صهیونیست‌ها بازنده جنگ رسانه‌ای
دکتر امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات در گفت‌وگو با «جام‌جم» عنوان کرد

صهیونیست‌ها بازنده جنگ رسانه‌ای

امیدعلی مسعودی معقتد است در سنت شیعی، گریه یکی از ابزار‌های مهم انتقال معنا و حفظ هویت دینی بوده است

اشک با معرفت؛ فرارسانه است و هدایتگر

با دکتر امید مسعودی استاد رسانه از نگاه رسانه‌ای به ویژگی‌هایی پرداختیم که باعث می‌شود اشک به‌عنوان رسانه تلقی شود، زیرا یک کنش دینی با قدرت ماندگاری و اثرگذاری است گریه در سنت شیعی تنها یک واکنش عاطفی نیست؛ یک کنش ارتباطی است. اهل‌بیت (ع) خودشان بنیان‌گذاران این نحوه از انتقال معنا بودند. گریه را تبدیل کردند به یک رسانه کامل: رسانه‌ای برای جهت‌دهی به فهم درست دین، برای هدایت، برای تفسیر تاریخ و برای شکل دادن به گفتمان مقاومت. 
با دکتر امید مسعودی استاد رسانه از نگاه رسانه‌ای به ویژگی‌هایی پرداختیم که باعث می‌شود اشک به‌عنوان رسانه تلقی شود، زیرا یک کنش دینی با قدرت ماندگاری و اثرگذاری است گریه در سنت شیعی تنها یک واکنش عاطفی نیست؛ یک کنش ارتباطی است. اهل‌بیت (ع) خودشان بنیان‌گذاران این نحوه از انتقال معنا بودند. گریه را تبدیل کردند به یک رسانه کامل: رسانه‌ای برای جهت‌دهی به فهم درست دین، برای هدایت، برای تفسیر تاریخ و برای شکل دادن به گفتمان مقاومت. 
کد خبر: ۱۵۲۸۵۲۲
نویسنده علی مظاهری 

همین است که می‌بینید علی‌رغم تمام فشار‌های رسمی و تاریخی، تشیع محمدی نه‌تنها محدود نشده، بلکه گسترش پیدا کرده است. یکی از شگرد‌های این بقا، همین «رسانه‌بودن گریه» است. 

استاد! گریه در تشیع، از سطح عاطفه فراتر می‌رود و تبدیل به معرفتی هدایتگر می‌شود. این رسانه چه مؤلفه‌هایی دارد که آن را بنیادین و تأمل‌برانگیز می‌کند؟
نخستین مؤلفه، عمق معنایی است. گریه در این سنت، روایتگر یک تاریخ است؛ تاریخی که از یک سو تراژدی عمیق دارد و از سوی دیگر، انسان را به کنشمندی در دفاع از حق فرامی‌خواند. 
دومین مؤلفه، قدرت اجتماعی گریه است. این کنش، افراد را در یک شبکه احساسی–معنایی به هم پیوند می‌دهد؛ پیوندی که هم هویت‌ساز است و هم همبستگی‌آفرین؛ و سومین مسأله، شفافیت پیام است. پیام این رسانه مبهم نیست: دعوت به آزادی، عدالت، شناخت انسان و جهان. همین پیام روشن است که آن را کارآمد و ماندگار کرده. 

از سوی دشمنان کوشیده شده این کنش دینی با نوعی تقلیل یافتگی و عوامانه‌سازی همراه شود. چگونه می‌توان این تحریف‌ها را از متن اصلی این سنت جدا کرد؟

مهم این است که گریه را از «سطح» به «عمق» برگردانیم. یعنی آن را صرفاً به‌عنوان یک واکنش احساسی نبینیم. این وظیفه صاحبان تریبون، پژوهشگران و فعالان رسانه‌ای است. 
ما باید روایتگری را از نو احیا کنیم؛ روایتگری مبتنی بر فهم تاریخی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی. وقتی مخاطب بفهمد چرا گریه می‌کند و چه پیام ساختاری در این کنش نهفته است، خودبه‌خود عوامانه‌سازی کم‌رنگ می‌شود. 

