قصه از اشراف به کلمات می‌آید

معمولا قبل از این‌که با کسی تماس بگیرم اول پیام می‌دهم. ادب حکم می‌کند که فرد، به‌خصوص اگر آشنایی قبلی‌ای با هم نداشته باشیم، بداند که تماسی در انتظارش است و خودش را برایش آماده کند. من هم در حدفاصل پاسخگویی مخاطبم کمی بیشتر راجع ‌به مسیر و مقصود فکر می‌کنم تا هدف گفت‌وگو وسط مکالمه از دستم در نرود، به علاوه این‌که این‌بار بیشتر از همیشه مضطرب بودم و نیاز به زمان داشتم. پس پیام دادم، می‌دانستم مرد سرشلوغ و پرکاری‌‌است و احتمالا دریافت پاسخ از او زمان زیادی را می‌طلبد.
معمولا قبل از این‌که با کسی تماس بگیرم اول پیام می‌دهم. ادب حکم می‌کند که فرد، به‌خصوص اگر آشنایی قبلی‌ای با هم نداشته باشیم، بداند که تماسی در انتظارش است و خودش را برایش آماده کند. من هم در حدفاصل پاسخگویی مخاطبم کمی بیشتر راجع ‌به مسیر و مقصود فکر می‌کنم تا هدف گفت‌وگو وسط مکالمه از دستم در نرود، به علاوه این‌که این‌بار بیشتر از همیشه مضطرب بودم و نیاز به زمان داشتم. پس پیام دادم، می‌دانستم مرد سرشلوغ و پرکاری‌‌است و احتمالا دریافت پاسخ از او زمان زیادی را می‌طلبد.
کد خبر: ۱۵۲۷۷۳۴
نویسنده فاطمه علیپور - نوجوانه
 
