مرثیه‌ای برای سینمای کودک

سینما سال‌هاست که به گونه‌های مختلف تقسیم شده که هر یک کارکرد خود را دارد و از سینمای سیاسی گرفته که در خدمت اهداف گوناگون به‌کار گرفته می‌شود تا گونه‌های دیگر. یکی از مهم‌ترین آنها، سینمای کودک و نوجوان است که امروزه به خاطر نوع پرداختی که به آن، مخصوصا در انیمیشن هست، تبدیل به سینمایی همه‌پسند شده و کار را بیش از پیش برای فیلمسازان در این حوزه سخت‌تر کرده است؛ چراکه سینمای کودک مرز‌های ظریفی دارد که رعایت نکردن آن، باعث می‌شود یک اثر به اثری بالغانه با ظاهری دلفریب برای کودکان بدل شود و که نتیجه‌اش به‌رغم خطرات روانی برای کودکان، می‌تواند شکست در گیشه باشد.
سینما سال‌هاست که به گونه‌های مختلف تقسیم شده که هر یک کارکرد خود را دارد و از سینمای سیاسی گرفته که در خدمت اهداف گوناگون به‌کار گرفته می‌شود تا گونه‌های دیگر. یکی از مهم‌ترین آنها، سینمای کودک و نوجوان است که امروزه به خاطر نوع پرداختی که به آن، مخصوصا در انیمیشن هست، تبدیل به سینمایی همه‌پسند شده و کار را بیش از پیش برای فیلمسازان در این حوزه سخت‌تر کرده است؛ چراکه سینمای کودک مرز‌های ظریفی دارد که رعایت نکردن آن، باعث می‌شود یک اثر به اثری بالغانه با ظاهری دلفریب برای کودکان بدل شود و که نتیجه‌اش به‌رغم خطرات روانی برای کودکان، می‌تواند شکست در گیشه باشد.
کد خبر: ۱۵۳۲۲۵۵
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
سینمای کودک در ایران نیز از گونه‌های قدیمی و البته پرفراز و نشیب سینما به حساب می‌آید که از دهه ۶۰ و به‌خصوص ۷۰، با تولید آثاری همچون «کلاه‌قرمزی»، «الو الو من جو‌جو‌ام» و... توانست لقب دهه طلایی سینمای کودک را به خود اختصاص دهد. پس از آن نیز در دهه اخیر، دوباره اقبال به سینمای کودک، به‌خصوص در ساحت انیمیشن بیشتر شده اما با یک تفاوت، اگر در دهه ۷۰ فیلم‌ها مشخصا برای کودکان ساخته می‌شدند درعصرحاضروبه دنبال الگو گرفتن از نمونه‌های موفق خارجی آثار به دنبال جذب همزمان کودکان و بزرگسالان هستند. نکته‌ای که باعث سخت‌تر شدن تولید اثر کودک و در مواردی که کم هم نیست، موجب شکست یک اثر شده است.
یکی ازفیلم‌هایی که اخیرا اکران خودرا شروع کرده،فیلم دختر برقی به کارگردانی حسین قناعت است. فیلمی برای مخاطبان کودک و نوجوان با پیامی برای بزرگسالان! دختر برقی را می‌توان نمونه‌‌ای دقیق از فیلمی دانست که نه برای کودکان بلکه برای مدیران ساخته شده و از این جهت نیز موفق بوده است؛ چون برای این عنوان نسخه دومی نیز ساخته شده اما اکران دختر برقی بهانه‌ای شده است تا بیشتر از قبل درباره سینمای کودک و نقش سازمان‌های دولتی در پیشبرد سینمای کودک بررسی و تحقیق کرد، به همین ترتیب هم با نگاهی به خود فیلم، موضوع اصلی این گزارش را معطوف به نگاه دولتی به سینمای کودک و مرزهای ظریف این نوع از سینما خواهیم کرد. 
   
یک اثر شکست‌خورده

دختر برقی داستان عروسک‌سازی به نام راحله است که از یک سو میان خواسته‌های پدر خود برای ازدواج با نامزدش و بچه‌دار شدن و از سوی دیگر با ترس بچه‌دار شدن به خاطر زیست شخصی‌اش (فوت مادرش در کودکی) مانده است اما یک روز بسته‌ای اشتباهی برای او ارسال می‌شود؛ بسته‌ای حاوی یک ربات بسیار پیشرفته که قرار است برای خانواده‌ای نقش یک کودک را داشته باشد اما یک تشابه فامیلی باعث می‌شود که راحله یک‌دفعه به خوبی‌هایی که یک کودک می‌تواند وارد زندگی کند، پی ببرد ولی اشتباه نکنید، قرار نیست فیلم پایان کاملا خوشی داشته باشد! 
این اثر که تولید سال ۱۴۰۰ است و در زمان نگارش این مطلب توانسته با جذب ۵۳ هزار مخاطب به فروشی بالاتر از سه میلیارد تومان دست پیدا کند از چند منظر یک اثر شکست‌خورده به حساب می‌آید، نخست پیام و نحوه انتقال آن است؛ بدیهی‌ترین نکته در سینمای امروز این است که یک اثردرگفت‌وگو بامخاطب خودحتی کودک برای این‌که بتواند تاثیرگذاری بالاتری داشته باشد، باید شیوه‌ غیرمستقیم را انتخاب کند و پیام خود را اصطلاحا نه در دیالوگ که در کنش کاراکترهای خود به مخاطب انتقال دهد. با این حال آنچه در دختر برقی شاهد هستیم، برعکس آن است و کم مانده تا کاراکتر اصلی دیوار چهارم را بشکند و به بچه‌هایی که در سالن سینما هستند، بگوید دروغ کار بدی است. 
   
فیلم نه! آگهی تبلیغاتی

فارغ از این، دختر برقی در دیگر موارد هم کم ضعف ندارد؛ به عنوان مثال همان‌طور هم که پیش از این گفته شد، اثر محصول سال ۱۴۰۰ است و طبیعتا تحت‌تاثیر همه‌گیری کرونایی تولید شده است و بخشی از شوخی‌های فیلم مانند حضور عباس محجوب در نقش آقای بهداشت که به همه تذکر ماسک زدن می‌دهد یا زمانی که کاراکتر منفی داستان می‌خواهد مغازه‌ای را خالی کند، شروع به سرفه می‌کند و مغازه خالی می‌شود، دیگر پتانسیل خنداندن مخاطب را از دست داده‌اند.
اما آنچه بیش از هر چیز سبب شده دختر برقی از قالب یک فیلم سینمایی فاصله بگیرد و به آگهی تبلیغاتی یک‌ساعت‌ونیمه تبدیل شود، تبلیغ یکی از مجموعه‌های تفریحی تهران است که سه بار در طول فیلم - بدون هیچ تغییری - همچون یک تور تبلیغاتی، تمام این مجموعه را به تماشاگران نشان می‌دهد. یک‌بار وقتی دختر برقی همراه با خانواده به پارک می‌آید، یک‌بار وقتی دختر برقی از دست کاراکترهای منفی داستان فرار می‌کند و یک‌بار هم وقتی آنها دنبال بچه‌ها هستند. نکته ملال‌آور اما این است که این گردش سه بار، بدون ذره‌ای خلاقیت و کاملا یکسان تکرار می‌شود و جز تبلیغ مجموعه تفریحی هیچ آورده‌ای برای فیلم ندارد؛ گویی تنها برای پر کردن کسری بودجه ساخت فیلم در آن گنجانده شده است!
   
هر اثری فیلم کودک نیست
دختر برقی مانند برخی دیگر از فیلم‌های سرمایه‌گذاری‌شده توسط بنیاد سینمایی فارابی، فرزندآوری را به‌عنوان پیرنگ اصلی خود برگزیده است؛ پیرنگی که هرچند کودکان نقش مهمی در آن دارند اما اساسا موضوعی بزرگسالانه است و ربطی به سینمای کودک ندارد.این همان مرزهای ظریف سینمای کودک است که اگر رعایت نشود، اثر را به محتوای کاملا بزرگسالانه‌ای تبدیل می‌کند که تنها پوسته‌ای کودکانه دارد. به عبارت دیگر در سینما سه موقعیت نمایشی اصلی درباره کودکان وجود دارد که هر کارگردانی پیش از ورود به حوزه‌ سینمای کودک باید نه فقط آنها را بشناسد، بلکه عمیقا درک کند. این سه موقعیت عبارتند از فیلم‌های با موضوع کودکان، فیلم‌هایی که درباره کودکان هستند و فیلم‌هایی که بازیگران کودک در آن نقش‌های مهم یا اصلی را ایفا می‌کنند و مشخص است که سینمای کودک تنها از رهگذر مورد اول است که می‌تواند به سرمنزل مقصود برسد.
به عبارت دیگر فیلم‌های با موضوع کودکانه به این معنا نیستند که صرفا موضوعات ساده‌ای برای تولید یک اثر در نظر گرفته شود، بلکه انتخاب نوع انتقال پیام برای فیلم و خلاقیت عوامل تولید اثر است که تعیین می‌کند یک موضوع می‌تواند برای کودکان باشدیاخیر.معروف‌ترین نمونه‌های این نوع ازفیلم‌ها انیمیشن‌های روح(Soul)،زوتوپیا وحتی‌قرمزشدن(Red) هستند. مثلا در انیمیشن روح مباحث سنگین فلسفی همچون ماقبل‌الطبیعه یا مابعد‌الطبیعه و معنای زندگی را به زبانی بیان می‌کند که با همه مخاطبان ارتباط می‌گیرد یا زوتوپیا که مفهومی مانند آرمانشهر و چالش‌های آن را به تصویر می‌کشد و درنهایت انیمیشن قرمزشدن که با نگاهی لطیف به مسأله مهمی همچون بلوغ در دختران می‌پردازد و هم به والدین و هم به کودکان به‌صورت غیرمستقیم نحوه روبه‌رو شدن با این مرحله از زندگی را گوشزد می‌کند. البته که از این موارد در سینمای امروز کودک کم نیست و از غرب تا شرق عالم می‌توان برای آن مثال‌هایی آورد مانند انیمیشن درون بیرون (Inside out) یا انیمه‌های جنگ‌های تابستانه و میرای که به مفهوم و اهمیت خانواده می‌پردازد.
   
فیلم‌هایی درباره کودکان
آثاری که کودکان محور داستان‌شان هستند، هرچند ممکن است شخصیت‌های اصلی‌شان کودک باشد، اما لزوما در زمره سینمای کودک قرار نمی‌گیرد و گاه چنان تلخ و سنگین می‌شود که تماشای آنها برای کودکان مناسب نیست. برای ورود به دنیای این‌گونه از آثار می‌توان مثال‌های متنوعی در طول تاریخ سینما آورد، از فیلم «کودک(The Kid) » چارلی چاپلین که روایتگر ولگردی است که کودکی را به فرزندی می‌پذیرد تا انیمه «مدفن کرم‌های شب‌تاب» که یکی از غم‌انگیزترین انیمیشن‌های تاریخ درباره دو کودک در جنگ جهانی دوم است. در سینمای ایران نیز نمونه‌های درخشانی از این‌دست آثار یافت می‌شود؛ از «بچه‌های آسمان» و «رنگ خدا»ی مجید مجیدی گرفته تا«باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی. درنهایت مورد سوم یعنی فیلم با بازی کودکان وجود دارد؛ این‌دست آثار نیز - که گاه با گونه پیشین همپوشانی می‌یابد - ازجمله مواردی است که هرچند شخصیت‌های کودک در آنها نقشی برجسته ایفا می‌کنند، فاصله‌ای چشمگیر با سینمای کودک دارند. منطبق‌ترین آثاری که با این تعریف وجود دارد یکی فیلم تاثیرگذار «کفرناحوم» از سینمای لبنان و فیلم «هزارتوی پن» اثری از گیرمو دل تورو است که فانتزی تاریک در دوران جنگ داخلی اسپانیا را از نگاه یک دختربچه روایت می‌کند.
خلاصه اینکه سینمای کودک  بر‌خلاف آنچه بنا بر نظر برخی در کشور کار آسان و کم‌ارزشی است در واقع در  سطح اول سینمای جهان جزو  سخت‌ترین گونه‌های سینما به‌حساب می‌آید و به همین علت  است که هر کسی سراغ ساخت اثر برای کودکان نمی‌رود. سینمای کودک در جهان امروز تبدیل شده است به نقطه تلاقی  هنر و اندیشه، جایی که کارگردان مجبور است پیچیده‌ترین مفاهیم را به ساده‌ترین زبان بیان کند.

​​​​​​​یک مورد عجیب!
فارغ از تمام این موارد که دانستن آنها از بدیهیات سینما هستند، فیلم دختر برقی چیزهای عجیب کم ندارد. در روند طبیعی فیلمسازی ساختن دنباله امری عادی است اما همین امر معمولی به پیش‌نیازهایی احتیاج دارد. کافی است از خود بپرسید چه فیلم‌هایی دنباله‌ای برای آنها ساخته می‌شود؟ جواب مشخص است آثاری که توانسته‌اند فروش موفقیت‌آمیزی را در گیشه ثبت کنند یا آن‌قدر معروف هستند یا سرمایه‌گذاران اثر آن‌قدر به اثر خود باور دارند که با اولین نشانه‌های استقبال، ساخت دنباله را اعلام می‌کنند. اما آنچه بر دختر برقی گذشته است کاملا برعکس است؛ این فیلم که تولید محصول سال ۱۴۰۰ است، قبل از این‌که اکران را تجربه کند و با واکنش مخاطبان حقیقی آشنا شود، دنباله آن نیز ساخته شده است؛ دنباله‌ای که باید دید بر چه مبنایی ساخت آن تایید شده‌، هرچند که با تمام نشانه‌هایی که پیش از این به آنها اشاره شد باید گفت که دختر برقی فیلمی است برای مدیران نه برای کودکان چراکه ساخت فیلم دختر برقی ۲ نشان می‌دهد مدیران از نسخه اول آن راضی بوده‌اند و برای آنها مهم نبوده که کودکان به‌عنوان مخاطبان اصلی این فیلم چه نظری برای آن داشته‌اند. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها