این قیام تمام ملت فلسطین را دور خود جمع کرد. خانوادههای رقیب، شهری و روستایی، فقیر و غنی، مسلمان و مسیحی حول محورهای قیام گرد هم آمدند تا سرزمین خود را از سلطه نیروهای اشغالگر بریتانیایی درآورند و این قیام با خشونت تمام پاسخ داده شد. داستان فیلم در نگاه اول درباره یوسف (کریم داوود آنایا) جوانی روستایی است که روزها در شهرراننده یکی ازمتمولان بانفوذی است که همسرش روزنامهنگاری متعهد و آزادیخواه است. یوسف عصرها به روستا برمی گردد تا به خانواده در کار زراعت کمک کند اما بهزودی او درگیر مسائل انقلاب شده و به رزمندگان راه آزادی میپیوندد. داستان فیلم به این ترتیب، وضعیت بغرنج و دردآور اهالی روستا و مقاومتشان در برابر نیروهای ارتش بریتانیا را به نمایش میگذارد. هیام عباس، بازیگر سرشناس جهان عرب و دو بازیگر طرفدار فلسطین جرمی آیرونز و لیام کانینگاهم (که تماشاگران او رابیشتر بهخاطر سریال پربیننده «بازی تاج و تخت» میشناسند) دیگر بازیگران مهم فلسطین ۳۶ هستند. نکته قابل ذکرفیلمبرداری فیلم دردوران درگیریهای پس ازهفتم اکتبر وحمله همهجانبه ارتش اسرائیل به غزه بود. صحنههای این درام تاریخی در فلسطین و اردن فیلمبرداری شدهاند. جاسر که اکنون در حیفا زندگی میکند، مصاحبه زیر را به صورت تلفنی با خبرنگار نشریه انگلیسی «ردیف» انجام داده است.
فیلم شما با آن داستان اعجاببرانگیز و بازیهای خارقالعاده، انگار که در بهترین زمان ساخته شده است، خصوصا که اینروزها طرحهایی برای حل بحران غزه ارائه میشود.
بله، ما هنوز در دوران «لحظه مستعمراتی» زندگی میکنیم و متاسفانه هیچوقت ازاین لحظه و دوران بیرون نیامدهایم. بسیاری از مردم از این دوران و شرایط بهعنوان «پسااستعمار» اسم میبرند و این مساله مرا بهگونهای گیج میکند. آرزو کرده و میکنم که در این دوران قرار نداشتیم اما چشمهایم را که بازمیکنم،میبینم هنوز دراین لحظه وموقعیت قرار داریم.
الهام بخش اصلیتان برای ساخت این فیلم چه بود؟
من از آندسته آدمهای خوره کتاب هستم و همیشه شیفته قیام سال ۱۹۳۶ فلسطینیان بودم. فکر میکنم این قیام لحظهای حیاتی در تاریخ ماست که تقریبا هیچوقت دربارهاش صحبت نشده است. به دلایلی برای ما همه چیز با ماجرای «یومالنکبه»(سالی که ۷۰۰ هزار فلسطینی بهخاطر هجوم صهیونیستها، مجبور به کوچ اجباری از منازل خود شدند) شروع میشود. واقعا مهم است که ما درباره این لحظه که سال ۱۹۴۸ اتفاق افتاد، بیشتر صحبت میکنیم. دلیلش این است که بسیاری فکر میکنند تاریخ مبارزات فلسطینیها از سال ۱۹۴۸ آغاز شد. برایم بسیار باعث تعجب است که انگلیسیها سال ۱۹۳۶ همان کارهایی را انجام دادند که اکنون اسرائیلیها درحال انجامش هستند. آن زمان نهتنها شکنجه و غرقکردن مصنوعی صورت میگرفت، بلکه شاهد مجازاتهای جمعی شبیه منفجرکردن خانههای ساکنان روستا، تبعید مردم به اردوگاهها و دیوارکشیها هم بودیم. مغز متفکر این دیوارکشیها مردی بود بهنام چارلز تگارت و شما میبینید که در فیلم هم کاراکتری با این نام با بازی لیام کانینگهام وجود دارد. هدف از این کار جداکردن مردم فلسطین از سوریه و لبنان بود. اعتصاب فلسطینیان در آن زمان، یک اعتصاب عمومی و همگانی بود و عموم مردم در آن حضور داشتند.
فیلم را در دوران سخت و مخاطرهانگیزی فیلمبرداری کردید. تولید آن با چه مشکلاتی همراه بود؟
بهدلیل شرایط جنگی ما چهار بار مجبور به توقف فیلمبرداری شدیم. متاسفانه شرایط منطقه هر لحظه بدتر و بدتر میشد و این کار ما را سختتر میکرد. تهیهکنندگان میخواستند فیلم هرچهزودتر آماده شود و ما با مشکلات اقتصادی و مالی هم روبهرو شده بودیم. تهیهکنندگان اصرار میکردند که کار فیلمبرداری را از سر بگیریم و به من پیشنهاد لوکیشنهای تازه مثل مالت، یونان و مراکش را برای ادامه کار میدادند اما من مقاومت میکردم و نسبت به این مساله بسیار حساس بودم. نمیخواستم فیلم را در جایی بهجز فلسطین فیلمبرداری کنم. واقعیت این است که تمام حرف فیلم درباره زمین و سرزمین فلسطین است و طبیعی بود که نمیتوانستم چنین داستانی را در جایی غیر از همانجایی که داستان رخ میداد فیلمبرداری و وانمود کنم فیلممان واقعی و رئالیستی است. به همین خاطر، بخش مهمی از سرمایهمان از دست رفت. برخی از بازیگران مجوز ورود به مکانهای فیلمبرداری را نداشتند و از سوی دیگر کارگزاران برخی از بازیگران بهدلیل یا بهانه امنیت، نمیگذاشتند آن بازیگران سر صحنه حاضر شوند. هر زمان هم که هشدارهای خطر یا احتمال حملات هوایی بود، کار را بلافاصله تعطیل میکردیم.
چقدر برایتان از نظر احساسی مهم بود که در دوران یک نسلکشی جدید، فیلمی درباره یک نسلکشی دیگر بسازید که در گذشته رخ داده است؟
نمیتوانم جواب دقیقی به پرسش شما بدهم، نمیدانم. برای همه این یکجور ویرانی و تاراج است. بسیاری از بازیگران و گروه سازنده فیلم قوم و خویشهایی در غزه دارند. ما در کرانه باختری فیلمبرداری کردیم، جایی که اکنون کاملا از بقیه دنیا جدا شده است. مردمی را میبینید که توسط سربازان دستگیر میشوند. باید بگویم از نظر احساسی بسیار سخت بود که فیلمی با این مضمون را بسازم. هنوز هم با وجود گذشت مدت زمانی از تولید فیلم، این موضوع روحم را آزار میدهد و راحت نیستم. آن صحنه پایانی روستای فیلم، برای بازیگران و حتی کادر پشت دوربین مثل واقعیتی بود که در حال رخدادن است وهمه چنین حسی داشتند.بازیگران ازنظرعاطفی چنان درگیرنقش وداستان شده بودند، که انگارآن رازندگی میکردند.
از سوی دیگر، ساخت فیلم برایتان چیزی شبیه ادامه بقا و حس زندگی بود؟
خیلی خوشحالم که این سؤال را پرسیدید. این دلیلی محکم برایم بود تا دوباره به فلسطین برگردم و فیلمی را در این محل تمام کنم و بسازم. همه ما خودمان را موظف به ادامه حرکت و تلاش میبینیم، زیرا خیلی احساس ناامیدی میکردیم و ساخت فیلم همان چیزی بود که میتوانست ما را به جلو براند. کارگردانی فیلم حس ادامه حضور را در من زنده میکرد، این واقعیت که ما اینجا هستیم و عاشقانه در حال انجام کاری هستیم و قرار نیست ناپدید شویم. پدرم در آستانه نودسالگی است اما احساسش شبیه احساس من است.
درباره قیام عربی چقدر تحقیق کردید و منبع اصلیتان کدامها بودند؟
از نظر آکادمیک چند کار وجود داشت که تعداد اندکی ازآدمها نوشته بودند. نوشتههای دو تاریخشناس انگلیسی فلسطینیتبار از منابع من بودند. حتی یکی از آنها که در حیفا زندگی میکند، فیلمنامه را خواند و کمک کرد اصلاحاتی روی آن انجام دهم. غسان کنفانی هم از جمله کسانی است که مثل من شیفته قیام سال ۳۶ بود و مطالب زیادی دربارهاش نوشته بود. آرشیوهای بریتانیایی هم کمک خوبی به من کردند. فیلمهای خبری کمیابی در این رابطه وجود داشت که از برخی از آنها در فیلم استفاده شده است. آنها همهچیز را مستند کرده بودند! در فیلم کاراکتری به نام تامس حضور دارد که منشی کمیسیون عالی بریتانیا بود. کاراکتر او براساس یک شخصیت واقعی خلق شده که خاطراتش پیرامون حضور در فلسطین را نوشت. او نسبت به آنچه در فلسطین رخ میداد، بهشدت نگران بود. این مرد با نیتهای خوب ومثبت به فلسطین آمد و فکر میکرد پروژه انگلیسیها قرار است کمکحال اهالی بومی این سرزمین باشد. او با گذشت زمان متوجه این حقیقت تلخ شد که حضور بریتانیاییها قرار است تنها فقر ومصیبت برای فلسطینیها بههمراه داشته باشد و بنابراین از سمت خود استعفا داد.
در حیرتم که چرا بسیاری از تاریخنویسان نسبت به قیام ۱۹۳۶ حس وسوسه دارند. شاید دلیلش این باشد که دقیقا از همانجا مسیر تاریخ به راه اشتباه رفت، آنهم در دورانی که هنوز شانس و احتمال آن وجود داشت که شرایط رنگ متفاوتی بهخود بگیرد و تاریخ راه غلط را طی نکند؟
بله، با شما موافقم. یکی از دلایل مهمی که باعث شد جذب آن دوره تاریخی و ساخت فیلم شوم، همین نکته بود. آن زمان احتمالات زیادی پیش پای سیاستمداران بود و اگر آنروزها راه متفاوتی طی میشد، اصلا مسیر تاریخ عوض میشد اما باید گفت استعمار فقط به منافع خودش فکر میکند و نه یک دیدگاه تاریخی درست.
شما کارتان را با مستندسازی آغاز کردید. آیا قلبا خودتان را یک مستندساز میدانید که باید تاریخ را مستند کنید و به فیلم برگردانید؟ همین فیلم فلسطین ۳۶ تلفیقی از واقعیت و تخیل است که بهشیوهای مستندگونه به نمایش درمیآید.
عاشق سینمای مستند هستم. درست است که کارم را با مستند شروع کردم اما فیلمهای مستند نمیسازم. با ورود به کار فیلمسازی متوجه شدم میتوانم و باید راه دیگری را انتخاب کنم. زمان فیلمساختن واقعا میخواهم آزاد باشم و با فراغ بال تخیل را وارد داستان فیلمهایم کنم. در سینمای مستند این آزادی خیال وجود ندارد و شما باید دقیقا آن اتفاقی را ثبت و گزارش کنید که در حال وقوع است. از مستند کمک و بهره میگیرم تا بتوانم داستانهای فیلمهایم را بهتر تعریف کنم.
دهکدهای که در فیلم نشان داده میشود، براساس همان دهکدهای ساخته شد که در زمان پاکسازی قومی سال ۱۹۳۶ وجود داشت؟
بله، همینطوراست. درسال۱۹۴۸ هم قتلعامهای زیادی دررابطه با فلسطینیان صورت گرفت اما مردم درباره قتل عامهای قبل از آن اطلاعات کمی داشتند. وقتی متوجه این موضوع شدم بهشدت شوکه شدم که دهسال قبل از این رخدادهای معروف، مشابه آن رخ داده است. نهتنها دهکده داخل فیلم شبیه همان دهکده واقعی است، تلاش شد تا داستان هم شبیه همانچیزی باشد که آن سال اتفاق افتاد.
بهجز صحنه خشونتبار قتل پدر یوسف بهدست ساکنان جدید اسرائیلی در مجاورت دهکده، صحنه دیگری که حکایت از درگیری بین فلسطینیان و اسرائیلیها بکند در فیلم وجود ندارد و به نوعی درگیری فلسطینیها با بریتانیاییهاست که خط اصلی داستان را تشکیل میدهد. با این حال، موضوع مخاصمه بین فلسطینیها و اسرائیلیها در زیر پوست داستان حضوری قاطع دارد. این نوع نگارش فیلمنامه عمدی بود؟
در فیلمنامه موضوع درگیری فلسطینیها با انگلیسیها برایم موضوعی جالب توجه بود. هدفم نشاندادن وجود فاشیسم در قاره اروپا بود. با این وجود، میخواستم بار سنگین ورود اسرائیلیها به محل هم احساس شود.