تبدیل شدن خودروها به خاطرات، فرآیندی احساسی و نمادین است که از تعاملات انسان با این اشیای مادی ناشی میشود. خودروها، فراتر از ابزارهای حملونقل، به دلیل نقششان در زندگی روزمره، سفرها، روابط و تجربیات شخصی، به مخزنی از خاطرات تبدیل میشوند.
یک رابطه طولانی
رابطه ۱۲۷ ساله جامعه ایرانی با خودرو، رابطه پرفراز و نشیبی است. این بازه از عاشقانهترین لحظات زندگی آنها تا سیاهترین روزهایشان گسترده است، از همان آذرماه ۱۲۷۹ که اولین خودرو وارد ایران شد و البته سرنوشتی جز نابودی و انفجار نداشت، گرفته تا حالا که خیابانها از ازدحام آنها قفل شده، خودروها نقش غیرقابل انکاری در زیستجامعه ایرانی داشتهاست.خردهفرهنگهایی ساختهاند،مشاغلی ایجاد کردهاست، قربانیانی داده و به جزئی جداییناپذیر از زندگی روزمرهمان تبدیل شده است. خیلی زود از محدود ماندن به طبقهای مرفه بیرون آمدند و به ابزار غالب طبقه متوسط تبدیل شد، با همان شتاب راه به زندگی طبقات کمبرخوردار باز کرد و حتی تبدیل شد به وسیله اصلی کسب معیشت.
خیابانهای رنگارنگ
در میانه این تاریخ هم اتفاقات شگفتی رخ داده است، اتفاقاتی که حتی با پیگیری سرنوشت خودروها در ایران میتوان به چگونگی زیست روزمره این مردم راه پیدا کرد. رنگهای متنوع خودروها در دهه ۶۰ به طیفهای مطلق خاکستری این روزها تبدیل شد، تنوع خودروها کاهش پیدا کرد و قیمتها بالا رفت، اگر روزگاری خودرو ابزاری برای بهره بردن از رفاه بیشتر محسوب میشد، خیلی زود اما تبدیل به یک کالای سرمایهای شد که نیت اصلی داشتنش جلوگیری از ریزش ارزش پولی صاحبانش بود و بس. پیکانی که روزگاری نمادی از «زندگی» ایرانی بود، تبدیل شد به پرایدی که حالا سمبل «نیستی و مرگ» است! تعداد تولیدی خودروها از تعداد معابر و گذر و خیابانها پیشی گرفت، سهم پیادهراهها به خودروها اختصاص پیدا کرد، شهروندان آرامآرام از صحنه خیابانها حذف شدند و هرکدام در خودروهایی جا گرفتند که در ترافیک روزانه به تماشای یکدیگر مشغول هستند.
پیکان؛ سختجان و بیمرگ
اما مگر میشود بحث بر سر رابطه خودرو با جامعه ایرانی باشد و حرفی از پیکان به میان نیاید؟ کارکرد پیکان از یک خودرو در جامعه فراتر رفت و تبدیل به یک خردهفرهنگ شد.هرچند ناصر فکوهی، جامعهشناس معتقد است شعار تبلیغاتی «هر ایرانی یک پیکان» به شکاف طبقاتی جامعه افزوده اما آنچه در خاطره جمعی چند نسل ایرانیها ثبت است، نشان از آن دارد که در روزگاری اتفاقا پیکان نمادی از کمرنگشدن این فاصله طبقاتی بود؛ رئیس و مرئوس، کارگر و کارفرما، مدیر و کارمند، موجر و مستاجر همه یا پیکان داشتند یا پیشتر این خودرو زیر پایشان بوده است.در بسیاری از مسافرتهای ایرانیان بهویژه در دهههای ۶۰ و ۷۰ ثبت در آلبومهای رنگ و رو رفته عکسهایمان میتوان ردی از این خودرو را پیدا کرد. اصلا پیکان تعریف جدیدی برای اوقات فراغت بهوجود آورد، شیوه مسافرتها را تغییر داد.تعداد زیادی شغل ایجاد کرد و بسیاری حتی برای اولینبار موضوع صنعت را به شکلی ملموس با تولید پیکان احساس میکردند. حجم این تأثیر آنقدر زیاد بود که به فیلمهای سینمایی آن دهه هم راهیافته بود، «زرد قناری» ساخته رخشان بنیاعتماد در سال ۱۳۶۷ نمونه آشکار و معروف آن است. پیکان سمبل سختجانی و بیمرگی بود.
خودرو در ایران فقط خودرو نیست!
اقبال جامعه ایرانی به خودرو بسیار است. حتی در استانداردهای جهانی هم این علاقه آشکار است. برخی معتقدند کارکرد خودرو در ایران، متفاوت از دیگر کشورهاست. به این مفهوم که علاوهبر تسهیل رفتوآمد (به عنوان اصلیترین کارکرد) وظیفه پرکردن اوقات فراغت (دور دور کردن!)، درآمد خانوار (مسافرکشی) و کالای سرمایهای (برای از بین نرفتن سرمایه بهدلیل نوسانات ارزی و قیمت خودرو) را هم بهعهده دارد و به همین دلیل است که به لحاظ کمیت، از استانداردهای جهانی تعداد خودروی بیشتری در ایران وجود دارد.
نیسان آبی و خاطرات شمال!
تنوع بالای قومیتی در ایران را همواره یکی از بزرگترین ویژگیهای فرهنگی ایران میدانند. همین تنوع قومیتی باعث علاقه مناطق مختلف ایران به خودروهای خاصی هم شده است! برخی از دلایل این اقبال در شرایط محیطی آن جغرافیا نهفته است اما در برخی از موارد هم این علاقه حتما منشأ دیگری دارد. بهعنوان مثال در ایران هیچکس به اندازه اصفهانیها به ژیان وفادار نیست. هرچند خط تولید این خودرو فرانسوی ازسال۵۷ در ایران متوقف شد اما تا سالهای سال ژیان جایگاهش را در خیابانهای کشور حفظ کرد. این خودرو البته دراصفهان عمر بیشتری داشت و اهالی این شهر تا آنجا که امکان داشت، آن را در پارکینگهای خود نگه داشتند، همین حالا هم اگر کسی قصد خرید ژیان آنتیکشده را داشته باشد، اول از همه باید قیمت آن را ازیک اصفهانی بپرسد.این پیوندبیهیچ استدلالی درمورد«سمند سفید»وشهرهای آستارا واردبیل هم صدق میکند، همچنین کسی به یاد ندارد در جادههای شمالی رانده باشد و شاهد ویراژهای سرمست نیسانهای آبی در این جادهها نباشد!