شیرین یزدانبخش که این روزها خبر ناباورانه درگذشت و دفنش در سکوت اعلام شد، ایفاگر نقش «احترامسادات» بود تا روایت انتظار یک مادر شهید را به شیرینی و البته باورپذیر برایمان روایت کند.
یزدانبخش اساسا کار برجسته تلویزیونی انجام نداده بود و او را در قامت بازیگر سینمایی میشناختند اما چیزی که از او، موی سپیدش و انتظار برای رسیدن پسرش برای مخاطب تلویزیون ساخته بود، بهواسطه همین فیلم بود. انگار احترامسادات در عالم واقع هم همینطور غریبانه رفت؛ درست مثل همان سکانس آخر فیلم که خیالش از فروغ راحت شده، پیکر پسر شهیدش را بدون اینکه به کسی بگوید تقدیم این یار همیشگی کرده، وداعی ساده با پسرش داشته و حالا سرش را گوشه تخت گذاشته. او کارش را تمام کرد و رفت. نه صدایی کرد و نه خبری.
شیرین یزدانبخش برای مخاطبان تلویزیون، خاطره یک مادر تنها، همراه، محکم و عاشق را ساخت. ترکیب بازی او با رابعه مدنی، کلکلهای نمکینشان، نگرانی احترامسادات از شکمو بودن فروغ و همراه شدنشان برای راهی کردن بچهها، قابی ماندگار رقم زد تا مخاطب قدری فراتر از قابهای همیشگی وارد زندگی مادران شهدا شود؛ مادرانی که انتظار را هر لحظه نفس کشیدهاند. مثل مادر شهید علی هاشمی که قاب ماندگاری از انتظار و سلوک او را در سریال «پسران هور» به تماشا نشستیم. احترامسادات اما انگار حال و هوای دیگری داشت. زیست اجباری و با درد او در پشت خندههایش پیدا بود. او ابایی نداشت فروغ یک پک به قلیان بزند و شب ماندگاری برای هر دویشان خلق شود. همین نسل جوان و آن نوه پر از شر و شور را وارد همدلیهای آنها میکرد.
تصویری که شیرین یزدانبخش در این فیلم برای مخاطب ساخت، تصویری ماندگار بود که شاید او را از دیگر نقشهایش متمایز میکرد. احترامسادات واقعی بود مثل خیلی از مادران این روزها؛ موی سپید، صورتی که گاه رنگ به رویش نبود، چشمهای جدی و تذکرهای همیشگی به نسل جوان.
این فیلم آنقدر تماشایی بود که در زمان اکران، توانست تحسین منتقدان را هم بهدنبال داشته باشد. بازی در سکوت و نگاههای عمیق او در این اثر، وی را به نمادی از صبر و امید تبدیل کرد. باورپذیر نیست که حالا احترامسادات از این جهان رخت بربسته. تا همیشه او را به یاد نقشهای ماندگارش بهخاطر خواهیم داشت.