داشتم سؤالاتم را مرتب می‌کردم که خودشان تماس گرفتند، آن‌هم زودتر از آنچه من خیال می‌کردم که یک نویسنده‌ مجرب بتواند برای یک جوانک مشتاق مصاحبه تازه‌کار وقت خالی کند. صدایم صاف کرده و تلفن را برداشتم؛ هرچقدر من نگران بودم، او راحت و کنترل‌شده صحبت می‌کرد. صدایش گرم و گیرا بود، درست شبیه به تمام روایتگران و داستان‌نویسانی که تا‌آن‌روز فرصت صحبت و همنشینی با آنها را داشتم.  پس گفت‌وگو‌های معمول. خواسته‌ام را برایش شفاف کردم.  قدری تامل کرد‌ و پرسید چقدر او را می‌شناسم و آیا آثارش را خوانده‌ام یا نه. انگاری زیاد پیش‌آمده بود که آدم‌های جوان و تازه‌کار بخواهند با او مصاحبه کنند؛ برای همین می‌دانست ایراد کارمان کجاست.  با هیجان گفتم: من آثار شما را دیده‌ام! آنها را نخوانده‌ام اما می‌شناسم‌شان. می‌دانستم او در تمام سال‌های کاری‌اش در هر نقطه‌ای که مربوط به نوجوان‌و‌کودک بوده، ردی به‌جای گذاشته و فعالیت‌‌هایش نه‌فقط در صداوسیما، بلکه در کانون‌های پرورش‌ فکری و سکوهای دریافت جایزه‌ بهترین کتاب سال هم بوده است.  باز مکث کرد: «در‌هرحال، من یک نوشته برای‌تان می‌فرستم که مطالعه کنید، با این کار سؤالات‌تان جهت بهتری پیدا می‌کند.» این برای من که کمترین‌ شناخت از زندگی شخصی‌اش داشتم و تنها آشنایی‌ام فعالیت‌های شغلی‌اش بود، شبیه به یک محبت بزرگ بود؛ پس تشکر کردم و خوشحالی‌ام را برای فرصتی که در اختیارم قرار داده، با او درمیان گذاشتم؛ او هم در نهایت صبر، بی‌تجربگی‌ام را به‌رویم نیاورد و نگفت که باید به‌عنوان یک مصاحبه‌گر، رسمی‌تر از این‌حرف‌ها عمل کنم.  وقتی پیام‌رسان ارتباطی‌مان مشخص شد، ضمیمه کرد: «من همیشه دلم می‌خواهد به جوان‌ها کمک کنم. بابت مصاحبه خیال‌تان راحت.» گفتن این‌جمله که کسی «می‌خواهد به جوان‌ها کمک کند» احتمالا اگر از هر شخص دیگری شنیده می‌شد، این معنا را نداشت یا دست‌کم آن‌قدر دلگرم‌کننده نبود اما برای او که تمام عمرش را، درست از روزهای آغاز جوانی و پس از تحمل کارهای سخت و عجیب، وقف نوشتن برای حوزه‌‌ کودک و نوجوان کرده‌ بود، کمی واقعی‌تر می‌نمود و خیالم را برای اولین نوشته راحت. در یک پیام ساده خلاصه‌ای از فعالیت‌هایش را برایم فرستاد. این‌که متولد چه‌سالی‌‌است و در چه‌روزهایی به نوشتن گرایش بیشتری نسبت‌به بازیگری پیدا کرده وچه اساتیدی را دیده و چطور یک مکالمه‌ ساده مسیر زندگی‌اش را از جلوی صحنه به پشت‌سر و از بازی کاراکترهای مخلوق به خالق جزئیات بدل ساخته است. 
از این نوشته بود که روزهای سخت و طبقه اجتماعی‌ای که در آن متولد شده، چه‌تاثیری در نوع نگاه و نگارشش داشته و در کدام‌یک از آثارش مثل «روز بازی» و «روز تنهایی» آنها نمود یافته است و این‌که واقع‌گرا می‌نویسد ماحصل همان‌روزهایی‌‌است که در چاپخانه حروفچینی می‌کرده و در نقش کارگر چاپخانه داستانش را در ذهن می‌پروریده. این تصویر آن‌قدر قوی بوده که روی جلد اولین کتابش هم منعکس شده است. تصویر جوانکی در بخش حروفچینی چاپخانه روی جلد کتاب منتخب سال که روزی رویای محمد میرکیانی ۲۳ ساله بوده است.  علاقه‌اش به ادبیات کهن و اصل زبان فارسی هم پنهان‌شدنی نبود؛ نه در آن یادداشت و نه در آثار مکتوبش، تا آنجا که می‌توانست قصد کرده بود محل وصل نسل جوان باشد به گنجینه ادبیات.  از علاقه‌اش به کودکان و نزدیکی فضای ذهنی‌اش به آنها نوشته بود؛ وقتی هم که از خودش پرسیدم چرا این حوزه را انتخاب کرده، اولویت را در فهمیدن نگاه آدم‌ها می‌دانست.  می‌گفت: فهم این‌که در ذهن‌شان چه می‌گذرد، مهم است! از تعداد زیادی نوجوان و کودکی یاد می‌کرد که داستان‌هایش را خوانده بودند و درباره‌شان با او حرف زده بودند.  می‌گفت به‌کرات پیش آمده که نوجوانی بیاید و از او راجع‌ به داستان‌هایش بپرسد یا حتی بین نوجوانان فامیل گفت‌وگوهای زیادی شکل گرفته و آنها مشتاق شنیدن بودند. 
ازحوصله‌اش هم برمی‌آمد که این مکالمات را مدیریت کند. اوصبرکافی رابرای فهمیدن نوجوانان داشت.اوآن‌قدر می‌توانست جریانات را هدایت کند و به سمت‌و‌سوی درستی ببرد که روایتش در برنامه «ظهر جمعه» شده بود پر‌شنونده‌ترین برنامه آن‌روزهای رادیو. انگاری علاوه بر اطرافیان، تمام مردم هم دلشان می‌خواست با او حرف بزنند.  امر هزینه هم برایش مهم بود. اینکه کودک‌و‌نوجوان بتوانند در این فضای پرآشوب به داستان خوب با هزینه کمی دست پیدا کنند، برایش اهمیت داشت. او در مجموع ۸۰ کتاب و ۸۰۰ داستان نوشته بود که می‌خواست همه‌ کودکان و نوجوانان آنها را بخوانند.  برای چنین نویسنده‌ای، چه‌چیزی از این والاتر که آثارش ترجمه و منتشر شود؟و خب از این جهت هم او تجربه نابی را کسب کرده بود. مطالب او در کشورهای متعددی مثل ترکیه، چین، پاکستان و... ترجمه، خوانده، نقد و بررسی شده بود. وقتی هم که راجع‌به چطور‌رسیدن به ایده و نوشته‌ها پرسیدم، می‌گفت تمام مطالعه‌ است و تجربه زیسته. خواندن از ادبیات خودمان گرفته تا ادبیات جهان و این امر آن‌قدر برایش پررنگ بود که حتی در نام‌گذاری آثارش هم آن را مؤثر می‌دانست. می‌گفت قصه از اشراف به کلمات می‌آید و مطالعه بی‌وقفه درست همان نقطه‌ای‌‌است که ایده‌ها متولد می‌شوند. گرچه سهم تجربه‌‌ زیسته هم از نظرش در این میان کم نبود اما جناب میرکیانی خودشان را متصل به خواندن و فهم ادبیات می‌دانستند.  از او پرسیدم اگر به گذشته باز می‌گشت باز همین مسیر را طی می‌کرده یا نه؟ آیا باز هم همین شغل و همین نگاه را برمی‌گزید یا به‌عنوان شخص دیگری هویتش را می‌ساخت؟  و پاسخ این امر برایش آن‌قدرها هم سخت نبود. کمی مکث کرد و گفت: همین مسیر را طی می‌کردم، فقط احتمالا متفاوت‌تر می‌خواندم.  هر چند که این‌روزها زیاد می‌خوانم اما باز لازم است.  با این‌که پاسخش آن‌قدر برایم دور‌از‌ذهن نبود اما تصویر مردی را برایم کامل کرد که زندگی سختی را از کودکی شروع کرده، در مشاغل سخت عمر گذرانده، داستان نوشته و در فضای فرهنگی کشور مو سفید کرده است و باز می‌خواهد بخواند.   باز همین مسیر را با تمام چالش‌ها، لذت‌ها و جایزه‌هایش می‌رود و فقط بیشتر می‌خواند! نویسنده‌ و خالق تمام این روایت‌ها، تنها قیدی که به زندگی‌اش می‌دهد همین است و هنوز از هیچ‌کدام این چانه‌زنی‌ها با نسل جوان خسته نشده است. 

میرکیانی کیست؟
میرکیانی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در تهران به پایان رساند و در کنار تحصیل به مطالعه آثار ادبی و هنری روی آورد و با بسیاری از آثار نویسندگان بزرگ آشنا شد. وی مدرک دکتری هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد. او سال ۱۳۶۱ به گروه کودک صدای جمهوری اسلامی ایران پیوست و به نوشتن نمایشنامه‌های رادیویی و قصه‌های ظهر جمعه پرداخت.  میرکیانی روزی که اولین قصه‌اش را نوشت دقیقا ۱۵ شغل مختلف را تجربه کرده و درس زیادی آموخته بود. وی در چند دوره مختلف آموزش ضمن خدمت، به تدریس ادبیات کودکان و قصه‌گویی در آموزش‌وپرورش و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخته است. بیشتر مطالعات و گرایش‌های وی در زمینه ادبیات، به خصوص ادبیات کهن، تاریخ، روان‌شناسی و شعر است. او برنده کتاب سال نوجوان در سال ۱۳۶۵ و جشنواره‌های دیگر داخلی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و از نویسندگان برگزیده ۲۰ سال ادبیات کودکان توسط انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است. همچنین در سال ۱۳۷۰ ترجمه مجموعه ۵ جلدی «قصه ما همین بود» میر کیانی، به زبان اردو و در پاکستان منتشر شد. سال ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی مرکز بین‌المللی مونیخ آلمان کتاب‌های «پاپر» و «روزی بود و روزی نبود» وی را از در فهرست کتاب‌های مناسب خود قرار داد. کتاب «قصه ما مثل شد»تالیف وی، درسال ۱۳۸۶ از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزیده‌شد. او حدود ۲۰۰ نمایشنامه کوتاه و بلند برای کودکان نوشته و تنظیم کرده است. آثار منتشر شده او بیش از ۶۰ کتاب برای کودکان و نوجوانان است و مجموع قصه‌های چاپ شده‌اش برای همه گروه‌های سنی در قالب‌های داستان کوتاه بلند و رمان، به ۵۰۰ عنوان می‌رسد. وی بیش از ۲۵ کتاب درباره ادبیات کهن و عامیانه برای گروه سنی کودک و نوجوان تالیف کرده است. از دیگر آثار میرکیانی در این زمینه می‌توان به پژوهشی برای نوجوانان با موضوع ادبیات عامیانه به نام «راز مثل‌های ما» اشاره کرد. 
بعضی از آثار او مثل فیلم «شاید فردا نباشد» برای گروه کودک شبکه دو و مجموعه‌های «‌قصه ما همین بود» با عنوان «افسانه‌های کهن» برای مرکز فرهنگی صبا و مجموعه ۸۰ قسمتی «قصه ما مثل شد» که کتابی در قالب پویانمایی برای گروه کودک و نوجوان است به تولیدات تصویری و تلویزیونی تبدیل شده‌اند. آثار میرکیانی را با هم بخوانیم:
قصه ما مثل شد (پنج جلد)، پنج سنگ،قصه خانه ما،پند وقند(چهار جلد)،قصه ماهمین بود(پنج جلد)،افسانه خوشبختی،پهلوان حیدر،  روزی بود و روزگاری،  قصه‌های شب چله (دو جلد)،  روز تنهایی من،  روزی بود و روزی نبود (سه جلد)، شاید فردا نباشد، قصه شاه مال منه.
newsQrCode
برچسب ها: قصه
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
ما فرزندان دلیلیم، نه پرخاش

سید علی بطحایی معتقد است ضرورت تدوین منشور اخلاقی برای هیات‌ها ضروری است تا فرهنگ «نقد عالمانه» جایگزین رفتار‌های تنش‌زا شود

ما فرزندان دلیلیم، نه پرخاش

نیازمندی ها