اما مداخله واشنگتن با واکنش شدید دانمارک و خود گرینلند مواجه شد آنها بارها تأکید کردهاند سرزمینشان برای فروش نیست و هر تصمیمی باید با رضایت مردم جزیره گرفته شود. اتحادیه اروپا نیز ضمن حمایت از دانمارک این اقدام را تهدیدی برای تمامیت ارضی قلمداد کرده است. درهمین راستا، لاندری در شبکه اجتماعی خود آشکارا گفت: «باعث افتخار است که در این سمت داوطلبانه خدمت کنم تا گرینلند را به بخشی از آمریکا تبدیل کنیم.» این تحول تازه بار دیگر رقابت قدرتهای بزرگ بر منابع و مسیرهای استراتژیک قطب شمال را برجسته میکند و نشان میدهد گرینلند با وجود وسوسههای سیاسی همچنان به صحنه یک بازی پیچیده ژئوپلیتیکی تبدیل شده است.
چشم طمع آمریکا
از زمان بازگشت ترامپ به کاخسفید، ایالاتمتحده توجه خود را بیش از پیش به گرینلند متمرکز کرده، زیرا این جزیره یخزده در موقعیت بسیار استراتژیک در قطب شمال قرار دارد و میتواند نقش کلیدی در امنیت ملی واشنگتن بازی کند. گرینلند در مسیرهای مهم دریایی و هوایی بین قارهها واقع شده و با ذوب یخهای قطبی، راههای جدید حملونقل در اقیانوس منجمد شمالی پدیدار میشود که تسلط بر آنها برای آمریکا اهمیت دارد. هماکنون آمریکا از پایگاه پیتوفیک در این جزیره برای تقویت سامانههای هشدار و دفاع موشکی بهره میبرد که توانایی کشف تهدیدها از سمت شمال را افزایش میدهد. علاوه بر بعد دفاعی، ثروت منابع طبیعی گرینلند یکی از مهمترین انگیزههای واشنگتن است. این قلمرو دارای ذخایر بزرگ عناصر خاکی کمیاب و مواد خام حیاتی است که برای فناوریهای پیشرفته، انرژیهای نو و صنایع استراتژیک ضروری هستند و آمریکا میکوشد وابستگی خود به منابع خارجی را کاهش دهد. چنین منابعی در بازار جهانی اهمیت بالایی دارند و موجب شده سرمایهگذاری و رقابت کشورها برای دسترسی به آنها فزونی گیرد. در منظر ژئوپلیتیک، نفوذ کشورهای رقیب مثل روسیه و چین در منطقه قطب شمال نیز واشنگتن را به تقویت حضور خود تشویق میکند. این دو کشور در سالهای اخیر حضور نظامی و انرژی خود در قطب شمال را تقویت کردهاند و آمریکا با تمرکز بر گرینلند تلاش دارد جایگاه خود را در این رقابت جهانی حفظ کند. این ترکیب منابع، موقعیت جغرافیایی و رقابتهای بینالمللی علت اصلی چشمداشت استراتژیک آمریکا به گرینلند است.
زنگ خطر در اروپا
در واکنش به انتصاب فرستاده ویژه ترامپ برای گرینلند، دولت دانمارک موضعی قاطعانه اتخاذ کرده و بارها خواستار حفظ تمامیت ارضی پادشاهی دانمارک شده است. بر این اساس، هیچ استثنایی در این زمینه، حتی برای آمریکا پذیرفتنی نیست. وزیر خارجه دانمارک اعلام کرده که این انتصاب نشاندهنده «منافع سرشار آمریکا در گرینلند» است اما کپنهاگن همزمان بر احترام به حاکمیت دانمارک تأکید کرده و سفیر آمریکا را برای توضیح احضار کرد. در سوی دیگر، مقامات گرینلند نیز واکنشی روشن و مستقل داشتند؛ نخستوزیر گرینلند در بیانیهای گفته که این جزیره خود آیندهاش را تعیین میکند و اعلام کرده که «گرینلند متعلق به گرینلندیهاست و باید به خواست و ارزشهای آنان احترام گذاشته شود». در عین حال او اشاره کرده گرینلند آمادگی همکاری با سایر کشورهارا دارد اما این همکاری باید با رعایت آزادی تصمیمگیری مردم این سرزمین انجام شود وهیچ تغییر بنیادی در سیاستهای داخلی ایجاد نخواهد کرد. بهنقل از یورونیوز، اتحادیه اروپا و دیگر کشورهای قاره سبز نیز از موضع دانمارک حمایت کردهاند و بار دیگر حفظ حاکمیت دانمارک و تمامیت ارضی آن راضروری خواندهاند. این واکنشها درپی نگرانی ازپیامدهای ژئوپلیتیکی انتصاب فرستاده ویژه علیه نظم جهانی و قوانین بینالمللی عنوان شده که میتواند ثبات منطقه قطب شمال را تحت تأثیر زورآزمایی قدرتهای سرکش قرار دهد.
پایان ۸۰ سال اتحاد راهبردی
ماجرای گرینلند، نوک کوه یخ افول اتحاد استراتژیک آتلانتیکی ارزیابی میشود.در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ دیدگاه او نسبت به متحدان سنتی اروپایی بهوضوح دستخوش تنش و بازتعریف بوده است. او بارها از مواضع اروپا در مسائل امنیتی و اقتصادی انتقاد و تأکید کرده که اروپا باید سهم بیشتری از هزینههای دفاعی خود را بپردازد، زیرا از حمایت نظامی آمریکا بهرهمند میشود اما بهطور متقابل تعهدات قابلتوجهی ارائه نمیکند؛ این دیدگاه باعث شده تا رابطه واشنگتن و متحدان اروپایی به یکی از چالشبرانگیزترین دورههای خوداززمان جنگ سردتاکنون واردشود.ترامپ همچنین در زمینه سیاست خارجی کلان تلاش کرده با بازتعریف روابط چندجانبه به سمت توافقهای دوجانبه، نقش اتحادیه اروپا را در نظام بینالملل تضعیف کند و براساس راهبرد «اول آمریکا» از نقشهای نهادهای چندملیتی سنتی فاصله بگیرد. این رویکرد گاهی با واکنشهای اروپایی همراه شده که از آمریکا بهعنوان متحد دیرینه میخواهند به مشارکتهای جمعی احترام بگذارد و همکاری در موضوعات امنیتی، ازجمله بحران اوکراین، را تقویت کند تا توازن قدرت در برابر روسیه حفظ شود.
بازی بزرگ قطب شمال
سکاندار کاخسفید ورود خصمانه و سریع به تحولات قطب شمالی را در پرتوی رقابت با قدرتهای تجدیدنظرطلب اوراسیا پیگیری میکند. روسیه باتقویت حضور نظامی وزیرساختهای استراتژیک خود دربخشهای شمالی این کشور،تلاش میکند نفوذ و تسلط خود را برمسیر شمالی دریایی و منابع انرژی قطب بالا ببرد. مسکو پایگاههای نظامی، نیروی دریایی قدرتمند و ناوگان زیرسطحی هستهای خود را درمنطقه متمرکز کرده و این اقدامات رابخشی ازسیاست دفاعی و امنیتی گستردهتر در برابر گسترش ناتو توصیف میکند. همزمان، روسیه خواستار«همکاری برابر»در منطقه قطب شمال شده اما تحلیلگران میگویند این مواضع در عمل باتقویت قدرت نظامی همراه بوده است.چین که از لحاظ جغرافیایی جزو کشورهای قطب نیست، با استراتژی منعطف و بلندمدت در قطب شمال حضور خود را افزایش داده است. پکن سرمایهگذاریهای اقتصادی و دیپلماتیک انجام میدهدوبرنقش اقتصادی و علمی خود ازجمله تلاش برای دسترسی به منابع طبیعی و فرصتهای تجاری در پی کاهش یخهای قطبی در این منطقه تأکید دارد. مشارکت چین در پروژههای مرتبط با توسعه زیرساختهای ترانزیتی و منابع انرژی در منطقه و همکاری با روسیه، بخشی از طرح بزرگتر برای افزایش نفوذش در جغرافیای شمالی است.