از منظر یک متخصص رسانه، وقتی به گریه به‌عنوان یک کنش دینی نگاه می‌کنید، چه می‌بینید؟ آیا گریه را می‌توان به‌عنوان «رسانه» مستقل تعریف کرد؟
به نظر من گریه هم رسانه است، هم بخشی از یک کل بزرگ‌تر که نامش عزاداری است. 
چرا رسانه است؟ چون همه عناصر یک رسانه را دارد:
پیام مشخص. 
مخاطب آگاه. 
بستر اجتماعی. 
تداوم تاریخی. 
و اثرگذاری روانی–معرفتی. 
اما در عین حال، در مجموعه‌ای از مناسک قرار می‌گیرد که در همه ادیان الهی هم مشابهش را می‌بینیم: مناسکی که کارکردشان ارتقای روح، روان و معرفت انسان است. گریه در اینجا نه یک رفتار منفعلانه، بلکه یک «حکمت انسی» است؛ حکمتِ پیوند انسان با حقیقت، با تاریخ، با جهان و با امکان رستگاری

به تفاوت‌های معرفتی در آیین‌ها و مناسک دینی بایدتوجه داشت. این تفاوت در کنش‌هایی مثل نماز یا عزاداری چگونه بازتاب پیدا می‌کند و چه جایگاهی در رسانه‌پذیری این مناسک دارد؟

این تفاوت معرفتی کاملاً بنیادین است. وقتی از آیین‌ها سخن می‌گوییم، صحبت از مجموعه‌ای از کنش‌های طبقاتی یا سطحی نیست؛ بلکه سخن از تجربه‌هایی است که لایه‌های معرفتی متفاوتی دارند. 
مثلا نماز را در نظر بگیرید. نماز یک عبادت است، اما فقط عبادت نیست؛ هم بعد روحی دارد، هم بعد جسمانی، هم بعد ارزشی. نماز نوعی باهم‌بودگی معنوی ایجاد می‌کند: ما در جمع هستیم، اما خودمان را نیز دوباره کشف می‌کنیم. این تجربه نه تنها عبادی، بلکه رسانه‌ای است؛ چون حامل پیام است. 

آیا می‌توان گفت برخی آیین‌ها از رسانه فراتر می‌روند و خودشان نوعی «فرستنده‌ی پیام» هستند؟ برای مثال، راهپیمایی اربعین چگونه در این چارچوب قرار می‌گیرد؟

دقیقا همین‌طوراست. بعضی مناسک اساساً فراتر از رسانه‌اند؛ یعنی خودشان «رسانه‌زا» هستند. 
راهپیمایی اربعین نمونه شاخص همین بحث است. این مراسم نه تنها محتوای پیام دارد، بلکه خودِ حضور جمعیت، خودِ حرکت، خودِ چهره‌ها و روایت‌ها، فرستنده پیام هستند. 
وقتی آدم‌ها از این سفر برمی‌گردند، روایتِ آنهاست که رسانه می‌شود؛ وقتی فیلم‌بردار و عکاس آن را ثبت می‌کنند، رسانه‌ای‌تر می‌شود، اما اصل ماجرا این است که خودِ این مناسک یک «رسانه کامل» هستند و حتی می‌توان گفت بالاتر و عمیق‌تر از رسانه عمل می‌کنند. 

در عزاداری‌ها هم همین الگو وجود دارد؟ مثلا نقش گریه در آغاز و استمرار یک مراسم چگونه معنا پیدا می‌کند؟
دقیقا همین الگو تکرار می‌شود. در مراسم عزاداری شما ممکن است از همان لحظات ابتدایی احساس آمادگی برای گریه داشته باشید. این آمادگی کاملاً طبیعی و حتی سازنده است؛ نوعی صاف‌شدن، نوعی تهذیب درونی که مقدمه برقراری ارتباط معنوی است. 
گاهی در آن لحظه اول گریه، انسان به‌صورت ناخودآگاه نشانه‌ای از همراهی با شهدا را به خود و دیگران نشان می‌دهد، اما وقتی وارد روایت تاریخی عاشورا می‌شویم—وقتی تبارشناسی واقعه را می‌شنویم—گریه از سطح واکنش به سطح «معرفت» ارتقا پیدا می‌کند و تبدیل می‌شود به ارتباط معنوی، به دریافت اشراقی. 

از «معرفت اشراقی» سخن رفت. این لایه معنایی در چنین آیین‌هایی مگر قابل بررسی است؟
برخی تجربه‌ها از جنس عقل تحلیلی نیستند. در چارچوب‌های صرفاً علمی نمی‌گنجند، اما وجود دارند. 
در منابع عرفانی و تاریخی، از جمله در تذکره‌الاولیاء، نمونه‌های فراوانی از این تجربه‌ها ثبت شده: رؤیاها، الهامات، دریافت‌های معنوی. اینها پدیده‌هایی نیستند که بتوان همه‌شان را به زبان علم توضیح داد، اما بخش مهمی از تجربه دینی انسان‌اند. 
جالب‌تر این‌که این تجربه‌ها فقط برای اولیاءالله نیست. آدم‌های معمولی هم—من و شما—گاه به گاه نشانه‌هایی دریافت می‌کنیم: دل‌مشغولی‌هایی که مانع یک حادثه می‌شود، الهامی که در سفری همراه ماست، یا آرامشی که در زیارت تجربه می‌کنیم. اینها نشان می‌دهد که در پسِ رفتار‌های دینی، یک شبکه ارتباطات معنوی وجود دارد که انسان را هدایت می‌کند. 

این شبکه ارتباطات معنوی چگونه تجلی پیدا می‌کند؟
انسان از همان نخستین لحظه شکل‌گیری در بطن مادر وارد شبکه‌ای از ارتباطات می‌شود؛ ارتباطاتی که فقط زیستی نیست، معنوی نیز هست. این مرحله به مرحله ادامه دارد؛ قبل از تولد، هنگام تولد، و سپس در تمام عمر. 
من در مقاله‌ای که در مجله علوم خبری منتشر شد، نشان داده‌ام که قرآن یک «الگوی ارتباطی» بسیار پیچیده و لایه‌مند ارائه می‌دهد؛ الگویی که از ارتباطات پیش از تولد آغاز می‌شود و تا جهان پس از مرگ ادامه پیدا می‌کند. 
در آن دنیا، ارتباط انسان با حضرت حق بسیار عجیب و دقیق است. برخلاف دنیا که میدان انتخاب و عمل است، آنجا مرحله حساب‌وکتاب است. دنیا مثل این است که وارد یک سالن غذاخوری شده‌اید: هرچه خواستید انتخاب می‌کنید، اما پس از آن، مرحله پرداخت و محاسبه فرا می‌رسد. 
در حقیقت، مجموعه‌ای از ارتباطات معنوی در دنیا شکل می‌گیرد و نتیجه آن در جهان دیگر دیده می‌شود. اینها نظام‌های ارتباطی‌اند که قرآن برای انسان ترسیم کرده و من در آن مقاله به تفصیل شرح داده‌ام. 
نمونه‌هایی تاریخی داریم؛ از دوران پیش از رحلت پیامبر (ص) تا وصیت امام باقر (ع) و سخنان اهل‌بیت (ع) درباره کنش گریستن و به‌ویژه اشک برای امام حسین (ع). پس گریه همواره کارکرد رسانه‌ای داشته است؟

حتی اگر واژه «رسانه» به معنای امروز وجود نداشته، اما کارکرد وجود داشته است. 
برای نمونه، همین توصیه که «در منا آن‌قدر گریه کنید که سنگ‌ها‌تر شود و این عمل را هر سال ادامه دهید»، یک پیام کاملاً ارتباطی است. این فقط یک دستور عبادی نیست؛ یک کنش پرسش‌انگیز است، کنشی که معنا تولید می‌کند، پیام منتقل می‌کند، و تداوم هویت جمعی ایجاد می‌کند. این یعنی رسانه. 

