی بررسی کند. کوروش وارد اتاق شد و با گریه بیرون آمد و گفت که پذیرفته نشده. به او گفتم اشکالی ندارد. خودم به سراغ آقای هادی رفتم و پرسیدم: «بد بود؟» دیدم ایشان می‌خندند. گفتند که به کوروش گفته بودند: اگر بتوانی طوری گریه کنی که پدرت باور کند، آن‌وقت پذیرفته می‌شوی. بعد از آن، کاملا حرفه‌ای با او رفتار شد؛ درست مانند دیگر بازیگران. این را هم باید گفت که آقای هادی واقعا سنگ‌تمام گذاشتند. این‌که بتوانی از یک کودک ۱۰ ساله چنین بازی طبیعی و باورپذیری بگیری، بسیار ارزشمند و دشوار است. 

آقای عبدی، کمی هم از همکاری‌تان با گروه تولید بگویید. به نظر می‌رسد این جزئیات و ظرافت‌ها نقش مهمی در نتیجه نهایی داشته است. 
عبدی: اتفاقا باید بگویم که چندان همراه نبودم! (با خنده) گاهی با من تماس می‌گرفتند و می‌گفتند لوکیشن‌ها را محدود کن، من هم می‌گفتم حتما، اما بعد تماس را قطع می‌کردم و کار خودم را ادامه می‌دادم!
سلیم ثنایی: زمان من بسیار محدود بود. یک‌بار آقای عبدی را به دفتر کشاندم و گفتم لطفاً تعداد لوکیشن‌ها و بازیگران را کمتر کن، اما بعد دیدم در یک قسمت که برای بیمارستان طراحی شده بود، تقریبا همه بازیگران را به آنجا کشانده! گفتم قرار بود محدود کنی، بدترش کردی!
عبدی: واقعا امکان محدودسازی وجود نداشت. هر رسانه و قالب نمایشی سبک خودش را دارد. وقتی می‌نویسم، نمی‌توانم ذهنم را محدود کنم. ما آموزش آکادمیک نداشتیم و همه‌چیز را به‌صورت تجربی آموختیم. در پروژه «یزدان» هم با آقای ثنایی و هادی صحبت می‌کردیم که برخی قصه‌ها را در یک لوکیشن خلاصه کنیم، اما صادقانه بگویم: من در نوشتن هیچ محدودیتی نداشتم. حتی از سوی تلویزیون هم فشاری وارد نشد. اگر نقصی در فیلمنامه وجود دارد، ناشی از کم‌کاری خود من است. 

خانم بهارمست، شما در سن و سال کوروش بازیگری را شروع کردید. حالا که بازی او را می‌بینید، آیا خودتان را به یاد نمی‌آورید؟
بهارمست: به نظرم کار کوروش سخت‌تر از من بوده است. چون او باید شخصیتی را بازی کند که به‌کلی با خودش تفاوت دارد. آن‌طور که من کوروش را شناختم، کودک آرامی است و شیطنت‌هایش هم در حد همان بازی‌های کودکانه است، اما یزدان، شخصیتی است که مثل یک پسر بزرگ رفتار می‌کند؛ چراکه زندگی‌اش متفاوت بوده و نمی‌توانسته کودک باقی بماند. 
من هم در کودکی در فضایی رشد کردم که بیشتر اطرافیانم بزرگ‌سال بودند و از من انتظار داشتند مثل یک بزرگ‌سال رفتار کنم. به همین دلیل رفتارم با هم‌سن و سالانم متفاوت بود. حالا هم کوروش وارد فضایی حرفه‌ای شده که باید کاملا جدی باشد. مثلا اگر گرسنه است، نمی‌تواند بگوید «گرسنه‌ام» و باید برود جلوی دوربین. این‌ها برای یک کودک دشوار است. خودم اگر امروز از من بپرسند که آیا دوست داری دوباره به دوران کودکی و بازیگری برگردی، قطعا می‌گویم نه. ترجیح می‌دهم در دوره‌ای بازی کنم که خودم آن را انتخاب کرده باشم. چون در کودکی بسیاری از واکنش‌ها و انتخاب‌ها غریزی هستند، اما درباره کوروش این‌طور نبود؛ او با آگاهی بازی می‌کرد. 

آیا در حین کار، به کوروش راهنمایی هم می‌دادید؟
بهارمست: نه، اصلا. به نظرم کوروش خودش همه‌چیز را می‌داند. ما با هم دوست هستیم، گپ می‌زنیم، شوخی می‌کنیم، اما احساس می‌کنم خودش باید تجربه کند. نیازی نیست من چیزی به او بگویم. 

کوروش جان، تو چطور؟ با بازیگران دیگر صحبت می‌کردی که راهنمایی بگیری؟
کوروش ثنایی: بله، با آقای هادی، آقای حیایی و دیگر بازیگران صحبت می‌کردیم. آقای هادی هم پشت مانیتور راهنمایی می‌دادند. 
سلیم ثنایی: این را هم اضافه کنم که در مورد کوروش خیلی سختگیرانه‌تر برخورد می‌شد. شاید در مورد بازیگران دیگر از برخی چیز‌ها چشم‌پوشی می‌شد، اما بازی‌های کوروش بار‌ها و بار‌ها تکرار می‌شد تا نتیجه مطلوب حاصل شود. 

آقای ثنایی، شما سابقه بیشتری در ساخت آثار کمدی دارید، از جمله «پلاک ۱۳» و «چشم‌بندی». ورود به فضای اجتماعی برایتان چالش‌برانگیز نبود؟ به‌ویژه با توجه به این‌که «یزدان» پر از چهره‌های سرشناس بود؟
سلیم ثنایی: همسرم همیشه می‌گوید خودت برای خودت دردسر درست می‌کنی! «یزدان» هم از این نظر چالش‌های زیادی داشت؛ پروژه‌ای با بخش‌های مختلف و سنگین. «یزدان» برای من یکی از سخت‌ترین تجربه‌ها بود؛ آن‌قدر سخت که در روز اول پخش، زیر تیغ جراحی بودم! اما در عین حال تجربه‌ای بسیار ارزشمند بود. 
طبیعتا در فرآیند تولید اختلاف‌نظر‌هایی وجود داشت، اما فضای کار، فضای همراهی و دوستی بود. همه در این پروژه مثل یک خانواده عمل کردند. جا دارد از آقای پژمان بازغی هم تشکر ویژه‌ای کنم که بسیار حرفه‌ای و همراه بودند. حتی روز‌هایی که از ساعت ۶:۳۰ صبح آفیش بودند، از ساعت ۶ در لوکیشن حاضر می‌شدند. 

خانم بهارمست، شخصیت «تمنا» در این سریال به خودتان نزدیک‌تر بود یا «نغمه» در سریال «از سرنوشت»؟
بهارمست: واقعیت این است که، چون با نقش نغمه در چهار فصل زندگی کرده بودم، کاملا با آن خو گرفته بودم و تمام ابعادش را می‌شناختم. ولی به‌طور کلی معتقدم که هر نقش، نقشه‌راه خود را دارد که همان فیلمنامه است. وقتی فیلمنامه را می‌خوانم، مسیر کاراکتر برایم روشن می‌شود و می‌دانم با چه شخصیتی مواجه‌ام. 
در مورد تمنا، تلاشم این بود که شبیه به نغمه نباشد، اما به دلیل شباهت‌های زیستی‌شان نمی‌شد خیلی تفاوت ایجاد کرد. با آقای هادی درباره لحن صحبت کردم. او می‌خواست لحن کاملا ناتورالیستی باشد. تلاش کردم لحن خاصی برای تمنا طراحی کنم؛ چون در این سریال دوربین‌ها خیلی به چهره‌ها نزدیک‌اند و بیان، اهمیت زیادی دارد. آقای بازغی هم خیلی کمک می‌کردند و انرژی می‌دادند. 
عبدی: من هم باید از پژمان بازغی تشکر ویژه‌ای داشته باشم. او بازیگری متعهد است و دلسوزانه در همه بخش‌ها همراهی می‌کند. 

آیا امکان پرداخت عمیق‌تر به خرده‌روایت‌ها وجود نداشت؟ مثلا قسمت‌هایی که آقای بازغی با پدرشان هم‌بازی شدند، قابلیت پرداخت بیشتری داشت. 
سلیم ثنایی: ابتدا باید بگویم که ما همه‌چیز را از پدر و مادرهایمان داریم و حضور آن‌ها باعث برکت است. از آقایان محمود عزیزی، جعفر دهقان و دیگر پیشکسوتان هم برای همین بهره بردیم. حضور پدر آقای بازغی را هم من شخصا درخواست کردم و به نظرم آن سکانس بسیار ماندگار شد، اما درباره پرداخت عمیق‌تر، باید بگویم زمان ما بسیار محدود بود. فکر می‌کنم ما تنها بخشی از موضوعاتی را ساختیم که حداقل پنج برابر آن هنوز باقی‌مانده است. امکان پرداخت بیشتر وجود نداشت. 
عبدی: ما قاعده‌ای گذاشته بودیم که هر خرده‌روایت در یک قسمت به نتیجه برسد. به همین دلیل فرصت گسترش بیشتر نداشتیم. البته خودمان هم می‌دانیم که برخی قصه‌ها جای پرداخت بیشتری داشتند، اما با توجه به توان و زمان موجود، به همین اندازه توانستیم به آن‌ها بپردازیم. از طرفی، اگر برخی روایت‌ها بیش از حد طولانی می‌شدند، ممکن بود از جذابیت کار کاسته شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها