حمله به اوین‌؛ جنایت جنگی
سازمان عفو بین‌الملل به جنایت رژیم صهیونی علیه غیرنظامیان در جنگ۱۲روزه اعتراف کرد

حمله به اوین‌؛ جنایت جنگی

در محراب اوین؛ نماز عشق به پای جان ایستاد

در حالی‌که بازوی رسانه‌ای رژیم صهیونیستی و برخی شبکه‌های خارجی، به‌نادرستی حملات تروریستی این رژیم را صرفاً به مواضعی علیه فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای محدود می‌کردند، در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه جمهوری اسلامی ایران، مردم عادی نیز بارها هدف حملات تروریستی قرار گرفتند. مطابق پروتکل‌ها و کنوانسیون‌های بین‌المللی، حمله به اماکنی چون بیمارستان‌ها، پناهگاه‌ها و زندان‌ها ممنوع است و کشوری که مرتکب این عمل شود، جنایتکار جنگی محسوب می‌شود. رژیم صهیونیستی در دوم تیرماه سال ۱۴۰۴، زندان اوین تهران را هدف موشک‌های خود قرار داد. در این حمله‌ی جنایتکارانه، تعداد زیادی از غیرنظامیان و هم‌وطنان ما از جمله خانواده‌های زندانیان، زندانبانان، مددکار، خیّری که برای آزادی زندانی آمده بود، پزشک و پرستار زندان به شهادت رسیدند. در این گزارش با یکی از شهدای این حادثه آشنا می‌شویم؛ شهیدی که زندگی‌اش با واژه‌هایی چون عشق، تعهد و فداکاری معنا می‌یافت و حتی در واپسین لحظات زندگی، به دیگری زندگی بخشید.
کد خبر: ۱۵۱۷۹۸۹
نویسنده فرانک باقری

 

 پای صحبت خانم دکتر فتاحی، همسر شهید دکتر سید داوود شیروانی بروجنی ـ پزشک درمانگاه زندان ـ نشسته‌ایم تا بیشتر با این شهید والامقام آشنا شویم.

 

 

آشنایی در سایه‌سار طبابت؛ میقاتی که به عشق انجامید

 

خانم دکتر، از خودتان و نحوه‌ی آشنایی‌تان با شهید بفرمایید.

من در سال ۱۳۷۰ در رشته‌ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد پذیرفته شدم. شهید هم همان سال در رشته‌ی پزشکی قبول شدند. بعد از فارغ‌التحصیلی، من در اورژانس بیمارستان مشغول به کار شدم. ایشان پس از فارغ‌التحصیلی به سربازی رفتند. در انتهای دوران خدمت، طی یکی از شیفت‌های کاری به بیمارستان مراجعه کردند و همان‌جا من را دیدند. بعد از تحقیق از همکاران، واسطه‌ای فرستادند و سپس با خانواده برای خواستگاری آمدند. سال ۱۳۸۰ عقد کردیم و سال ۸۱ ازدواج. حاصل این ازدواج سه فرزند است؛ یک پسر و دو دختر.

 

 

مرد جاده‌های بی‌پایان؛ مسافرتی از قم تا ابدیت

 

شهید احترام بسیاری برای پدر و مادرشان قائل بودند. چه از طریق تلفن و چه با دیدار حضوری، مرتب به آن‌ها سر می‌زدند. بعد از فوت پدرشان، به‌طور منظم با مادر تماس می‌گرفتند یا به دیدارش می‌رفتند. علاقه‌ی خاصی به خانواده داشتند، به‌ویژه دخترانشان که بسیار به پدر وابسته بودند. با وجود خستگی رفت‌وآمدهای تهران–قم، وقتی وارد منزل می‌شدند با بچه‌ها وقت می‌گذراندند و از اوضاعشان می‌پرسیدند. با من هم بسیار مهربان بودند؛ خوش‌رو، متبسم و گشاده‌رو.

 

تواضع، فروتنی و خشوع در برابر پروردگار در نماز از صفات بارزشان بود. صداقت در زندگی و کار برایشان اصل بود و از دروغ به‌شدت پرهیز می‌کردند. شوخ‌طبع، خوش‌اخلاق و اهل مزاح بودند، اما هیچ‌گاه اهل تملق یا معاشرت با افراد متملق نبودند.

 

از ویژگی‌های برجسته‌ی ایشان، خستگی‌ناپذیری و وقت‌شناسی بود. مسیر طولانی قم–تهران ایشان را خسته نمی‌کرد. همیشه می‌گفت: «من مرد جاده‌ام» و واقعاً خستگی در چهره‌اش دیده نمی‌شد. حضور مستمر و به‌موقعش در بیمارستان امام تهران به‌حدی بود که برخی اساتید تصور می‌کردند نزدیک بیمارستان منزل دارد، درحالی‌که تازه بعد از شهادت فهمیدند هر روز از قم به تهران رفت‌وآمد می‌کرد.

 

شهید اگر به کسی وعده‌ای می‌داد، حتماً به آن عمل می‌کرد. اگر کسی از او درخواستی منطقی داشت، حتی با وجود سختی زیاد، انجام می‌داد.

 

در محراب اوین؛ نماز عشق به پای جان ایستاد

عاشق وادی شهادت؛ در انتظار ندای «اِلبَشیْر یا هادی»

حزبی و جناحی بود. مهم‌ترین اصل برای او ولایت بود و پیروی از رهبر معظم انقلاب را رمز پیروزی می‌دانست. برای حجاب اهمیت ویژه‌ای قائل بود. مطالعات گسترده‌ای در حوزه‌ی سیاست، جغرافیا و تاریخ داشت.

 

مطالعه‌ی زندگی‌نامه‌ی شهدا بخش جدایی‌ناپذیر زندگی او بود. عاشق شهادت بود و می‌گفت: «هرچه از خدا خواستم گرفتم، مطمئنم شهادت را هم خواهم گرفت.» شهید هادی را الگوی خود می‌دانست و می‌گفت: «کی شهید هادی می‌شم؟»

 

ورزش برایش اهمیت زیادی داشت. ورزش مورد علاقه‌اش کشتی بود، هرچند در سال‌های اخیر بیشتر تمرینی ورزش می‌کرد. حتی در اوج جنگ اخیر، شبی پنج ساعت در ترافیک ماند تا باشگاهی برای ورزش پیدا کند.

کتاب، قرآن، درخت؛ سه رفیق شفیق یک مجاهد خستگی‌ناپذیر

مطالعه‌ی کتاب برایش جایگزین‌ناپذیر بود. می‌گفت: «هیچ چیزی جای کتاب کاغذی را نمی‌گیرد.» در مراسم سینه‌زنی امام حسین (ع) شرکت می‌کرد و روحیه‌ی مضاعف می‌گرفت. قرآن را با تدبر می‌خواند و در معانی آیات تفکر می‌کرد.

 

به زبان روسی علاقه داشت و بر آن مسلط بود. به شوخی می‌گفت: «شاید روزی سفیر ایران در روسیه شدم.» علاقه‌ی خاصی به درخت‌کاری داشت. در نوجوانی در بروجن درخت‌هایی کاشته بود که امروز تناور شده‌اند. در سال‌های اخیر هم چند نهال سنجد در مسیر قم–تهران کاشت تا رهگذران از سایه‌ی آن بهره ببرند. خودش مرتب به آن‌ها آب می‌داد.

 

در محراب اوین؛ نماز عشق به پای جان ایستاد

درس آخر استاد: چگونه جان بیمار را به بهای جان خود بخریم؟

شهید، رزیدنت سال چهارم طب عفونی دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند و در بیمارستان امام خمینی، مهدی کلینیک و بهداری اوین طبابت می‌کردند. در کار خود بسیار مسلط و جدی بودند. مطالعه‌ی مداوم داشتند و برای درمان بیماران همواره از مشورت اساتید و همکاران بهره می‌گرفتند. هیچ‌گاه اجازه نمی‌دادند حق بیماری پایمال شود.

 

از خودگذشتگی ایشان حتی در روز شهادت نیز نمایان بود. هنگام حمله‌ی دشمن به اوین، در حال معاینه‌ی بیماری بودند. همان لحظه بیمار را به زیر میز فرستادند تا در امان بماند، اما خودشان به شهادت رسیدند و بیمار زنده ماند.

 

در محراب اوین؛ نماز عشق به پای جان ایستاد

سمفونی خرمشهر؛ نوای خداحافظی یک عاشق

 

شب قبل از شهادت، شهید در خانه بودند. ما تلویزیون تماشا می‌کردیم و ایشان با صدای بلند سمفونی خرمشهر را گوش می‌دادند. آن شب از گلستان شهدا سخن می‌گفتند، انگار خبر داشتند فردا حادثه‌ای در راه است.

صبح دوم تیرماه، پس از نماز، استراحت کردند. دختر کوچکم فاطمه‌سادات ایشان را بیدار کرد. لباس پوشیدند، بطری آب گرفتند، آیت‌الکرسی خواندند و خداحافظی کردند. چند ساعت بعد خبر حمله به اوین منتشر شد. هرچه تماس گرفتیم پاسخی ندادند. با دیدن کلیپ‌ها، نگرانی‌مان بیشتر شد. عصر همان روز، وقتی دوستانی به همراه چند خانم به خانه آمدند، همان لحظه فهمیدم که شهید شده‌اند.

 

در روزهای آغاز جنگ ۱۲ روزه

 

شهید همیشه آماده‌ی دفاع از وطن بود. در جنگ اخیر، پس از شهادت سرداران، به پسرمان گفت: «آماده باش، باید برویم بجنگیم.» عاشق شهادت بود و دفاع از کشور را وظیفه‌ی خود می‌دانست. جامعه‌ی پزشکی همواره در خط مقدم ایثار بوده و هست. شهادت دکتر شیروانی و دیگر پزشکان و پرستاران نشان داد که خون ایثار در رگ‌های کادر درمان جاری است و مردم نیز در کنار آن‌ها از غیرت و ناموس ایران دفاع می‌کنند.

 

 

سخن پایانی

 

خانم دکتر فتاحی: از زبان شهید به مردم غیور ایران می‌گویم: گوش به شایعات و تبلیغات دشمن ندهید، گوش به فرمان ولی‌فقیه باشید.

از جوانان می‌خواهم با مطالعه‌ی زندگی‌نامه‌ی شهدا، در ابعاد اجتماعی، اخلاقی، علمی و عملی از آنان الگو بگیرند و این مسیر را با تهذیب نفس و جهاد علمی ادامه دهند.

 

و خطاب به عاملان این جنایات ـ آمریکا و رژیم صهیونیستی ـ می‌گویم:

گرگها خوب بدانند در این ایل غریب

گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز

گرچه یاران همگی بار سفر بستند

شیرمردی چو علی خامنه‌ای هست هنوز

 

ان‌شاءالله پرچم این انقلاب به دست حضرت آقا به صاحب اصلی‌اش، امام زمان (عج)، خواهد رسید. به امید نابودی استکبار و صهیونیسم و ظهور حضرت حجت (عج).

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها