در آرزوی بلاد الشام
یک سال پس از سقوط اسد در سوریه بسیاری از ساختارهای ژئوپلیتیکی و امنیتی منطقه دستخوش تغییرات گسترده و عمیقی شده است؛ تغییراتی که نه فقط به شرایط سیاسی و امنیتی دمشق محدود نشده بلکه برخی از همسایگان مانند لبنان و ترکیه و همچنین کشورهای منطقهای مانند ایران را هم تحت تاثیرات عمیقی قرار داده است. لبنان که در تمام طول تاریخ استقلال خود متأثر از شرایط سیاسی برادر بزرگتر یعنی سوریه بوده، این بار هم پس از رویکار آمدن دولت جولانی در یک سال گذشته همچنان با شدت و ضعف از تحولات سوریه رنج میبرد.
درحالیکه منطقه غرب آسیا و بهخصوص سوریه و لبنان در یکسال گذشته وارد مرحلهای حساس از بازآرایی ژئوپلیتیکی و تغییر نظامهای امنیتی شدهاند، این بار تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه با اظهاراتی غیرمتعارف در نشست دوحه، لبنان و سوریه را بهعنوان «دو تمدن باستانی» توصیف کرده و بر لزوم «نزدیک کردن» یا حتی «ادغام» دو کشور تأکید ورزید. این سخنان که ازسوی بسیاری از شخصیتهای لبنانی به ایده تاریخی «سوریه بزرگ» (بلاد الشام) تشبیه شد، نه فقط واکنشهای شدیدی در میان طیفهای مختلف لبنانی برانگیخت، بلکه میتوان آن را روزنهای به استراتژی و طرحهای گستردهتر آمریکا برای بیثباتسازی و ایجاد نظم منطقهای جدید درنظر گرفت.
برای درک عمق این اظهارات، باید به زمینه تاریخی سخنان باراک توجه کرد. مفهوم بلاد الشام، ریشه در دوران عثمانی دارد؛ جایی که سوریه بزرگ شامل لبنان، اردن و فلسطین بود. با قیمومیت فرانسه در ۱۹۲۰، لبنان بهعنوان یک کشور و ساختار مستقل و جداگانه تعریف شد؛ اقدامی که ملیگرایان سوری را خشمگین کرد، اما برای مسیحیان مارونی لبنان، نماد استقلال بود. بعدها سوریه، یعنی از ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۵، در لبنان حضور نظامی داشتند و بر تحولات سیاسی و اجتماعی این کشور به صورت جدی اثرگذار بود. در واقع اظهارات باراک در راستای خواست آمریکا برای تغییرات ژئوپلیتیکی و بازتعریف مرزبندیهای منطقه است که از منظر وی بسیار نامطلوب و شکنندهاند.
نقشهای پنهان پشت کلمات نماینده آمریکا
اظهارات باراک در دوحه را نمیتوان یک اشتباه دیپلماتیک یا یک نظر شخصی دانست. بسیاری از تحلیلگران و سیاسیون لبنانی آن را نقشهای واقعی برای ادغام لبنان و سوریه میدانند. باراک، لبنان را کشوری میداند که در«بحران وجودی» عمیقی بهسر میبرد و اعتقاد دارد باید این دو کشور را نزدیکتر کنیم تا تمدنهایشان همتراز شود. مطمئنا این نزدیکی به معنای همکاری برابر نیست، بلکه نوعی اتحاد اقتصادی و امنیتی است که شامل تعیین مرزهای دریایی مشترک برای بهرهبرداری از گاز مدیترانه شرقی، هماهنگی نیروهای نظامی برای مقابله با آنچه باراک و کاخ سفید آن را «تهدیدهای ایرانی» مینامند و همچنین جذب سرمایه کشورهای حاشیه خلیجفارس برای بازسازی کشور سوریه. فرستاده آمریکا در مصاحبه با شبکه «آی۲۴» رژیمصهیونیستی بهصورت صریحتر از طرح آمریکا برای منطقه رونمایی میکند: «لبنان و سوریه باید با هم رشد کنند، نه جدا از هم.» سوریه پس از سقوط اسد که توسط دولت موقت محمد جولانی اداره میشود در یک سال گذشته به ابزاری برای فشار آمریکا بر لبنان تبدیل شده و قاعدتا چنین ادغامی نه فقط مشکلات عدیده لبنان از جمله بحران اقتصادی این کشور را حل نمیکند، بلکه منابع آن را به دمشق و تلآویو واگذار میکند. باراک این ایده را بخش مهمی از اجرای توافق ابراهیم که منجر به ایجاد ساختار جدید منطقه بدون نفوذ ایران میشود، میبیند.
خطر حفظ استقلال برای لبنان
برنامه باراک، استقلال لبنان را مستقیما تهدید میکند. پایه اساسی طرح ادغام که مدنظر آمریکا و رژیمصهیونیستی برای آینده لبنان بوده؛ «خلعسلاح حزبالله» بهعنوان تنها پاسدار استقلال و حاکمیت لبنان است. باراک در دیدارهای خود با مقامات سیاسی لبنان مهلت ۳۱ دسامبر ۲۰۲۵ را برای خلعسلاح حزبالله تعیین کرد؛ برنامهای که خروج اسرائیل از جنوب این کشور را در ازای نظارت خارجی مشروط میکند.
دولت لبنان با رهبری جوزف عون، رئیسجمهور و نواف سلام، نخستوزیر عملکرد ضعیفی را در قبال اقدامات وحشیانه رژیمصهیونیستی در نقض حاکمیت این کشور و همچنین خواستههای دولت ترامپ مبنی بر خلع سلاح حزبالله از خود نشان داده است. اما با اینحال اظهارات باراک در نشست دوحه که مستقیما به نقض حاکمیت دولت لبنان اشاره داشت منجر به واکنش جوزف عون و دیگر مقامات رده بالای لبنان شد.
عون در بیانیهای که در واکنش به صحبتهای باراک صادر کرد ادعاهای وی را «رد شده توسط همه لبنانیها» دانست و گفت «وقت خود را با این ادعاها هدر ندهید.» اما رئیسجمهور لبنان در همین بیانیه در اظهاراتی متناقض آمادگی خود را برای تعیین مرزهای لبنان با سوریه اعلام کرد؛ اقدامی که میتواند راه دستاندازیها و ادعاهای طرف آمریکایی را در آینده باز بگذارد.نبیه بری، رئیس پارلمان و از نزدیکان حزبالله، در ۲۰ آذر اظهارات باراک را «اشتباه بزرگ و کاملا غیرقابلقبول» خواند و گفت: «با لبنانیها اینگونه صحبت کردن، بهویژه از سوی دیپلماتها، غیرقابل تصور است.» او طرح الحاق لبنان به سوریه را «خط قرمز» نامید و خلعسلاح حزبالله را تلاش برای تضعیف مقاومت دانست.
حزبالله؛ نیروی کلیدی استقلال لبنان
حزبالله در این شرایط نه تنها یک جنبش سیاسی، بلکه نیروی اصلی حفظ استقلال و حاکمیت لبنان است. این تشکیلات، در طول سالیان گذشته بارها نشان داده که میتواند در برابر فشارهای خارجی ایستادگی کند و طرحهای استعماری آمریکا و اسرائیل را ناکام بگذارد. نقش حزبالله در حفظ استقلال لبنان غیرقابلانکار است. در سالهای گذشته، این گروه با مبارزه علیه داعش و گروههای تکفیری در مرزهای شرقی، از ورود افراطیها به خاک لبنان جلوگیری و امنیت کشور را تأمین کرد.
امروز نیز در برابر طرح باراک که میخواهد لبنان را به حاشیه سوریه جولانی بکشاند، حزبالله تنها نیروی واقعی است که میتواند حافظ استقلال و حاکمیت لبنان باشد. خلعسلاح حزبالله که آمریکا و اسرائیل بر آن اصرار دارند به معنای خلعید لبنان از ابزار دفاع ملی است و راه را برای سلطه کامل اسرائیل بر جنوب و منابع گازی مدیترانه باز میکند. حزبالله با حمایت گسترده مردمی در میان شیعیان و حتی بخشهایی از دیگر اقشار لبنانی، نماد مقاومت ملی شده است. شیخ نعیم قاسم بارها تأکید کرده که «مقاومت حق ماست و هیچ نیرویی نمیتواند آن را از ما بگیرد»
ایستادگی حزبالله، راه شکست طرحهای استعماری
طرح تام باراک برای ادغام لبنان و سوریه، همراه با حمایت از دولت جولانی در دمشق، تلاشی آشکار برای تغییر نقشه ژئوپلیتیک خاورمیانه به سود آمریکا و اسرائیل است. این برنامه نه تنها استقلال لبنان را تهدید میکند، بلکه میخواهد منابع انرژی، امنیت مرزها و حتی هویت ملی این کشور را زیر سلطه درآورد. واکنشهای قاطع نبیه بری، جوزف عون و به ویژه شیخ نعیم قاسم نشان میدهد که لبنانیها این تهدید را جدی گرفتهاند اما ضعف دولت فعلی راه را برای فشارهای خارجی هموار کرده است. در این شرایط، حزبالله بیش از همیشه نقشی حیاتی برای آینده لبنان بازی میکند.