
توافق تهران و ریاض در مارس ۲۰۲۳ با میانجیگری چین، فقط یک مصالحه دیپلماتیک نبود، بلکه نشانه آغاز بازآرایی ژرف در منطق قدرت منطقهای به شمار میرفت. این تحول در بستری شکل گرفت که ایالات متحده به تدریج از ایفای نقش تضمینکننده امنیت منطقهای عقب نشست و قدرتهای آسیایی بهویژه چین، جای خود را بهعنوان میانجی بیطرف تثبیت کردند، اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفت، نقش رژیمصهیونیستی در تسریع این روند بود؛ بازیگری که بهرغم تلاش برای ساختن محور عربی علیه ایران، در عمل به «کاتالیزور ناخواسته» شکلگیری نظم جدیدی بدل شد که محور آن همکاری و ثبات است، نه تقابل و مهار.
رفتارهای تهاجمی رژیم اسرائیل، نقض مکرر حاکمیت کشورهای عربی و تمایل آشکار به اقدام نظامی فرامرزی، چهرهای آشکار از تلآویو بهعنوان عامل بیثباتی ترسیم کرد. هنگامی که گزارشهایی درباره استفاده اسرائیل از مسیرهای هوایی نزدیک عربستان در حملات منطقهای منتشر شد، این تصور در ریاض تقویت گردید که تهدید اصلی نه از سوی ایران، بلکه از سوی بازیگری میآید که مرزهای عربی را برای پیشبرد منافع خود بیاعتنا میداند. نقطه عطف این روند، حمله هوایی اسرائیل به نشست رهبران حماس در دوحه بود؛ اقدامی که حاکمیت قطر را نقض کرد و نشان داد تلآویو حتی در قبال دولتهای عربی نزدیک به غرب نیز محدودیتی قائل نیست. برای ریاض و پایتختهای عربی، این رفتارها بهروشنی نشان داد که اسرائیل نه شریک امنیتی، بلکه منبع تهدید است.
در همین زمان، ایران با اتخاذ واکنشی هدفمند و بازدارنده، برای نخستینبار توانست افسانه «شکستناپذیری اسرائیل» را به چالش بکشد. پذیرش سریع آتشبس از سوی تلآویو و اذعان رسانههای عربی به بازدارندگی مؤثر ایران، برداشت دولتهای منطقه را تغییر داد: تهران نه تهدیدی غیرقابل مهار، بلکه بازیگری قابل گفتوگو و پیشبینیپذیر تلقی شد. بدین ترتیب، دکترین امنیتی عربستان از «تقابل با ایران» به سوی «مدیریت ثبات منطقهای» چرخید و ایرانهراسی جای خود را به درک مشترکی از تهدید اسرائیل داد؛ تغییری بنیادین که در تاریخ امنیت خلیجفارس کمسابقه است.
ثبات به مثابه الزام توسعه: منطق جدید سیاست خارجی عربستان
برای درک عمق چرخش عربستان باید از سطح دیپلماسی فراتر رفت و به پیوند میان سیاست و اقتصاد نگریست. طرح «چشماندازی ۲۰۳۰» محمدبن سلمان بر پایه پیشبینیپذیری و جذب سرمایه جهانی طراحی شده است. تحقق پروژههایی، چون نئوم، گسترش بخش خصوصی و تحول ساختار انرژی، در محیطی پرتنش و غیرقابل اعتماد ممکن نیست. از همینرو کاهش تنش با ایران، نه انتخابی سیاسی، بلکه ضرورتی اقتصادی و استراتژیک بود.
در این چارچوب، عربستان دریافت که در جهانی چندقطبی، وابستگی به چتر امنیتی آمریکا دیگر پاسخگو نیست. عقبنشینی تدریجی واشنگتن از منطقه، زمینه را برای سیاست خارجی مستقلتر فراهم کرد و توافق پکن با میانجیگری چین، به نمادگذار از وابستگی امنیتی غربی به تنوع شرکای راهبردی تبدیل شد. این تحول به ریاض اجازه داد تا به جای پیروی از راهبردهای تحمیلی، مسیر گفتوگو با تهران را در قالب منافع توسعهمحور خود تعریف کند.
