سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
او میگفت: «ادیسون معتقد بوده که موفقیت حاصل ترکیب یک درصد نبوغ و 99 درصد پشتکار است. اگر از من بپرسید معتقدم آن یک درصد را هم اشتباه گفته و صددرصد موفقیت ـ ازجمله در ریاضیات ـ پشتکار آدمهاست.»
اگر این دوست از همکلاسیهای ما بود شاید میشد این گفته را نوعی بیانیه خوشبینانه یا غیرواقعی یا امیدوارکننده تلقی کرد، اما وقتی گویندهاش، دکتر مجید میرزاوزیری، استاد دانشکده و کسی بوده که در دوران دبیرستان چندان علاقه چشمگیری به ریاضیات نداشته است، باید آن را نوعی گزاره واقعی به حساب آوردیم.
مجید میرزاوزیری، دهها مقاله در مجلههای تخصصی ریاضیات منتشر کرده است، به هزاران نفر در دانشگاه درس داده و در پروژههای پژوهشی و کنفرانسهای تخصصی مختلف در نقشهای مختلف مشارکت داشته است، اما در کنار همه اینها او دغدغه ترویج ریاضیات را دارد. بخش عمدهای از وقت آزادش را صرف فعالیتهای ترویجی میکند از برگزاری مسابقات ریاضی گرفته تا تلاش برای ارائه چهرهای از زندگی روزمره یک ریاضیدان.
اما عمده تلاشهای جنبی او را کتابهای غیرتخصصیاش تشکیل میدهند. او تاکنون دهها کتاب داستانی با مضمون ریاضیات نوشته است که برخی از آنها ـ نظیر مثلث ـ به اثری شگفتانگیز بدل شدهاند. (در کتاب مثلث، علاوه بر این که کتاب داستانی را روایت میکند، صفحات، زوج، فرد و حتی کلمات سیاه و خمیده، داستانهای مستقل خود را روایت میکنند) آنچه او ـ و همکاران او ـ انجام میدهند کمک به استحکام پایههای ریاضیات در این کشور و مبارزه با بدفهمیهای رایج در آن و هراسهای بیدلیل ناشی از مواجهه با ریاضیات است.
کاری که آینده ما به آن بستگی دارد. البته او نیز مانند بسیاری از مروجان دیگر برای ادامه مسیرشان در این راه باید مشکلات فراوانی را تحمل کند.
کار مروجان علم در فضای امروز چون شوالیههای تنهایی است که باید به نام علم با بیخردی مبارزه کنند.
فکر میکنم در مواجهه با ریاضیات ما با دو گروه از مردم مواجهیم؛ اقلیت شیفته و اکثریت هراسان. چرا هنوز مردم عادی از ریاضیات هراس دارند؟
این تقسیمبندی با این مرز مشخص را خیلی قبول ندارم. افرادی هم هستند که نمیشود آنها را دقیقا در یکی از این دستهها قرار داد و ظاهرا خودشان هم نمیدانند چه حسی نسبت به ریاضیات دارند. هراس مردم عادی از ریاضیات به دو دلیل عمده برمیگردد؛ اصرار افرادی که ریاضیات را آموزش میدهند به در پستو کردن این علم و دلیل دوم هم به عدم اطلاع افراد از وسعت ریاضی برمیگردد. من با مردمی که از ریاضی هراس دارند همعقیده هستم. به نظرم خیلی از بخشهای ریاضی میتواند هراسآور باشد در عین حال که گستردگیاش باعث میشود بخشهای جذابی هم داشته باشد.
ما میبینیم کشورهای توسعه یافته به طور جدی دغدغه توسعه ریاضیات را دارند. چند سال پیش که نتیجه یک تحقیق بینالمللی نشان داد دانشآموزان آمریکایی در ریاضیات افت کردهاند سرمایهگذاریهای عظیم و تبلیغ رسانهای وسیعی در زمینه ریاضیات صورت گرفت. فکر میکنید اولا آیا توسعه ریاضیات برای کشورهای در حال توسعهای مثل ما چه اهمیتی دارد و آیا ما آمار دقیق یا چشمانداز واضحی از وضع ریاضیات کشورمان در مقایسه با آنچه در این رشته میگذرد داریم؟
باید یک مقدار دقیقتر مشخص کنیم که منظور ما از ریاضیات چیست. من فکر میکنم اتفاقا در کشورهای در حال توسعه شاید به این شکل سرطانی یادگیری ریاضی که در کشور ما رواج دارد نیازی وجود نداشته باشد. ما اصرار داریم بچههایمان به شکلی مستحکم با ریاضیات آشنا شوند. در بعضی موارد من فکر میکنم حتی معلمهای ریاضی متوجه نیستند که وقتی ما به یک دانشآموز ریاضی یاد میدهیم، تصمیم نداریم مبانی ریاضی را برای او پایهریزی کنیم بلکه میخواهیم حداقلهایی را به او یاد بدهیم که بتواند واقعا برای انجام کارهای زندگی، بارور کردن ذهن، به کار بردن استدلالهای منطقی و به طور کلی به تعبیر من براق کردن ذهنش از آن استفاده کند.
شما یک ریاضیدان برجسته هستید، در حوزه آکادمیک فعالیت میکنید، تحقیق و تدریس و مقاله پژوهشی منتشر میکنید، اما در عین حال به ترویج ریاضیات برای دانشآموزان و عموم هم علاقهمند هستید و بسیار فعالانه در آن حضور دارید. شاید این سوال کلیشهای باشد، اما چرا باید ریاضیات را ترویج کرد؟
با این مقدمه که شما شروع کردید، هر جوابی بدهم درست است. میدانید که در ریاضی وقتی مقدمه حرفی غلط باشد هر نتیجهای که بگیرید معتبر است. به هر حال من خودم را برجسته نمیدانم. میشود این طور گفت که من وظیفه دارم برجسته باشم، وظیفه دارم مقاله بنویسم و در سطح تحصیلات تکمیلی هم فعالیتهایی داشته باشم. آیا اینها موجب میشود که من از احساس قلبی خودم صرفنظر کنم؟ مساله مهم این است که من دوره دبیرستان خوبی نداشتم. از روی برنامه قبلی وارد رشته ریاضی نشدم و قبل از ورود به آن از این درس متنفر بودم، اما بعد فهمیدم این نگاه درست نیست. خب. حالا خیلی دوست دارم این اتفاق برای یک بچه دیگر رخ ندهد. مساله فقط همین است. من برای این که وقت کافی برای این هدفم پیدا کنم مجبورم خیلی فشرده کار کنم. این کار را میکنم چون فکر میکنم وظیفه نانوشتهای برای من وجود دارد که پایبندی به آن برایم مهمتر است. خیلی از خواص علم ریاضی با ترویج آن به این شکل موافق نیستند.
آنها معتقدند که لزومی ندارد هوادار برای رشته مورد نظرمان درست کنیم و شاید جامعه هم تا این حد نیاز نداشته باشد که کسی به طور حرفهای وارد رشته ریاضی بشود. من با این حرف موافقم، اما آشنا کردن مردم با ریاضی خیلی با ایجاد انگیزه برای حرفهای کردن آنها فرق دارد. شاید اگر من بخواهم افرادی حرفهای را در ریاضی تربیت کنم همان راه ساده دانشجوی دکتری داشتن بهتر باشد. من دانشجوهایی در دوره دکتری تربیت کردم و برای آن هم اهمیت زیادی قائلم ولی وقتی از عمومی کردن ریاضی صحبت میکنم حرفم چیز دیگری است.
یکی از ویژگیهای بارز شما نوشتن کتابهای داستان با زمینه و تار و پود ریاضیات است. چه شد که به فکر داستاننویسی با زمینه ریاضیات افتادید؟
وقتی دبیرستانی بودم چند کتاب در مورد فیزیک و فلسفه با همین نگاه خوانده بودم. افرادی هستند که در کنار یک ریاضیدان زندگی میکنند و خیلی دوست دارند بدانند در عالم ریاضی چه میگذرد. من با هدف آشنا کردن این افراد با ریاضی اقدام به داستاننویسی کردم و بعد متوجه شدم که چرا کسی اقدام به این کار نکرده یا این که چنین افرادی کم هستند. مثلا در مورد یادگیری زبان انگلیسی چنین اتفاقی رخ نمیدهد.