گفته می‌شود گریه در سنت شیعی بنوعی روان‌درمانی است. آیا این نگاه به کارکرد رسانه‌ای گریه کمک می‌کند؟
به نوعی بله. هر انسانی که با فقدان یا مصیبتی مواجه می‌شود، گریه می‌کند و این از نظر روان‌شناسی دارای آثار درمانی است. 
اما اگر به همان‌فرد بگویید: «با نیت گریه برای شهدای عاشورا اشک بریز»، تأثیر معنوی و روانی آن کاملاً متفاوت می‌شود. نیت، گریه را از یک واکنش ناخودآگاه به یک کنش معنا‌دار تبدیل می‌کند. 
وقتی این نیت شکل گرفت، پیام هم شکل می‌گیرد و همان لحظه، گریه وارد حوزه ارتباطات دینی و معنوی می‌شود. 

رسانه‌ای شدن این پیام چگونه رخ داده؟ 
این‌جا نقش محدثان بسیار مهم است. کسانی که حدیث را از امامان شنیدند، ضبط کردند، بررسی سندی کردند و سپس انتقال دادند. آنها در واقع رسانه‌های انسانی بودند؛ رسانه‌هایی که پیام اهل‌بیت را—به‌ویژه درباره گریه برای سیدالشهدا—به نسل‌های بعد رساندند. 
اگر حدیثی صحیح، مستند و مورد تأیید علما باشد، پس حامل یک پیام معتبر است و باید دید امام معصوم چه «باطنی» را در پسِ آن توصیه بیان می‌کند. 
گریه‌کردن در این سنت، یک رفتار سطحی نیست؛ نوعی رمزگشایی از پیام امام است، پیوند با یک تاریخ مقدس، و ورود به شبکه‌ای از معنا و هدایت

در بسیاری از تحلیل‌ها می‌بینیم که توصیه‌های دینی درباره گریه یا مناسک عزاداری با ساده‌سازی یا تلقی عوامانه همراه شده؟
مشکل از آن‌جاست که برخی تحلیلگران و حتی سخنرانان، پیام‌های عمیق را تقلیل می‌دهند تا درک آن برای مخاطب ساده‌تر باشد، اما نتیجه این می‌شود که عمق پیام از دست می‌رود. 
ما باید بپذیریم که هر مخاطبی ظرفیت متفاوتی دارد. همان سخنرانی‌ای که شاید برای دانش‌آموز دبستانی قابل فهم باشد، برای دانشجوی دانشگاه مناسب نیست و برعکس. 
اگر برای یک جمع متنوع، یک نسخه واحد ارائه کنیم، فقط بخشی از مخاطبان راضی می‌شوند و دو گروه دیگر سردرگم می‌مانند. پیام دین، مثل پیام رسانه، بدون مخاطب‌شناسی منتقل نمی‌شود. 

بنابر این توصیه‌های معصومین (ع) درباره گریه با درک همین ظرفیت‌ها معنا پیدا می‌کند؟
همین‌طوراست. گریه برای امام حسین (ع) تنها ابراز احساسات نیست؛ یک نوع ارتباط انسان با حضرت حق است. 
وقتی انسان برای سیدالشهدا اشک می‌ریزد، در حقیقت اعلام ارادت می‌کند؛ اعلام وفاداری به حقیقت، عدالت و راه الهی. این ارتباطِ انسانی–الهی برای همه ممکن است، نه فقط برای اهل سیر و سلوک. 
گاهی یک انسان معمولی با یک کار نیک، با راه‌انداختن کار یک نیازمند، یا با یک لحظه اخلاص، همان ارتباط معنوی را برقرار می‌کند که در اشک عاشورایی نهفته است. 

در این فضای معنوی از اخلاق رسانه‌ای هم یادکنیم؟
متاسفانه، در رسانه‌های ما چنین منشوری وجود ندارد. 
در حوزه پزشکی، سوگند بقراط هست؛ در رسانه‌های غربی، با همه نقد‌هایی که من به آنها دارم منشور‌های اخلاقی تدوین شده که اهالی رسانه و روزنامه‌نگاران ان را رعایت میکنند.
اما در رسانه‌های ما هنوز این چارچوب اخلاقی بنیانگذاری و تعریف و نهادینه نشده. 
اگر چنین منشوری وجود داشته باشد—منشوری مبتنی بر صداقت، احترام، درست‌گویی و پرهیز از تحریف—خداوند نیز یاری می‌کند. آنگاه آنچه از زبان ما بیرون می‌آید، بر دل مخاطب می‌نشیند. این تلقی من از نکاتی است که شما اشاره فرمودید؛ و باور دارم بدون اخلاق رسانه‌ای، پیام دینی نیز ناقص منتقل خواهد شد.

با اشاره به نقش اخلاق، معرفت و مخاطب‌شناسی یادی کنیم از پیشینیان ما—علما، حکما و بزرگان—که پیوند میان علم و معنویت و مسئولیت را حفظ کردند و تفکیکی میان دانشگاه و حوزه نبود و..؟
پیشینیان ما حکیم بودند؛ هم ستاره‌شناس بودند، هم شیمی‌دان، هم اهل فلسفه و هم اهل شهود. اغلب‌شان روحانی بودند و در عین حال صاحب معرفت باطنی. 
اما امروز علم در ساختار مدرک‌های دانشگاهی گرفتار شده—و البته دانشگاه به‌جای خود محترم است—اما مشکل اینجاست که برخی، علم را به یک ساختار اداری و نمره‌محور تبدیل کردند. انگار علم را در قفس گذاشتند. 
در حالی‌که علم حد و مرز ندارد. هرکس بیشتر در جستجوی علم برود، بیشتر می‌فهمد که نمی‌داند. این نقطه، نقطه اتصال انسان با خدای مهربان است؛ چون علم واقعی نزد خداست. ما فقط بخش کوچکی از آن را با لطف او به دست می‌آوریم—در حوزه، در دانشگاه، یا در تجربه‌های معنوی. 
تحقیق معتبر، زحمت می‌خواهد، ریاضت می‌خواهد، صداقت می‌خواهد. این مسیر، همان‌طور که اشاره کردید، مسیری است برای رسیدن به علم باطنی؛ همان علمی که بالاترین نوعش «علم شهودی» است. 
حدیث‌ها، روایت‌ها، و حتی همین سنت گریه برای اهل‌بیت، راه‌ها و روش‌هایی هستند برای رسیدن به آن علم باطنی. 

در ایام فاطمیه، برخی روایت‌ها و وقایع تاریخی گاهی به شکلی بسیار سطحی و حتی مادی تفسیر می‌شوند. از دیدگاه رسانه‌ای، چرا این تقلیل‌گرایی خطرناک است این یکی از درد‌های جدی ماست. برخی می‌کوشند ماجرای فاطمیه را خلاصه کنند در یک اختلاف ساده یا یک ملک و با با این که آنها نگاهی کلان و. تمدنمحور و انسان‌سازانه داشتند؟!

بله با نگاه تمدنی و انسان‌سازانه باید به موضوع بنگریم، رفتار اهل‌بیت اصلا قابل تقلیل به مسائل مادی نیست. آنها برای قدرت، مقام یا اداره حکومت قیام نکرده بودند؛ بلکه دغدغه اصلی‌شان انسان بود. 
اهل‌بیت (ع) تمدن خواه و تمدن‌ساز بودند؛ می‌خواستند انسان متعالی تربیت کنند. 
 اما جریان مقابلشان {مثلجریان حدیث‌سوزی}، نوعی «جاهلیت مدرن» پدید آوردند که مانع رشد انسان شد. این تقابل، تقابل دو نگاه تمدنی است:
یکی نگاه اهل‌بیت به تعالی انسان و ساختن جهان اخلاقی. 
و دیگری نگاه قدرت‌محور و مصلحت‌زده‌ای که انسان را درجا نگه می‌دارد. 

از منظر یک استاد رسانه، کنش حضرت فاطمه (س) در فاطمیه چه ویژگی‌هایی دارد که آن را تبدیل به یک رخداد «فرا‌رسانه‌ای» می‌کند؟

کنش حضرت زهرا (س) یک کنش تاریخی معمولی نیست؛ یک رخداد معنایی است. 
سخنان ایشان، حضورشان، خطبه‌هایشان و حتی سکوت‌هایشان همگی حامل پیام است؛ پیام‌هایی که فقط در سطح سیاسی یا اجتماعی قابل تحلیل نیست، بلکه باید آنها را در سطح تمدنی و رسانه‌ای دید. 
حضرت زهرا (س) در اوج جوانی، با ۱۸ یا نهایتا ۲۰ و چند سال عمر، رفتاری ارائه کردند که تا امروز معیار تشخیص حق از باطل است. همین نشان می‌دهد که این رخداد فراتر از یک «خبر» است؛ این یک «پیام فرازمانی» است. 
وقتی درباره فاطمیه صحبت می‌کنیم، درباره شخصیتی حرف می‌زنیم که در تاریخ بشری همتا ندارد. 
رفتار او، خطبه او، شیوه اعتراض و دفاع او از حق، همه یک درس رسانه‌ای است:
چگونه می‌توان با کمترین امکانات، بیشترین معنا را تولید کرد؟
چگونه می‌توان پیام را به گونه‌ای منتقل کرد که تا قرن‌ها بعد، همچنان معیار باشد؟

به نظر شما، برای نسل امروز—به‌ویژه دختران و جوانان—چگونه می‌توان این الگوی بزرگ را درست و عمیق معرفی کرد؟
نسل امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به الگو‌های واقعی دارد. حضرت فاطمه (س) فقط یک شخصیت مذهبی نیستند؛ یک شخصیت انسانی، اخلاقی، اجتماعی و تمدنی‌اند. 
برای دختران و زنان امروز، حضرت زهرا بهترین الگوست؛ الگویی از ایمان، آزادگی، مقاومت، عقلانیت و کرامت. 
اگر ما بتوانیم این ابعاد را درست منتقل کنیم—نه عوامانه و سطحی—این الگو می‌تواند اثر بزرگ‌تری از هر رسانه‌ای داشته باشد.شخصیت ایشان یک‌بعدی نبود. حضرت زهرا (س) فقط یک زن خانه‌دار یا یک فعال سیاسی نبودند؛ بلکه انسان کاملی بودند که همه نقش‌ها را با یک روح واحد و یک نیت الهی به هم پیوند زده بودند. 
هم همسر بودند، هم مادر؛ هم در امور خانه حضور داشتند، هم در صحنه اجتماع و سیاست، اما مهم‌تر از همه، اوج معرفت، عمق ارتباط معنوی و صدق نیت ایشان بود. 
این همان چیزی است که امروز در الگو‌های مصنوعی و رسانه‌ساخته دیده نمی‌شود. متأسفانه بخشی از دختران ما الگو‌هایی را دنبال می‌کنند که پوچ‌اند؛ ستاره‌هایی که نه عمقی دارند و نه معنایی. 
اما حضرت زهرا (س) الگویی کامل برای زنان و دختران امروز هستند؛ الگویی که حتی اهل‌سنت نیز با احترام از او یاد می‌کنند و او را دختر پیامبر و آیینه صفات او می‌دانند. 

چرا رسانه‌های ما در سطح تکرار برخی کلیات به شخصیت فاطمه زهرا (س) با این عمق توجه می‌کنند؟
چون رسانه‌های ما گرفتار سطح شده‌اند. 
اسیر اخبار روزمره، سیاست‌زدگی، رقابت‌های حزبی، حاشیه‌های بی‌فایده. ما دوران تفکر را از دست داده‌ایم. رسانه باید بتواند مردم را به اندیشیدن، به معنویت، به ارتباط عمیق با میراث دینی و فرهنگی‌شان بازگرداند. 
ایران از گذشته سرزمین وحیانی بوده؛ ازپیش از اشوزرتشت تا پس از اسلام، همیشه گرایش به یکتاپرستی داشته. 
اسلام که آمد، این گرایش را جهت داد و عمیق کرد؛ بنابراین ایرانی بودن و مسلمان بودن دو مسیر جدا نیستند؛ مکمل هم‌اند. ایران مرکز تشیع جهان است؛ و این افتخار، ریشه در همان روح وحیانی ایرانیان دارد. 

شما به ضرورت تفکر، تعمق و پرهیز از عبور سطحی از احادیث اشاره کردید. در بحث گریه و عزاداری نیز همین عمق لازم است؟
اگر امام فرموده‌اند «آن‌قدر گریه کنید تا بیابان خیس شود»، موضوع مقدار اشک نیست. موضوع «عمق» است؛ این‌که انسان با گریه، پیوند برقرار کند؛ خودش را در نسبت با حقیقت تعریف کند؛ در یک کنش جمعی معنادار، همدلی و هم‌سرنوشتی را تجربه کند. 
این‌که یک جمع بزرگ اشک می‌ریزد، نمایش قدرت نیست؛ نمایش معناست. 
این گریه، به تعبیر شما، فراکنشی است؛ یعنی از سطح احساس می‌گذرد و تبدیل به پیام می‌شود—پیامی درباره حقیقت، عدالت، وفاداری و شناخت. 

این تجربه‌های معنوی، مانند الهام‌ها و... در زندگی انسان چه جایگاهی دارد؟
اینها بخشی از شبکه ارتباطی انسان‌اند. 
گاهی دل‌سوزی یا دل‌هشدار ما را از خطری دور می‌کند، یا دلمان گواهی می‌دهد که باید جایی برویم. این ارتباط ساده نیست؛ هدایت الهی است. 
اما در اولیاالله و ائمه، این ارتباط به اوج می‌رسد: ارتباطی شهودی، دائم، و کاملاً روشن. 
ما وقتی فقط ظاهر دنیا را ببینیم، گم می‌شویم. 
وقتی وارد یک رصدخانه شدم و عظمت آسمان را دیدم، نه من هر کسی؛ حس می‌کنید هیچ هستید. آن نوری که از سماوات می‌رسد؛ با احساس این کوچک بودن، انسان را به تواضع، تذکر و حقیقت نزدیک می‌کند. 
نور همیشه نماد ایمان، پاکی و حقیقت است؛ و نور جایی می‌تابد که دل انسان نورانی باشد. 
در اسلام نیز همین نگاه وجود دارد: «المؤمن مرآه المؤمن»؛ هر مؤمن آیینه دیگری است. 

دل‌ها با نور ایمان و با پاکی به هم متصل می‌شوند؛ بنابراین ارتباط معنوی فقط درون انسان نیست؛ در روابط انسانی هم جاری می‌شود؛ و در نهایت، این مباحث چه نسبتی با فلسفه رسانه و فلسفه ارتباطات دارد؟
نسبتی کاملاً مستقیم. 
اگر رسانه را فقط ابزار انتقال پیام بدانیم، سطحی نگاه کرده‌ایم. رسانه درواقع بخشی از شبکه ارتباطی انسان با انسان، انسان با تاریخ، و انسان با خداست. 
اهل‌بیت (ع) رسانه بودند؛ گریه رسانه است؛ خطبه فاطمه (س) رسانه است؛ نور ایمان رسانه است. 
فلسفه ارتباطات یعنی فهم همین لایه‌های معنایی، همین مسیر‌هایی که معنا را از قلبی به قلب دیگر، از نسلی به نسل دیگر و از جهانی به جهان دیگر منتقل می‌کند. 
اینها بحث‌های بسیار گسترده‌ای است و نیاز به جلسات مستقل دارد، اما آنچه روشن است این است که بدون درک ارتباط معنوی و معرفت باطنی، نمی‌توان رسانه دینی را فهمید

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها