
تا پیش از این تحولات، پرونده هستهای ایران به عنوان موضوعی قابل مذاکره و گفتوگو در نظر گرفته میشد اما با وقوع جنگ اوکراین و همچنین رویدادهای پاییز ۱۴۰۱ در داخل ایران، فضای مطالبات طرفهای اروپایی از ایران تغییر کرد و خصمانهتر شد. روابط ایران و اروپا در سطح بسیار پایینی ادامه یافت، به طوری که عمدتا دیدارها در سطح معاونان وزارت خارجه برگزار میشد. دیدارهای وزیر خارجه ایران با مقامات اروپایی نیز، حتی در حاشیه نشستهای سازمان ملل، بسیار محدود بود.
از طرف دیگر، انتقادات اروپا از محور مقاومت و قطع رابطه با برخی کشورهای منطقه، فضا را بیش از پیش تیره کرد. علاوهبر مسأله هستهای، اکنون بحث برنامه موشکی نیز در دستور کار مذاکرات و فشارهای سیاسی قرار گرفته است. اروپاییها در هماهنگی کامل با آمریکا، خواهان محدودسازی همزمان برنامههای هستهای و موشکی ایران هستند.
واقعیت این است که اروپا تمام ظرفیت دیپلماتیک و هنجاری خود را در خدمت حمایت از سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار داده است. درخواستهایی که از سوی آنها مطرح میشود، نهتنها حاکی از تمایل به مذاکره نیست بلکه بیشتر نشاندهنده یک رویکرد خصمانه و تقابلی است. موضعگیریهای متناقض برخی کشورها مانند آلمان درباره حملات اسرائیل به ایران یا بازدیدهای نمایشی از خرابههای موشکخورده و حتی تهدیدهای لفظی برخی مقامات فرانسوی، همگی نشاندهنده عدم تمایل اروپا به یک تعامل سازنده با ایران است.
اروپا در حال حاضر بهجای ایفای نقش میانجی یا بازیگر مستقل، صرفا بازوی تکمیلی سیاستهای آمریکا در قبال ایران شده است. بنابراین، انتظاری نمیرود که زمینهای واقعی برای آغاز مذاکراتی سازنده و متوازن بین ایران و اروپا فراهم شود، مگر آنکه تغییری جدی در رویکرد آنها ایجاد گردد.