تا چندین سال پیش دانشمندان حوزه مغز و اعصاب بر این باور بودند که انسانها صرفا تا سن خاصی توانایی کسب مهارت و ایجاد تغییر در مغز خود را دارند اما بهمرور زمان متوجه شدند که این مسأله اشتباه بوده و مغز انسان مادامی که حیات دارد، میتواند بیاموزد و تغییر کند وحتی این تغییر وآموختن اصل اساسی مابرای بقاست؛مسألهای که در ابتدا بر مهارتهایی مانند شکار و جهتیابی متمرکز بود اما امروزه پیچیدهتر و عجیب و غریبتر شده است و شما با گستره زیادی از علوم و مهارتها مواجه خواهید بود که گاهی آدم را گیج میکند در حدی که حتی خود مهارت آموختن و نیاموختن تبدیل به یک چالش شده و بحثهای زیادی در رابطه با نحوه انجام و شیوه آموختن آن وجود دارد. این مسأله هم مثل خیلی از مسائل دیگر در دنیا یک طیف گسترده از آدمها را شامل میشود؛ از آدمهایی که از این شاخه به آن شاخه میپرند تا کسانی که همه چیز را بهدنیا سپردهاند و همه چیز را رها کردهاند. در این شماره از نوجوانه به کلافی در رابطه با مهارتآموزی پرداختیم و دو سر طیف این مسأله را بهصورت کامل مورد بررسی قرار دادیم. این شما و این یک کلاف مهارتمحور از ضمیمه وزین نوجوانه.
موجود خطی
در ریاضیات، خط را بهعنوان یک شکل تکبعدی درنظر میگیرند و این خط بهخاطر خاصیتی که دارد میتواند صرفا در یک راستا حرکت کند و از دیگر نقاط صفحه محروم میماند و هیچوقت هم خبر نمیشود که شاید جای دیگری برایش گزینه بهتری بوده باشد اما بهجز خط در ریاضیات، برخی از انسانها هم تکبعدی هستند و هیچوقت متوجه این نمیشوند که برای آنها جاهای بهتری هم وجود دارد. این دسته از آدمها بهطور کلی نمیتوانند از یک مسیر خارج شوند و تمام زندگی خود را در یک بعد طی میکنند. در دنیای مهارتآموزی، این آدمها صرفا یک مهارت را درنظرگرفته و درآن عمیق میشوند و از تمام جوانب دیگر زندگی خودشان جا میمانند. شاید نه به این شدت اما بههر حال آنها از این مسأله آسیب میبینند. در صورتی که این مسأله اشتباه است و ما برای موفقیت به مجموعهای از مهارتها نیاز داریم. این مهارتها میتوانند شامل انواع مهارتهای سخت (مهارتهای فنی و حرفهای مانند برنامهنویسی،گرافیک،تعمیرات و...)ومهارتهای نرم (مهارتهای ارتباطی، حل مسأله، مدیریت زمان، تفکر انتقادی و...) شود و بهصورت کلی خود مسأله مهارتآموزی باید همراه با یک نیازسنجی اولیه باشد. یادتان باشد که ما عمیقشدن در یک مسأله را نفی یا مذمت نمیکنیم اما صرفا در یک مسأله عمیق شدن را نقد میکنیم و بر این باور هستیم که انسان موجودی چندوجهی است که برای هر وجه آن مسائل و مواردی وجود دارد و در هر کدام آنها باید به سطوح متفاوت آن مسأله بپردازد. بنابراین یادتان باشد که خودتان را از جنبه تکبعدی بودن بررسی کنید و به این مسأله بپردازید که به چه مهارتهایی نیاز دارید و با چه روشی میتوانید آنها را پرورش دهید.
نوجوان درختنشین
اقیانوس بودن خیلی خوب است اما یک دریای عمیق که در آن امکان کشتیرانی و ماهیگیری وجود دارد از صد اقیانوس به عمق چند سانتیمتر بهتر است؛ به این معنا که یادتان باشد قرار نیست به صرف اینکه میخواهید تکبعدی نباشید همه چیز را در حد سطحی یاد بگیرید وبه اصطلاح از این شاخه به آن شاخه بپرید بلکه باید بهصورت کلی چندبعدی باشید اما در یکسری مسائل عمیق شوید. اگر بخواهیم موفقیت را به یک درخت تشبیه کنیم، این درخت یکسری ریشههای سطحی دارد و یکسری ریشههای عمیق. شما برای رسیدن به مقصد نهایی خود باید بدانید که کدام ریشه را بیشتر تقویت کنیدو آن را به عمق ببرید و کدام ریشه را در سطح قرار دهید و حتی گاهی اوقات یکسری ریشهها را قطع کنید تا آب و مواد مغذی بیشتری به گرههای دیگر ریشه شما برسد؛ در غیر این صورت تبدیل میشوید به همان اقیانوسی که گفتم؛ یک اقیانوس اما ناکارآمد و بلااستفاده!
هشتپای دوپا!
در دو قسمت قبل مطلب به این پرداختیم که شما نه باید آدم تکبعدی باشید نه باید آدمی باشید که همه چیز را بهصورت سطحی و بدون هیچ کاربردی بلد است. بهصورت کلی شما برای اینکه بتوانید تبدیل به آدمی با مهارتهای کارآمد شوید باید درجاتی از تواناییهای متفاوت را داشته باشید اما مهمترین نکته در این مسأله کوشا بودن و ارادهداشتن است؛ بهاین معنا که باید بتوانید در یک مسیر مصمم باشید و آن را تا ثمردادن ادامه دهید. هیچ اشکالی ندارد اگر در مسیر اشتباه کنید یا حتی آن را خلاف بروید. مهم این است که بتوانید مصمم بمانید و با تعهدی که دارید کارتان را ادامه دهید. از طرفی شما باید بتوانید برخی چیزها را فدا کنید. بهاین منظور که به خودتان این اجازه را بدهید که برای یکسری دستاوردها (چه از نوع مهارت و چیزهای دیگر) از یکسری مسائل خود بزنید و از آنها اجتناب کنید. همچنین یک توانایی مورد نیاز برای این مسأله قدرت و توانایی تحلیل خودتان است تا نقاط قوت و ضعفتان را شناسایی کنید و به آنها بپردازید. بد نیست بگوییم در برخی موارد شما باید به تقویت نقاط قوتتان بپردازید و بیخیال نقاط ضعفتان شوید. فرض کنید یک محصل رشته ریاضی بخواهد دائم تلاش کند در کنکور تجربی، زیستشناسی را صددرصد بزند در صورتی که میتواند همان زمان را صرف ریاضیات کند و بیش از پیش در آن جلو برود. حواستان باشد که یادگیری زیستشناسی به خودی خود کار بد و اشتباهی نیست اما آیا برای این آدم بهترین کار است؟
رویای پرهندوانه
آدمها برای بلند کردن هر چیزی در دنیا دو دست بیشتر ندارند. برای همین میگویند با یک دست نمیتوان دو تا هندوانه برداشت. در این طیف مهارتآموزی و بیخیال بودن، دستهای از افراد هستند که رویاهای زیادی دارند. آنها دوست دارند از خودشان یک شتر گاو پلنگی بسازند که در جای دیگری از دنیا وجود ندارد. یکی از رفقای خود بنده میخواست علاوه بر اینکه در فلسفه حرفی برای گفتن داشته باشد، پزشک ماهری شود وهمزمان عکاس خوبی باشد که عکسهایش در گالریهای مطرح نمایش داده شود و کمی هم نویسندگی کند و در رشته مکانیک هم سری در سرها در بیاورد اما در هیچکدام موفق نشد و حالا دارد کمکم دنبال راه خود میگردد.محققان علوم اعصاب بر این باورند که رویاپردازی یکی از وجوه مهم برنامهریزی برای آینده و دستیابی به اهداف است اما یادتان باشد رویاپردازیهای متناقض و همراه با ایدهآلگرایی بیش از حد میتواند آسیبزننده باشد و زندگی شما را پوچ کند. یکی از راههایی که میتوانید در آن رویاپردازیهای خودتان را اصلاح کنید این است که بنشینید و مثل یک بچه گل تمام آنچه را از آینده خود در نظر دارید با جزئیات کامل بنویسید و بعد از آن شروع کنید به غربال کردن آنها و این آیندهای را که برای خود متصور شدهاید ارزیابی کنید؛ آن هم به این صورت که آن را واقعبینانه بررسی کرده و شاخ و برگهای اضافی آن را حذف کنید و چیزی را که واقعا میخواهید نگهدارید. در نهایت وقتی به یک شکل درست و صحیح از آن رسیدید فاصله خودتان را از آن آدم مشخص و شروع کنید به برنامهریزی برای رسیدن به آن شخصی که در رویاهای واقعبینانه شما زندگی میکند.
متعارض
دستهای از مهارتآموزان وجود دارند که وضعیت آنها بهویژه در دنیای امروز پیچیدهتر و دردناکتر شده است. این روزها زندگی ما سرشار شده از اتفاقات متفاوت و تجربههای هیجانانگیز و جذابی که همه ما بدمان نمیآید آنها را تجربه کنیم؛ از برنامهنویسی گرفته تا کارهای گرافیکی و سرودن شعر و... .برخی از نوجوانهابهصورت متعارضی در حال مهارتآموزی هستند و نهتنها درراستای اهداف خود حرکت نمیکنند بلکه بهصورت معلق در فضا قرار دارند. این افراد در حالی که در جستوجوی مسیر شغلی و آیندهای بهتر هستند، بهنوعی در بلاتکلیفی بهسر میبرند و حتی در برخی از موارد آموختههای آنها با همدیگر در تعارض است. مانند کسی که هم میخواهد ژیمناستیککار خوبی باشد و هم بدنساز بزرگی. این افراد ممکن است بهرغم آموزش مهارتها وفرصتهای فراوان برای مهارتآموزی نتوانند از تواناییهای خود بهقدر کافی استفاده کنند. این آدمها شبیه یک گوی فلزی معلق بین دو آهنربا هستند و بهنظر میرسد تحت تأثیر نیروهای متضادی قرار دارند و نمیتوانند بهسمت یک هدف مشخص حرکت کنند. خروج از تعارض در مهارتآموزی نیازمند خودآگاهی، برنامهریزی و تمرکز روی اهداف مشخص است. برای خروج از تعارض در مهارتآموزی، تعیین اهداف واضح و قابل دسترس ضروری است. تمرکز بر یک یا دو مهارت، برنامهریزی منظم و استفاده از منابع مشورتی میتواند به فرد کمک کند از این فضا دور شود و کمکم مسیر خود را پیدا کند. همچنین مدیریت زمان، دریافت بازخورد از دیگران و تقویت انگیزه و اعتماد به نفس میتواند به این افراد کمک کند. شاید خیلی دور از ذهن بهنظر بیایند اما واقعا مسائل مهم و کمککنندهای هستند. پذیرش تغییرات و انعطافپذیری در اهداف نیز میتواند به فرد کمک کند تا در مسیر رشد و پیشرفت باقی بماند.
تر و تمیز
کلمه NEET که تلفظ آن تا حدی شبیه به کلمه neat بهمعنای مرتب و تر و تمیز است. مخفف کلمه Not in Education Employment, or Training محسوب میشود که به اصطلاح فردی را میگوید که نه در حال مهارتآموزی است، نه در حال تحصیل و نه در حال کار کردن. دقیقا وضعیتی که برخی از نوجوانها درگیر آن هستند و بهنوعی میتوان گفت در سطح همان آدمهای تمیز ومرتبی هستندکه دستشان به هیچ چیزی آلوده نیست.این اصطلاح در علوم مدیریت و جامعهشناسی تقریبا جدید است وعمری حدودا ۳۰ساله دارد.در برخی موارد این دسته از افراد حتی از اینکه عملا هیچ کاری را انجام نمیدهند راضی و شاد و سرحال هستند. در صورتی که آنها در معرض خطر قرار دارند و میتوانند آسیبهای متفاوتی را تجربه کنند.برخی از کشورها سالانه نرخ «نیت» خود را اعلام میکنند و بهنظر میرسد در ایران هم این نرخ برای مردان ۱۷ و برای زنان ۳۹درصد است. عوامل مختلفی مانند جنسیت، سطح تحصیلات، شرایط اجتماعی_اقتصادی و محیط جغرافیایی در ایجاد وضعیت NEET مؤثرند اما «نیت»ها همیشه قربانی فقر و محرومیت نیستند و در برخی موارد بهصورت خودخواسته و با انتخاب خود به این آمار اضافه میشوند.زندگی برای «نیت»ها در برخی موارد یک شوخی است و چیزی بیشتر از خوردن غذا نیست. برای اصلاح «نیت»ها باید از خدمات حرفهای مددکاری و روانشناسی استفاده کرد و بهجای برچسب زدن به آنها مانند تنبل و... به بررسی ریشههای این مسأله پرداخت و برای آن راه حلی پیدا کرد.