نتیجه حذف قهرمان در سینمای جریان اصلی

در چند روز گذشته تعداد قابل توجهی از سینماگران، اعم از کارگردان، بازیگر، منتقد و غیره نسبت به حملات غیر قانونی و ضدانسانی صورت گرفته به اشکال مختلفی موضع‌گیری کرده‌اند.
کد خبر: ۱۵۰۷۳۸۰
نویسنده محمد تقی-فهیم نویسنده
 
در واقع بخش زیادی از سینمایی‌ها در گرایش‌های مختلف سیاسی همواره وقتی خطری سرزمین عزیزمان را تهدید کرده است، کنار ننشسته و تماشاگر نبوده‌اند یا خدای ناکرده در میدان وطن‌فروشان مغازه نزده‌اند‌. این دسته از سینماگران به دلیل داشتن محکی مانند وطن، هیچ وقت سردرگم نبوده و نیستند؛ بنابراین تکلیف‌شان هم روشن است. به واقع وقتی پای «ایران» وسط است، دیگر نباید جای پرسشی وجود داشته باشد. به سیاق و گفته معروف همه در یک کشتی نشسته‌ایم که چنانچه سوراخ شود، دیگر فرقی میان غرق‌شدگان نیست. اگر خدشه و خللی بر موجودیت ایران وارد شود دشمن پرکینه و کودک‌کش، منتظر تفکیک نمی‌ماند و خطر به یک میزان در کمین همه است، پس جای خوشحالی است که فرهنگ و هنر کشور «ایران پرست» و «وطن‌دوست» کم ندارد و چنان‌که دیده‌ایم به اقتضای نیاز وارد میدان شده و می‌شوند؛ به طوری که این سرمایه همیشه باعث غبطه ایران‌ستیزان بوده است. اما این یک روی سکه است و روی دیگر آن خود سینما و فیلم‌های تولید شده در ادوار مختلف است که جای نقد جدی دارد. یعنی در چنین مواقعی بیشتر متوجه می‌شویم که با سیاست‌های غلط، به اندازه کافی از ظرفیت سینما در زمینه همگرایی مردم و دوری از دو قطبی‌سازی مرسوم استفاده که نشده است هیچ، بلکه برعکس فضای اجتماعی و سیاسی نشان می‌دهد که تولید انبوه فیلم‌های در گرایش برجسته‌سازی تضادهای جامعه و خانواده، به نزدیکی فکری/روحی مردم خدشه جدی وارد کرده است. اگر قبول داشته باشیم که (داریم) سینما در کوتاه مدت و خصوصا دراز مدت نقشی به‌سزا و غیرقابل تردید در وفاق ملی، همگرایی اجتماعی، نزدیکی قلب‌ها و اتصال دینی و باورهای مذهبی به یکدیگر و کلا در شکل‌دهی فرهنگ و افکار و روحیات همدیگر تاثیر داشته و دارد، نباید در سوی دیگر نسبت به نقش سینما در تخریب همه مؤلفه‌های اشاره شده و انگاره‌های زیست مشترک مردم شک داشته باشیم. اما این اتفاق کجا افتاده و می‌افتد؟ دقیقا و تحقیقا در بطن آثار تاثیر خودش را می‌گذارد، آنجا که دیدیم چند دهه است فیلم‌های موثر در زمینه ارائه الگوهای پر جنب و جوش از سینماها رخت بر بست و جایش را نمونه‌های منفعل و به ظاهر اجتماعی افسرده‌ساز گرفته است. بگذارید این‌طور مطلب را جمع کنم که شما یک کشور دارای سینما را پیدا کنید یا نام ببرید که فیلم‌های جریان اصلی‌اش را در دو گرایش، کمدی‌های سطحی و نازل و خصوصا در تعداد بالا و  فیلم‌های اجتماعی خرده پیرنگ، خلاصه کرده باشد. نگردید و به آن فکر نکنید، چون قبلا این تحقیق شده و کشوری وجود ندارد، حتی جاهایی مانند فرانسه، ایتالیا و غیره که بخش سینمای غیرخصوصی‌شان قابل توجه است هم جریان اصلی سینمای‌شان در اختیار تریلرهای قصه‌گوی قهرمان‌پرداز و کلا فیلم‌های آرتیستی و کنش‌مند در زمینه تضادهای بین قانون و نقض‌کنندگان و عدالت و ضد آن و‌... است و از همه مهم‌تر سینمای ما چند دهه است که کلا فیلم‌های در گونه کودک و نوجوان را تعطیل کرده است. یعنی سازنده‌ترین بازه زمانی که شخصیت و افکار و روحیات آدم‌ها شکل می‌گیرد، گروه سنی کودک و نوجوان است که «نسل زد» این روزهای ما محروم از درام‌های سازنده و موثر، دوره کودکی را پشت‌سر گذاشته است. وقتی این قضیه قابل پیگرد است که این نسل نه تنها از فیلم‌های داخلی درخور سن و سالش محروم بوده که اوقات خود را یا با فیلم‌های نامناسب گروه سنی‌اش و پر از بازتولید خشونت یا آثار خارجی بیخود پر می‌کرده است. خلاصه که وضعیت پیش‌آمده شاید متولیان و دست‌اندرکاران سینما را به صرافت بهبود اوضاع بیندازد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها