او امتحانش را با یک کیف پس داد، آن روز که روی میز کارش، لابهلای پرونده مراجعان، کیفی را دید که سه میلیون تومان میارزید، آن هم نقد نقد.
او چک پولهای 50 هزار تومانی را دید، فهمید که تعدادشان 60 عدد است، مطمئن شد که میتوان با این پول خیلی از مشکلات را حل کرد، اما پایش سست نشد، وسوسه پیشش کم آورد و هوای نفس، مقابلش خجالت زده شد.
کیف سه میلیون تومانی حالا در دست صاحبش است بدون هیچ کم و کاست، مامور مرودشتی هم حالا سربلندتر از همیشه است.
نمیدانم آیا اداره محل خدمت این مامور به او هدیهای به رسم تشکر داده است یا نه یا تقدیر نامهای به نامش نوشته است یا خیر اما به احتمال زیاد مافوقهای او دستی به نشانه دستمریزاد روی شانهاش زدهاند و گفتهاند که چه قدر به وجود ماموری چون او افتخار میکنند.
وجود چنین شهروندی در میان ما افتخار هم دارد؛ اما خدا کند کسی به این مرد امانتدار وعده و وعید نداده باشد. میگویم خدا نکند، چون تا به حال آدمهای امانتدار و وظیفهشناس زیادی را دیدهایم که کارمند یک اداره، مستخدم یک سازمان یا عضوی از بدنه یک تشکل بودهاند، اما نیکوکاریشان بههمان سرعتی که رخ داد از یادها رفت.
آنها گوششان از قولهای خوش پر است، از وعده هدیه نقدی، اعطای وام ویژه، حل شدن مشکل مسکن و دهها در باغ سبزی که از دور نشانشان میدادند، اما هزار وعده خوبان که یکی از آنها وفا نکند، اینها را پس زد، زد توی ذوقشان و رساند به جایی که خودشان را هم بردند زیرسوال.
موضوع این نیست که حتما در ازای انجام دادن یک کار خوب باید پاداش گرفت یا حتما به نیت گرفتن پاداش و شنیدن تشویق کار خوب کرد، اما وقتی کسی در این آشفته بازار اجتماع به وظیفه انسانی و اخلاقیاش عمل میکند و لحظاتی ناب را میسازد نباید ساده از کنارش گذشت.
اما مطمئنم که آدمهای نیکوکار ، آنها که امانتداری و وظیفهشناسی با تار و پود وجودشان بافته شده است، حتی اگر وعدههای پوشالی بشنوند باز هم پیرو آن مکتب هستند که میگوید: دیگران را ببخش نه بهخاطر اینکه آنها لایق بخششند، بلکه به این علت که تو لایق آرامشی.
مریم خباز - گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد