ما اغلب مشغول «انجام دادن» هستیم اما فراموش کردهایم که بودن و فکر کردن پایه همه انجام دادنهای ارزشمند است. فکر کردن، نخستین قلمرو آزادی است. هیچکس حتی سختگیرترین زندانبانها نمیتواند وارد حریم افکار تو شود. در این قلمرو تو میتوانی پرواز کنی، از مرزهای زمان و مکان فراتر بروی و به گذشته سفر کرده یا آینده را تصور کنی. تو میتوانی از هر چیزی که به تو میگویند «همین است» بپرسی «چرا؟»، «اگر اینطور نباشد چه؟» یا «میشود بهترش کرد؟» یک نقاشی، یک شعر، یک راه حل برای مشکلی قدیمی یا حتی یک کسب و کار نوآورانه، همه نخست در کارگاه ذهن تو متولد میشوند اما مراقب باش! همه فکرها یکسان نیستند. ذهن ما مانند زمینی حاصلخیز است. اگر بذر افکار خوب، پرسشهای سازنده و مطالعه را در آن نکاری، علفهای هرز تکرار، پیشداوری و شایعات بهطور خودرو در آن خواهند رویید. ارزش اندیشه به عمق آن است، نه به سرعت آن. لایکهای سریع در شبکههای اجتماعی، جایگزین رضایت ناشی از حل یک مسأله پیچیده یا درک یک مفهوم عمیق نمیشوند.
پس چگونه متفکر بهتری باشیم؟
باید با خودت خلوت کنی. هر روز فقط ۱۰دقیقه از هیاهو فاصله بگیر. در سکوت بنشین و به افکارت گوش بسپار. دفترچهای داشته باش و آنها را بنویس. کنجکاویات را زنده نگهدار. مانند یک کودک، از دنیای اطرافت سوال بپرس. چرا آسمان آبی است؟ این اپلیکیشن چطور کار میکند؟ چرا فلان قانون اجتماعی به این شکل است؟ کتاب بخوان. کتابها، باشگاه فکری تو هستند. تو در آنجا با عمیقترین اندیشههای بزرگترین انسانهای تاریخ همکلام میشوی.
مخالف خودت را بشنو. فقط به حرفهایی گوش نده که موافقشان هستی. سعی کن استدلالهای طرف مقابل را بفهمی. این کار فکرت را پخته و قدرتمند میکند.
نوجوان عزیز، تو در مرحلهای طلایی از زندگی قرار داری؛ مرحلهای که هویت فکریات در حال شکلگیری است. فرصت را از دست نده. به خودت اجازه بده گاهی کند باشی، تا سریعتر رشد کنی. به خودت اجازه بده سوال کنی تا پاسخهای واقعی خودت را پیدا کنی. یادت باشد قدرتمندترین سلاح و ارزشمندترین سرمایهات همان فکری است که در سکوت و تأمل پرورش میدهی. این گنج پنهان را جدی بگیر.