همزمان، رفتارهای اسرائیل این استقلال را تسریع کرد. تلآویو میکوشید با بزرگنمایی تهدید ایران، زمینه عادیسازی روابط با عربستان را فراهم کند، اما نقض حاکمیت کشورهای عربی و ناتوانی واشنگتن در مهار آن، نتیجهای معکوس داشت. در نتیجه، همان ائتلافی که قرار بود علیه ایران شکل گیرد، بهصورت غیرمستقیم به همگرایی تهران و ریاض منتهی شد. اسرائیل که میخواست نظم منطقه را به نفع خود بازسازی کند، عملا موجب تقویت روندی شد که بر گفتوگو، موازنه و عقلانیت استوار است.
از بازدارندگی متقابل تا همکاری واقعگرایانه
توافق تهران و ریاض پس از مارس ۲۰۲۳ از سطح نمادین فراتر رفت و نشانههای عینی همگرایی آشکار شد. احیای توافقنامه امنیتی سال ۱۳۸۰، دیدارهای متقابل مقامات و هماهنگی در مواضع نسبت به بحران فلسطین، گویای شکلگیری نوعی بازدارندگی متقابل باثبات است؛ وضعیتی که در آن هر دو طرف هزینه بیثباتی را بیش از منافع آن میدانند.
در یمن، آتشبس تمدید شد و گفتوگوهای سیاسی میان ریاض، صنعا و میانجیگران منطقهای ادامه یافت؛ نشانهای ازگذار از منطق جنگ نیابتی به صلح مشروط. در لبنان و سوریه نیز هرچند اختلافات باقی است، اما صرف شکلگیری کانالهای ارتباطی مستقیم، گامی مهم در جهت مدیریت اختلاف محسوب میشود. چنین الگویی اگر تداوم یابد، میتواند پایهگذار نظم امنیتی خودمحور خاورمیانه باشد؛ نظمی که در آن امنیت از مسیر همکاری درونمنطقهای حاصل میشود، نه اتکا به قدرتهای خارجی.
این روند همزمان پروژه عادیسازی اسرائیل با عربستان را تضعیف کرده است. ریاض اکنون پرونده فلسطین را به اهرم فشار سیاسی بدل کرده و حاضر نیست بدون امتیازدهی قابلتوجه، وارد گفتوگوی با تلآویو شود.
چشمانداز آینده: ثبات بهمثابه منافع مشترک
آینده این همگرایی به توانایی بازیگران منطقه در نهادینهسازی منطق «ثبات بهمثابه منفعت مشترک» وابسته است. از منظر رئالیستی، همکاری کنونی نه نتیجه دگرگونی ماهیت بازیگران، بلکه حاصل تغییر در ساختار تهدیدها و انگیزههاست. تا زمانی که هزینه بیثباتی از منافع تقابل بیشتر باشد، نظم جدید پابرجا میماند.
اگر تهران و ریاض موفق شوند ثبات را به ارزش مشترک و نه ابزار تاکتیکی بدل کنند، نظم جدید خاورمیانه از مرحله توافق سیاسی عبور کرده و به «توازن قدرت درونزا» خواهد رسید؛ نظمی که در آن، امنیت نه از بیرون، بلکه از دل همکاری واقعگرایانه میان قدرتهای منطقهای زاده شده و اگر تداوم یابد، میتواند برای نخستینبار در تاریخ معاصر منطقه، امنیت را از مسیر همکاری بومی و عقلانیت راهبردی تأمین کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حجتالاسلام سعید داوودی میگوید عفاف بدون حجاب ناقص است و حجاب بدون رعایت عفاف، بیمعنا
«جامجم» در گفتوگو با رئیس مرکز مطالعات منطقهای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس آسیای غربی و مرکزی یونسکو بررسی کرد