سروی که افتاد

بعضی مرگ‌ها تازه می‌مانند.‌ سوگ، دوای درد این نبودن‌ها نیست، خاک هم نمی‌تواند فراموشی بیاورد. آیدین نیکخواه‌بهرامی هم از آن دسته است. گرچه علت مرگش دلیل مرگ بسیاری از ایرانیان است، دلیل عزای بسیاری از ستاره‌ها هم، اما فرقی نمی‌کند چگونگی مرگش، چرا که باور نبودش هولناک است و همواره تازه‌می‌ماند.
کد خبر: ۵۵۵۸۵۱
سروی که افتاد

هفتم دی که می‌رسد، اهالی بسکتبال به یاد بازیکنی می‌افتند که جایش همیشه در بسکتبال ایران و علاقه‌مندان این رشته خالی است.

کسی که به گفته بسیاری از کارشناسان اگر اکنون زنده بود، بازیکن بزرگی شده بود که می‌توانست در معتبرترین لیگ‌های جهان بازی کند، اما جاده‌های ایران گرچه دل بسیاری را برده است، دل‌های بسیاری را هم غصه‌دار کرده است.

آیدین نیکخواه‌بهرامی که برای دیدار با خانواده‌اش به شمال ایران سفر کرده بود، در مسیر تهران ـ شمال در یک حادثه رانندگی، خودروی شخصی‌اش با برخورد به گاردریل جاده از مسیر منحرف شد که در این سانحه ملی‌‌پوش بسکتبال ایران دعوت حق را لبیک گفت تا شماره 12 تیم ملی ایران همیشه سوگوار این بازیکن خوش‌اخلاق بسکتبال ایران باشد.

آیدین نیکخواه‌بهرامی نقش بزرگی در قهرمانی تیم ملی بسکتبال ایران در رقابت‌های قهرمانی آسیا داشت، اما جای خالی او در اولین حضور تیم ملی بسکتبال ایران در المپیک چین ناباورانه بود.

تیم ملی بسکتبال ایران با درخشش آیدین که در سه بازی مقدماتی بهترین بازیکن میدان لقب گرفت، تاریخ‌ساز شد و برای اولین بار به المپیک راه یافت، اما مرگ به آیدین اجازه نداد یارانش را در پکن همراهی کند.

تیم ملی، نقطه مشترک آیدین و صمد بود

مثل همه پدرها که برای آینده بچه‌هایشان برنامه‌ریزی می‌کنند، من هم به اتفاق مادر آیدین در همان دوران دبستان، کلاس‌های مختلفی برای آیدین در نظر گرفتیم.

در موسیقی، پیانو و در ورزش، کاراته و ژیمناستیک. راستش اوایل فعالیت‌های ورزشی آیدین، بسکتبال اصلا مطرح نبود، بعدها علاقه‌مندی‌هایی ایجاد شد که آیدین را به سمت بسکتبال برد.

دست‌ها و پاهای بلند او، مربیان را به کار با آیدین دلگرم کرده بود و با آشنایی که بین ما و مربیان به وجود آمد، راه حرفه‌ای آیدین به سوی بسکتبال آغاز شد. او بسکتبال را مانند سایر درس‌ها در دوره‌های مختلف تحصیلی دنبال کرد و این‌طور نبود که درس را فدای بسکتبال کند. من هم فشار نمی‌آوردم چون آیدین بچه‌مسئولیت‌شناسی بود و به وظایفش عمل می‌کرد.

این وضع تا گروه‌های سنی جوانان و امید با راهیابی او به تیم‌های ملی این دو رده ادامه داشت و پس از آن دوران جدید آیدین در تیم‌های باشگاهی و تیم ملی بزرگسالان آغاز شد.

بارها در اردوها در عین آمادگی خط خورد، اما از کسی گله‌مند نبود. روابط‌عمومی خوبی با برخی مربیان برقرار نمی‌کرد، بلکه عقیده داشت باید در بازی و تمرینات خودش را ثابت و مربی نیز او را از نظر فنی تائید کند.

یک دوره انتخاب شده بود، اما باز در چهره‌اش نارضایتی می‌دیدم؛ گفتم حالا که انتخاب شدی باز هم ناراحتی که جواب داد؛ ای کاش فلانی هم انتخاب می‌شد! دلش برای دیگران می‌تپید. با وجود این‌که با برادرش؛ صمد نیکخواه‌بهرامی رقابت داشت، اما وقتی صمد مورد توجه قرار می‌گرفت به او طعنه نمی‌زد، بلکه تنها جایی که با برادرش نقطه مشترک داشتند در انتخابی‌های تیم ملی بود.

یک روز قبل از حادثه تصادف به من تلفن زد و چون راهی سفر بودم، نتوانستم ببینمش؛ او هم برای مسابقه لیگ به قزوین رفته بود و همان مکالمه کوتاه تلفنی همچنان در ذهنم است.

ایرج نیکخواه بهرامی‌ -‌ پدر آیدین نیکخواه بهرامی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها