تحول وسایل ارتباطجمعی، ازچاپ تا اینترنت، همواره چهره روابطعمومی رادگرگون کرده است. اما در عصر اطلاعات، این تحول از جنس تغییر ابزار نیست؛ بلکه تغییر نقش است. روابطعمومی دیگر تنها انتقالدهنده پیام نیست؛ بلکه باید گوش و چشم سازمان در برابر افکار عمومی باشد.درجهان شبکهای، جایی برای پیامهای یکطرفه باقی نمانده است. مردم میپرسند، تحلیل میکنند و روایت خود را میسازند. اگر سازمانی در این گفتوگو غایب باشد،روایتش را دیگران خواهند نوشت. سرمایه اصلی سازمانها دیگر در ساختمان و تجهیزات خلاصه نمیشود؛ بلکه در اعتماد عمومی نهفته است. روابطعمومی مدرن باید با بهرهگیری از ابزارهای دیجیتال، دادهکاوی و شبکههای اجتماعی، افکار عمومی را بشناسد و ارتباطی دوسویه بسازد. امروز مأموریت روابطعمومی از«اطلاعرسانی»به«مدیریت ارتباطات انسانی» ارتقا یافته است؛ مأموریتی که دانش، اخلاق، سرعت و شفافیت را در کنار هم میطلبد.
«اعتماد، محصول گفتوگوی پیوسته است، نه نتیجه تبلیغ یکباره.» در دنیایی که فناوری، انسان را در هر لحظه به انبوهی از اطلاعات متصل میکند، تقاضا برای خدمات و ارتباطات الکترونیک روزبهروز افزایش مییابد اما باید پذیرفت که روابطعمومیها معجزه نمیکنند؛ همانگونه که گفتهاند: «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» اخبار باارزش و تأثیرگذار، از درون سازمانهایی منتشر میشوند که کارآمد، شفاف و صادقاند. در میان سیل اخبار جهانی و داخلی، سواد رسانهای برای مدیران و کارشناسان روابطعمومی ضرورتی اجتنابناپذیر است. مدیرانی که فهم رسانهای نداشته باشند، اغلب در توهم «بزرگترین اتفاق جهان در مجموعه خود» گرفتار میشوند. برنامهها باید با پیوست اطلاعرسانی کارشناسی و استراتژی محتوایی دقیق طراحی شوند، زیرا هیچ موفقیتی بدون استراتژی محتوا پایدار نیست. باور قدیمی که تبلیغات فقط از طریق رسانههای سنتی انجام میشود، سالهاست از میان رفته است. امروز اینفلوئنسرها، فعالان فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نقش کلیدی در شکلدهی افکار عمومی دارند. شبکههای اجتماعی با بیش از ۱.۵میلیارد کاربر، به ابزار مرکزی ارتباطات تبدیل شدهاند. بازاریابی رسانههای اجتماعی دیگر تاکتیکی موقت نیست بلکه بخشی از استراتژی کلان ارتباطی سازمانهاست؛ ابزاری مؤثر برای جلب توجه، تعامل و تبدیل مخاطب به حامی. در جهان هوشمند، روابطعمومیهایی موفق خواهندبودکه چابک،یادگیرنده وتحلیلگر باشند.آینده ازآن سازمانهایی است که ارتباطات را نه یک وظیفه اداری، بلکه فرآیندی راهبردی میدانند. روابطعمومی باید درمرکز تصمیمگیری سازمان بنشیند و به مدیران بیاموزد که شنیدن، بخشی از گفتوگوست و گفتوگو، مسیر اعتمادسازی است. بازگشت به جوهر ارتباط از طبل و دود تا اینترنت و هوش مصنوعی، ابزارها تغییر کردهاند اما هدف یکی مانده است: درک متقابل. در عصر اطلاعات، روابطعمومی باید این جوهره را دوباره احیا کند، با گفتوگو، شفافیت و احترام به مخاطب. سازمانهایی که چنین کنند، نه فقط شنیده میشوند بلکه باور میشوند.