شما میتوانید افراد زیادی را پیدا کنید که داستانهایی برای آموزش زبان نوشتهاند. به خاطر این که برای آموزش زبان باید ادیب بود و برای داستاننویسی هم همین تخصص لازم است، اما در مورد ریاضی این طور نیست. آدم یکی از این تواناییها را دارد و بندرت میشود کسی هم به ریاضی علاقهمند باشد و هم به ادبیات. مشکل من هم ابتدا همین بود. داستانهایی مینوشتم که در آن اصول فضاسازی و تصویرپردازی رعایت نشده بود. خوانندهها به من تذکر دادند و من کمکم کار را یاد گرفتم. البته امیدوارم.
قطعا این نوع داستاننویسی نیازمند رعایت و استفاده از تکنیکهای داستان گویی است، اما چالشهای فنی دیگری نیز دارد. برخی از کتابهای شما مخاطب را به حل رمزها در طول داستان دعوت میکند، برخی دیگر مانند «مثلث» شاهکاری است که علاوه بر داستان، انتخاب لغتها و جایگزینی آنها عملا روایتهای مختلفی را به خواننده میدهد. چطور میتوان آن روایت و داستان را با این ظرایف در هم آمیخت و محصول کار همچنان خواندنی و جذاب باقی بماند؟
نوشتن مثلث کار سختی بود. به طور کلی انجام کار در یک فرم خاص سخت است و مخاطب کمی دارد. مساله دیگری که من بعد به آن توجه کردم این بود که ایدههای نگارش بشدت مورد تجربه قرار گرفتهاند و احتمال این که تو بتوانی ایده جدیدی برای نوشتن پیدا کنی کار سختی است. از آن هم سختتر خواندنی و جذابشدن اثر است. من هنوز هم برای پیدا کردن مخاطب عام مشکل دارم. البته اعتراف میکنم کمتر قصد داشتم طوری بنویسم که خوانندگان زیادی پیدا کنم.
به طور معمول انتظار میرود چنین فعالیتهایی با توجه به این که عملا سود اقتصادی در آن نیست با حمایت انجمنها و گروههای فعال در این زمینه مواجه شود. انجمنی مانند انجمن ترویج علم انجمن ریاضیات یا حتی انتشارات دانشگاهی و دپارتمانهای ریاضیاتی. به طور بدیهی باید از این فرآیند استقبال و از آن حمایت کنند. چون این علاقهمندکردن قطعا آینده آنها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. آیا از کارهای ترویج علمی شما حمایت شده است؟
لطیفهای است حکایت حمایت. من بتازگی یاد گرفتم که حتی به آن فکر هم نکنم. برویم سوال بعدی.
شاید یکی از راههای هراس زدایی از ریاضیات آشناکردن مردم با چهره واقعی ریاضیدانهاست و این کاری است که شما در صفحات شبکههای اجتماعی به گونه خاصی انجام میدهید و به نوعی رویه و چهره انسانی ریاضیدانها را نشان میدهی. چقدر این کار موفق بوده است؟
این کار خیلی مهمی است. من فکر میکنم خیلی در این کار موفق بودم. افراد زیادی را پیدا کردم که به خاطر همین رفتار من، به ریاضیات نزدیک شدند و توانستند مشکلشان درباره ترس از ریاضی را حل کنند. خیلیها دوست دارند قلمرویی برای علم مورد تخصص خودشان ایجاد کنند تا دیگران فکر کنند که پرداختن به آن علم کار سختی است. راستش من هیچ وقت این کار را دوست نداشتم. همیشه دوست دارم نشان بدهم که ریاضیدانها میتوانند آدمهایی عادی باشند.
وضع ترویج علم ایران را چطور میبینید؟
دو سه سالی است که خیلی افسرده شدهام. اصلا به این کار و این که فایدهای داشته باشد امیدوار نیستم. البته من آلوده این کار شدهام و برای من راهی برای بازگشت وجود ندارد. سادهتر بگویم من عاشق این کار هستم و آدم عاشق به نتیجهبخش بودن کمتر فکر میکند. این یک احساس است. منطق خاصی در آن نیست. من عاشق بچهها هستم و دوست دارم برایشان کاری بکنم. دوست دارم به آنها راهی را که نرفتم نشان بدهم و بگویم چگونه میتوانند به قله برسند.
پوریا ناظمی - جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد