نگاهی به سریال «روزگار قریب» که تصویرگر زندگی یکی از مشاهیر ایران است

روایت تاریخ در چارچوب واقع‌گرایی

آثار کیانوش عیاری آینه‌ای از زندگی است؛ نظیر همان مثلی که می‌گوید انگار صندلی‌ات را دم در خانه گذاشته‌ای و به عابران در خیابان، دست به یقه شدن دو تن یا دستفروشی یک کودک نگاه می‌کنی. البته در این مورد کمی دراماتیزه‌تر است که آن هم خاصیت سینما و تلویزیون یا در یک کلام آثار نمایشی به‌حساب می‌آید.
آثار کیانوش عیاری آینه‌ای از زندگی است؛ نظیر همان مثلی که می‌گوید انگار صندلی‌ات را دم در خانه گذاشته‌ای و به عابران در خیابان، دست به یقه شدن دو تن یا دستفروشی یک کودک نگاه می‌کنی. البته در این مورد کمی دراماتیزه‌تر است که آن هم خاصیت سینما و تلویزیون یا در یک کلام آثار نمایشی به‌حساب می‌آید.
کد خبر: ۱۵۳۴۰۹۸
نویسنده نوشین مجلسی | روزنامه‌نگار
 
سبک این کارگردان در فیلمسازی به نئورئالیسم طعنه می‌زند و اجرای آن در طولانی‌ترین سریال تلویزیونی او (روزگار قریب) دشوارتر و چالش‌برانگیزتر به‌نظر می‌رسید، اما عیاری به‌خوبی از پس تلفیق رئالیسم به‌عنوان بدنه اصلی اثر و چاشنی‌ درام برآمد. همین است که مخاطب حتی با دیدن یک قسمت از این مجموعه خاطره‌انگیز برای دنبال کردن آن ترغیب می‌شود. 
این شب‌ها شاهد پخش این سریال از شبکه آی‌فیلم هستیم و هر قاب آن به‌دور از خودنمایی‌های سینمایی که بیشتر کارگردانان را وسوسه می‌کند، در اوج سهل و ممتنع بودن روایت، فرم و دیالوگ‌ها، روایتگر زندگی‌نامه پزشکی متبحر در نقاط عطف تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران می‌شود. دکتر قریب از ابتدا تا انتهای قصه زندگی خود، شاهد محرومیت‌هایی است که مردم کشورش با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و از پس این محرومیت‌ها، کم‌کم رشد و آگاهی بروز‌ می‌یابد.این‌که مخالفان نئورئالیسم آن را سبکی باب میل استعمارگران می‌دانند که تمایل دارد جامعه‌ای که قصد بهره‌کشی از آن را دارند تحقیر کند و منفعل به تصور بکشد، تعبیر درستی نیست.دست‌کم در آثار عیاری این تصویرنه درخدمت استعمار بلکه روشنی‌بخش افکارمردم همین سرزمین است.قهرمان قصه روزگارقریب مردی برخاسته ازدل این جامعه است؛ جامعه‌ای که در هر دوره، مردان و زنانی آگاه به خود دیده که برای پیشرفت هرچه بیشتر علم و اجتماع سختی کشیده‌اند.در این قصه، همین افراد شاخص گاهی با سنگ‌اندازی حکومت وقت مواجه شدند وموقعی هم مردم ازسرناآگاهی چوب لایه چرخ‌شان گذاشتند اما از پا ننشستند. 
محمد قریب برخاسته از یک خانواده مترقی نیست اما پدری آزاداندیش دارد که در زمان خود چند گام جلوتر از سایر مردمان جامعه قدم می‌دارد و در این مسیر فرزندان خود را هم تشویق می‌کند. با پزشک شدن قریب، او تمام توان خود را تا آخرین نفس در خدمت به خلق خدا صرف می‌کند_ چه وقتی در سفر است و چه آن‌گاه که بر تخت بیمارستان از درد به‌خود می‌پیچد_ حواسش به کودکان ایران است تا حتی شده اندکی به دانش آنان بیفزاید.  
تمام این کنش‌های عالمانه در بستری واقع‌گرایانه و فراتر از آن رخ می‌دهد و به همین خاطر با شعارزدگی فاصله مشهودی دارد. همین است که روزگار قریب را به اثری بدون تاریخ انقضا در کارنامه کارگردانش و تلویزیون بدل می‌سازد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها