کیهان:سرانجام قارونهای شهوتران
«سرانجام قارونهای شهوتران»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛سخنان دقیق و حکیمانه حضرت امام خامنهای- دامت برکاته- در افتتاحیه اجلاس اخیر «علمای دین و بیداری اسلامی»، ابعاد، رویکردها، فرصتها و خطرات پیش روی جریان بیداری اسلامی منطقه را- در اندازهای که در یک سخنرانی امکانپذیر است- با هوشمندی تمام تبیین فرمودند. ایشان «مرجعیتهای نامطمئن» و «تلاش قارونهای شهوتران» را دو تهدید پیش روی خیزشهای کنونی منطقه برشمردند. این قلم در این یادداشت، به اندازهای که میسر باشد، ابعاد این دو موضوع را مورد اشاره قرار میدهد.
1- خیزشهای اسلامی در منطقه از اعماق اعتقادات دینی مردم برخاسته است. مساجد، نمازهای جمعه، احزاب و گروههای مذهبی، رخدادهای تاریخی که هویت مذهبی داشتهاند، آمال و مطالباتی که جز از مجموعههای دینی به سامان مناسب نمیرسند، رخدادهای پیروزمندانه مهم منطقهای که جز محصول تلاش گروهها و تودههای عمیقا دینی نبوده و چندین مقوله دینی دیگر. اگر کسی نخواهد این حقیقت به روشنی آفتاب را بپذیرد و دنبال «شاخص» برای قبولی باشد میگوییم بسمالله چه شاخصی برجستهتر از نتایج انتخاباتی در سه کشوری که بعد از تحولات اخیر برگزار شده است. 71درصد کرسیهای پارلمان مصر در انتخابات آذر و دی 1390 به جریانات اسلامگرا تعلق گرفت و در تونس اکثریت نسبی کرسیهای پارلمان به جریان اسلامگرای «النهضه» رسید. در لیبی اگرچه اوضاع به سامان روشنی نرسیده است ولی در عین حال اسلامگراها به حدود 40درصد کرسیهای پارلمان دست پیدا کردند کما اینکه در بحرین هم اگر انتخابات واقعی برگزار شود، تقریبا همه کرسیهای پارلمان به احزاب و شخصیتهای دینی میرسد و نیز هیچکس تردید ندارد که انتخاب اول یمنیها «اسلامگراها» هستند.
اما به موازات حرکت جامعه به سمت ارزشهای دینی و شخصیتهای مذهبی، دشمن دست بکار نسخه «بدلی» شد، نسخهای که با زحمت فراوان میتوان برای آن ریشه و سرچشمه تاریخی پیدا کرد. نسخه بدلی از دین و پیامبر آن و یک سربند سرقتی با عبارت «محمد رسولالله» و ریشی بلند دارد و برای آیات فراوانی که در آن روابط مومنین با یکدیگر را به روشنی ترسیم کرده و به رفق با آنان دستور داده است، اهمیتی قایل نیست.
نسخه بدلی دشمن را در درون خانه جستجو میکند و چشم خود را بر حرامیان و دشمنان واقعی بیرونی بسته است. در پاکستان نسخه بدلی چندان کاری به پهپادهای متجاوز و ستونهای زرهی ناتو ندارد و در پشت صحنه با آنان به «نقطه مشترک» هم میرسد کما اینکه اینها حدود دو ماه پیش به همراه حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف و عربستان با سازمان سیا و پنتاگون در دوحه نشستند و توافقات امنیتی امضا کردند. اما همینها در پاکستان صفوف عزاداران حسینی(ع) در روز عاشورا را تحمل نمیکنند و صدها نفر از برادران دینی خود را به شهادت میرسانند. اینها در سوریه با سازمانهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا، فرانسه، انگلیس، ترکیه، عربستان و قطر به راحتی همکاری میکنند و در واقع به ابزار دست این سازمانها تبدیل میشوند ولی همراهی یک روحانی برجسته- شهید «سعید رمضان البوطی»- با دولت را تحمل نمیکنند و به خود اجازه میدهند او را به همراه 50 انسان بیگناه نمازگزار دیگر با بمب به شهادت برسانند! و این صحنه در عراق به گونهای دیگر هر روزه تکرار میشود، در لیبی این روند ضمن آنکه استقلال و موجودیت کشور را به خطر انداخته، زندگی را نیز از مردم سلب کرده است و شما میتوانید نمونههای دیگری از آن را در بسیاری از کشورهای مسلمان منطقه مشاهده کنید.
آمریکا و متحدانش با تبلیغات گسترده اصرار دارند که این جریان را متن و اصل اسلام و مسلمانان معرفی کنند و اقدام خود در اعمال فشار و اشغال و محدودیت به جهان اسلام را «ناگزیر» و ضروری جلوه دهند.
2- یک روی سکه تلاش«قارونهای شهوتران» برای لکهدار کردن چهره اسلام و تشدید تقابل و درگیری خونین درجهان اسلام است. بدون هیچ تردیدی برای به وجودآمدن خشونت، خونریزی و کشتار بیگناهان، دستهای جنایتکار و خدانشناسی عوامل مستقیم جنایت کفایت نکرده و به نتیجه نمیرسد، همراه با عوامل کینهتوز، جیبهای پشتیبان هم ضرورت دارد. نقش صاحبان این جیبها از نقش دستهای خونریز با اهمیتتر است چرا که آنکه در نقطه طراحی و تصمیم نشسته، نوعا همان صاحبان جیبهایی است که مستقیما یا بنا به دستور دستهای بالاتر در آنجا حضور دارند.
جنایات همه روزه در سوریه را به عنوان یک سوژه درنظر بگیرید. حقوق یک افسر سوریه با حدود 20 سال سابقه کار چیزی در حدود 600 دلار در ماه است، حقوق متوسط یک نفر از تروریستهای عادی مورد حمایت عربستان، قطر و ترکیه دستکم 1200 دلار در ماه میباشد این در حالی است که به این تروریستها انواعی دیگر از خدمات از قبیل درمان، اسکان در خارج از کشور و گذراندن دورههای تخصصی هم داده میشود و بعد با احتساب همه اینها هزینههای دیگری که برای فعال بودن یک نفر تروریست در سوریه از قبیل مجهز کردن به انواع موشکها، تفنگها و سایر ادوات رزمی و پوششهای گرانقیمت اطلاعاتی و ارائه سرویسهای ویژه مخابراتی- نظیر تلفن ماهوارهای- نیاز است برای هر نفر دستکم 10 برابر مجموع حقوق و هزینههای درمانی و... میباشد حالا شما این عدد را در تعداد تروریستهای مستقر در سوریه- بین 30 تا 50 هزار نفر- ضرب کرده و حاصل آن را در عدد 25 ماه- دوره زمانی فعالیت تروریست ها در سوریه- ضرب کنید ببینید چه عددی میشود؟ خب آیا عناصر تروریست خود این ثروت را دارند که هزینه جنگ با دولت کنند؟ آیا از راههای عادی چنین هزینهای قابل دستیابی است؟ اگر یک محاسبه سرانگشتی داشته باشیم میتوانیم با قاطعیت بگوییم هزینه جنگ در سوریه تاکنون حتما از چند ده میلیارد دلار فراتر رفته است. هیچکس تردید ندارد که دو کشور عرب یعنی عربستان و قطر این هزینهها را میپردازند کما اینکه ملک عبدالله حدود یک سال پیش با صراحت و در یک اظهار نظر رسانهای اعلام کرد که ساقط کردن دولت سوریه اگر به 200 میلیارد دلار هم نیاز داشته باشد من آن را تقبل میکنم و رسانههای قطر به نقل از حمدبن جاسم امیر قطر اعلام کردند که قطر تاکنون بیش از 6 میلیارد دلار به معارضه سوریه کمک کرده است جدا از اینکه میتوانیم این سوال جدی را درباره انگیزههای پادشاهان عربستان و قطر بپرسیم و بطور طبیعی حکم کنیم که سقوط اسد برای کشور کوچک قطر و کشور عربستان سودی در بر ندارد و به ارتقاء موقعیت ژئوپلیتیک یا اقتصادی و یا سیاسی نمیانجامد و تنها به سود آن جبهه متجاوزی است که عربستان و قطر خود را وابسته به آن میدانند، در عین حال میتوانیم با قاطعیت بگوییم هر مسلمانی که در هر نقطهای از جهان اسلام به خاک و خون کشیده میشود، سند گویایی است از جنایات آل سعود و آلثانی چه در عراق باشد، چه در سوریه، بحرین، و یا در لیبی، چه در مصر باشد، چه در پاراچنار، چه در کابل باشد یا در هر جای دیگر که البته برای هر کدام اسناد جداگانهای هم وجود دارد.
اسناد میگویند بعد از امواج اسلامگرایانه منطقهای که رژیمهای وابسته در مصر و تونس را ساقط کرد، رژیمهای عربستان، قطر و اسرائیل بیش از بقیه نگران شدند و این زمزمه در میان آنان شکل گرفت که آنچه مبارک و بن علی را ساقط کرد به سراغ آنان نیز میآید. پس از آن سلسله نشستها و دیدارهایی میان مقامات سیاسی و امنیتی این سه کشور برگزار شد. نتیجه این دیدارها که حتی بعضی از موارد آن توسط روزنامههای سعودی هم منعکس شد این بود که عربستان و قطر سرمایه مالی و رژیم صهیونیستی سرمایه مخابراتی، جاسوسی و مراکز مطالعات استراتژیک خود را پای کار بیاورند و در یک پروسه 2 تا 5 ساله بر این خیزشها مسلط شوند. اینک پس از حدود دو سال برای نشان دادن اسناد مشکلی وجود ندارد. پولهای قطر در لیبی که مقامات قطری یک سال پیش آن را 4میلیارد دلار اعلام کردند را همه میدانند و همین روزها شاهد تظاهرات علیه امیر قطر در طرابلس بودیم. آمار پولهایی که در مصر هم خرج شده کم و بیش به رسانهها راه یافته است کما اینکه آمار پولهای عربستان در عراق هم در رسانههای این کشور درج شدهاند، فتاوای قرضاوی مفتی قطر و الشیخ مفتی سعودی هم در روی اینترنت وجود دارند که در آنها با صراحت ریختن خون شیعیان را مباح اعلام کردهاند با این وصف این «قارونهای شهوتران» نقش اول را در این جنایات دارند و برای کوبیدن سر مار فتنه باید اول سراغ آنها رفت.
اما در عین حال همانگونه که روز دوشنبه، رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجلاس بیداری اسلامی فرمودند: «بیداری اسلامی، مبشر حقایق بزرگتری است که در آینده اتفاق خواهد افتاد» اقدامات مشترک گروههای تروریستی، قارونهای شهوتران و سرویسهای اطلاعاتی قادر نیستند اراده خداوند قاهر متعال در غلبه مومنین بر مستکبرین و منافقین را تغییر دهند یا با تاخیر مواجه نمایند.
خراسان:دلار از نفس افتاده است؛ نقدینگی به کدام سو می رود؟
«دلار از نفس افتاده است؛ نقدینگی به کدام سو می رود؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عطاء ا... ناصری است که در آن میخوانید؛چندین ماه است که دلار از نفس افتاده است و از آن جهش های مبهوت کننده دیگر خبری نیست، حتی زمانی که در روز شنبه 17 فروردین ماه، مذاکرات آلماتی2 میان ایران و 1+5 به نتیجه نرسید نیز روند صعودی بازار تا نیمه شب ادامه داشت و فردای آن روز به دلیل اینکه فقط یکی از موسسات مالی( و نه بانک مرکزی) به دلایل شخصی در حدود 12میلیون دلار در بازار عرضه کرد روند صعودی بازگشت و قیمت ها کاهش یافت. اگر این واقعه در پاییز 91 رخ می داد، شاید با 120میلیون دلار نیز نمی شد روند بازار را متوقف کرد و این موضوع سیگنال روشنی از اتفاقات پیش روی بازار به ما می دهد. از آن زمان به بعد نیز، در طی یک ماه گذشته، فقط انتشار اخبار پراکنده از تهدیدات غرب و نیز تنش های لفظی میان سیاسیون بوده، که بعضا موجب صعود بازار شده است. اما گویا دلار دیگر جانی و پر و بالی برای اوج گرفتن ندارد.
این حجم کلان از نقدینگی به کجا می رود؟
برای پاسخ به این پرسش کافی است نیم نگاهی به شاخص های بورس اوراق بهادار و همچنین معاملات صورت گرفته در بورس کالا بیندازیم. رکوردهای پی در پی بورس در سال جدید و هضم غول عظیم 1000میلیارد تومانی هُلدینگ خلیج فارس در یک روز در خود و ادامه صف خرید برای آن، نشانه هایی محکم بر حرکت نقدینگی از بازارهای طلا و ارز به بازار سرمایه است. اما این روند تا کی ادامه دارد؟ آیا دوباره شاهد بازگشت نقدینگی به طلا و ارز خواهیم بود؟ در میان معامله گران حرفه ای عبارتی مصطلح است به این مضمون که؛ «هیچ گاه باهوش تر از بازار حرکت نکنید» دلیل اصرار معامله گران بر حرکت با، هوش بازار و نه باهوش تر از آن، «تورم انتظاری» موجود در جامعه است. یعنی به عنوان مثال اگر جامعه پس از تعطیلات سال نو انتظار افزایش قیمت ها را دارد، حتی اگر جلوی عوامل افزایش دهنده قیمت ها گرفته شود، به دلیل این «انتظار» قیمت ها افزایش می یابد. هم اکنون انتظار جامعه و فعالان بازار این است که تا پس از پایان انتخابات بازار طلا و ارز رشدی قابل توجه به خود نخواهد دید. این انتظار تاحد زیادی موجب دوری نقدینگی از بازار طلا و ارز خواهد بود. پس از برگزاری انتخابات نیز دو دلیل موجب هجوم نقدینگی به بازار سرمایه(بورس) می شود:
1. پایان دولت دهم
محمود احمدی نژاد را ریسک سوم بورس می نامند. در تمام بازارهای دنیا دو نوع ریسک برای بازارهای سهام می شناسند؛ ریسک سیستماتیک و ریسک غیرسیستماتیک. اما در بازار سرمایه ایران، رئیس جمهور را به واسطه موضع گیری هایش و تصمیم گیری های فی البداهه اش در زمینه مسائل اقتصادی ، ریسک سوم بازار می دانند. از همان زمان ورود محمود احمدی نژاد به انتخابات نهم ریاست جمهوری و طرح نام و برنامه اش در بازار سرمایه نقل قولی از او در مورد «قمار بودن معاملات بورس» شکلی تاریخی به خود گرفت. فقط با گذشت زمانی اندک از انتشار این نقل قول اس ام اس معروفی در بازار سرمایه به گردش درآمد با این مضمون که «احمدی نژاد: بورس مثل قمارخانه است.» پس از آن رئیس جمهور که در آن زمان کاندیدای ریاست جمهوری بود در یک برنامه تلویزیونی نه به صراحت که غیرمستقیم جمله منسوب به خود را تکرار کرد. او تصریح کرد: «برخی معاملات در بورس شبهه دارد و من اگر رئیس جمهور شوم، بورسی می خواهم که این چنین شبهه ای نداشته باشد.» بنابراین انتخاب آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور با واکنشی منفی از سوی فعالان بازار سرمایه روبرو شد به طوری که در دوره اول ریاست جمهوری ایشان بازدهی سالانه بورس یا منفی بود ویا بسیار اندک. البته در دوره دوم و به خصوص در سال 91 بورس اوراق بهادار رشدی شگفت انگیز به خود دید، اما دلیل اصلی آن افزایش نرخ ارز و رشد قیمت سهام نمادهای ارز آور به کشور چون صنایع پتروشیمی بود. بنابر آنچه گفته شد و با توجه به سابقه ذهنی فعالان بازار سرمایه، با آغاز به کار دولت جدید، انتظار فعالان بازار، تقویت بازار سرمایه خواهد بود و فقط همین دلیل کافی است که پس از انتخابات نیز بازار سرمایه به رشد خود ادامه دهد. بررسی سوابق و مواضع کاندیداهای مطرح برای پست ریاست جمهوری این گمانه را تقویت می کند.
2. زیان بسیاری از سفته بازان در بازار ارز و طلا
به دلیل اینکه بسیاری از سفته بازان دچار هیجانات کاذب این دو بازار شدند، ضررهای هنگفتی در اواخر سال 91 دیدند. این موضوع موجی از بی اعتمادی را در بازار طلا و ارز به وجود آورده است. اما در طرف دیگر حتی اگر پس از انتخابات نیز شاهد افزایش قیمت ارز باشیم، با توجه به تجربه سال 91 و افزایش ارزش سهام پتروشیمی ها و صنایع ارزآور در بورس بسیاری از فعالان بازار ترجیح می دهند که در بازار سرمایه باقی بمانند. شاید در هفته های آینده به دلیل تنش های لفظی میان سیاسیون و یا چالش های محتمل پیش از انتخابات، بازار طلا و ارز اندکی داغ شود، اما این موضوع نیز مقطعی بوده و به دلایل گفته شده در بالا سال 92 سالی رویایی برای بازار سرمایه خواهد بود.
جمهوری اسلامی:اخلاق فاطمی و تبلیغات انتخاباتی
«اخلاق فاطمی و تبلیغات انتخاباتی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛امروز، بیستم جمادی الثانی، سالروز میلاد خجسته حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها است. در عصر ما فرزندی برومند از دامان حضرت زهرا در همین روز چشم به جهان گشود که پرچم فرهنگ فاطمی را در ایران برافراشت و صلای این فرهنگ را در سرتاسر جهان اسلام به گوش مردم رساند. حیف است که امروز را پشت سر بگذاریم و از برکات آن مادر بیهمتا و این فرزند فرزانه بهرهمند نشویم.
برجستهترین ویژگی حضرت فاطمه زهرا الگو بودن ایشان برای ما مسلمانان در جهت فداکاری و گذشت از خود و منافع خود برای حفاظت از اسلام است. این درس را آن حضرت با اخلاق خود به عموم مسلمانان دادند، درسی که تا روز قیامت برای تمام نسلها و در تمام عصرها قابل استفاده است.
هنگامی که امیرالمؤمنین علیهالسلام در بحرانیترین و حساسترین شرایط بعد از رحلت پیامبر اکرم به حضرت فاطمه زهرا میگویند بقاء دین خدا اکنون نیازمند گذشت و خویشتنداری شماست، آن حضرت بدون اندکی درنگ میپذیرند و صبر و بردباری پیشه میکنند و بدین ترتیب به مهمترین رسالت تاریخی خود عمل میکنند هر چند دشوارترین مقطع عمر خود را نیز پشت سر میگذارند.
این گذشت، مفهوم بسیار والائی در خود دارد که ماندگاری دین اسلام را که امروز با بیش از یک میلیارد و نیم پیرو حرف اول را در جهت دهی به مسیر بشریت میزند باید در آن جستجو کرد.
نظام جمهوری اسلامی، با الهام از مکتب اهل البیت در ایران تأسیس شده و هر کس در هر ردهای از این نظام مسئولیتی دارد باید اخلاق فاطمی را الگوی خود قرار دهد و تمام اعمال خود را بر آن منطبق نماید. اخلاق فاطمی، پرتوی از "خلق عظیم" پیامبر گرامی اسلام است که خدای متعال در قرآن کریم آن را ستوده و رمز گسترش اسلام را به آن مربوط دانسته است. رهبری امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران در رهبری انقلاب اسلامی نیز برگرفته از سیره پیامبر اکرم و فرهنگ فاطمی بود. نصایح امام خمینی به عموم مسلمین، توصیههای ایشان به وحدت اقشار مختلف مردم، تأکیدهای مکرر ایشان به مسئولین نظام جمهوری اسلامی مبنی بر رعایت حرمتها و برخورد اسلامی با همدیگر همگی برگرفته از اخلاق محمدی و فاطمی است. دقیقاً همین اخلاق و همین فرهنگ بود که توانست محبت امام خمینی را به قلبها نفوذ بدهد و ملت ایران یکپارچه پشت سر ایشان قرار گیرد و انقلاب اسلامی را به عنوان بزرگترین واقعه جهان معاصر به پیروزی برساند. رمز مفتون شدن صدها میلیون مسلمان در سراسر جهان نسبت به امام خمینی و تأثیری که ایشان در تحولات این مقطع از تاریخ گذاشتند را نیز باید در همین واقعیت جستجو کرد.
اکنون که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم قرار داریم، با توجه به تجربیات چند انتخابات گذشته و سخنانی که این روزها بعضی از داوطلبان ریاست جمهوری و گروههای حامی آنها شنیده میشود، به نظر میرسد بازخوانی فرهنگ و اخلاق محمدی و فاطمی و مروری بر توصیهها و تأکیدهای امام خمینی، ضروری است. شیرینی قدرت و طمع تشنگان قدرت به منصب ریاست جمهوری، آنها را از آداب و اخلاق اسلامی دور کرده است. بعضی از این افراد که از نظر سنی و از نظر جایگاه فکری در رتبهای نیستند که بتوانند درباره بزرگان انقلاب و پیش کسوتان جهاد و مبارزه سخن بگویند، از یکطرف خود را متخصص تشخیص "اصلح" میدانند و از طرف دیگر برای افرادی که نمیپسندند خط و نشان میکشند و با بیادبی و گستاخی درباره آنها سخن میگویند. قطعاً هر کس برای تعریف و تمجید از افراد مورد نظر و تأیید خود آزاد است ولی اینکه مجاز باشد درباره دیگران هرچه به فکرش میرسد بر زبان جاری کند، نه از نظر اسلام قابل قبول است و نه اخلاق انسانی و حتی قانون انتخابات.
متأسفانه از دو دوره قبل، انتخابات ریاست جمهوری به عرصه بداخلاقیها، تهمت زدنها و حتی انکار خدمات نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد و بعضی از داوطلبان ریاست جمهوری تلاش کردند برای اثبات خود، به تخریب دیگران و نفی خدمات نظام جمهوری اسلامی بپردازند. چنین روشی نه در خور شأن ملت ایران است و نه با جایگاه ریاست جمهوری سازگاری دارد. رئیسجمهور باید در اخلاق و ادب و حرمت نگهداری الگوی مردم باشد. کسانی که برای رسیدن به منصب ریاست جمهوری، تمام مبانی اخلاقی را زیر پا میگذارند و به هیچیک از اصول و ارزشهای مسلم اخلاقی پایبندی نشان نمیدهند، چگونه میتوانند الگوی دیگران باشند؟
در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا و امام خمینی، و با بهرهگیری از اخلاق فاطمی، لازم میدانیم به تمام نامزدهای ریاست جمهوری و حامیان آنها، اعم از اشخاص و احزاب و گروهها، توصیه نمائیم اخلاق فاطمی و توصیههای روشن امام خمینی را چراغ راه خود قرا ر دهند و از شیوه تبلیغاتی دو انتخابات گذشته ریاست جمهوری پیروی نکنند. قدرت و کرسی ریاست جمهوری، به کسی وفا نمیکند و بعد از مدت کوتاهی از کف میرود. آنچه میماند اخلاق و خدمت صادقانه و تلاش برای تحکیم ارزشهاست. داوطلبان ریاست جمهوری و حامیان آنها بدانند که از ریاست جمهوری مهمتر، اخلاق تبلیغاتی است که میتواند برای نسل حاضر و نسلهای آینده الگو باشد. اگر کسی در تبلیغات انتخاباتی به مبانی اخلاقی پای بندی نشان دهد حتی اگر نتواند کرسی ریاست جمهوری را تصاحب کند، قطعاً او پیروز این میدان است.
رسالت:خطری که باید جدی گرفت؛همسوزی آرای اصولگرایان
«خطری که باید جدی گرفت؛همسوزی آرای اصولگرایان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن میخوانید؛انتخابات 92 از یک سو،بهدلیل عوامل متعدد تأثیرگذار و نیز ابهامی که طبعاً کاندیداهای مهم تا آخرین لحظه بر فضای آن تحمیل خواهند کرد؛از پیچیدگیهای خاص خود برخوردار است و حتی پیشبینی میشود که منشاء تحولات جدی در صفبندیهای درونی جناحها، بویژه اصولگرایان گردد.
از سوی دیگر،افزایش فشار در حوزه اقتصاد بر تودههای مردم که دلایلی چند را برای آن میتوان برشمرد، عملاً دو مبحث «شعارهای اقتصادی» و توجه به پایگاه «اجتماعی- اقتصادی» رأیدهندگان را برای کاندیداها به اولویت مبدل ساخته است.
تحلیل حاضر کوشیده است که جریانهای موجود سیاسی را در جبهه اصولگرایی از منظر پایگاه اجتماعی مورد بررسی اجمالی قرار داده و همپوشانیهای آنها را که میتواند به «مصرف از سبد واحد و محدود رأی» انجامیده و زمینه را برای رشد جریان رقیب اصلاحطلب فراهم کند، بیان نماید.
تکثر در میان اصولگرایان، مفید یا مضر؟
کثرت همیشه لزوماً بهمعنای تنوع نیست، در میان کاندیداهای مطرح شده رسمی یا غیررسمی اصولگرایان هم کثرت غیرمتنوع دیده میشود و هم تنوع در آراء و رویکردها. کثرت درعینحال لزوماً بهمعنای رقابت هم نیست زیرا ممکن است تعدادی کاندیدا بهظاهر به رقابت با یکدیگر بپردازند ولی جامعه برای آنها هویتهای مستقل قائل نشود.
طبیعی است که در صورت عدم حضور اصلاحطلبان، کثرت و رقابت سخت اصولگرایان مجاز و یا حتی برای ایجاد فضای مطلوب انتخاباتی جهت شکلگیری حماسه سیاسی لازم تلقی میشد ولی آن گاه که کاندیداهای جناح رقیب بتوانند به نوعی از وحدت آراء برسند، مصرف اصولگرایان از سبد واحد رأی و شکست آراء عملاً نادرست بوده و کاندیداهای مذکور "جاده صاف کن"اصلاح طلبان تلقی خواهند شد.
جریانهای موجود درون اصولگرایان
درحالحاضر اصولگرایان با فرض خارج دانستن دولت و کاندیدای آن از محیط بازی تعریف شده برای اصولگرایان؛ تحت 4جریان فکری- سیاسی قابل دستهبندی هستند.
1. اصولگرایان سنتی با محوریت جامعتین: این اصولگرایان با بدنه تشکیلاتی قوی که تحت عنوان جبهه پیروان خطامام و رهبری سامان یافتهاند؛ معمولاً دارای اصالت سیاسی ولی سبد رأی مشخص و تعریف شده دانسته شدهاند. در طی حاکمیت اصلاحطلبان 84- 76 این بدنه سیاسی سختترین ضربات ر ا تحمل کرد و حاصل ضربههای واردآمده اصلاحطلبان، جریانی شد که تحت عنوان نو اصولگرایان با محوریت جمعیت ایثارگران( و سپس با همراهی جمعیت رهپویان) در سال 84 منشاء اثر شدند.
2. نو اصولگرایان با محوریت جمعیتهای ایثارگران و رهپویان: این طیف با غلظت بیشتر در نقد جریان وابسته به آقای هاشمی و کارگزاران و رویکردی مهاجمتر نسبت به اصلاحطلبان؛ عملاً زمینهساز حضور طیف دکتر احمدینژاد در قدرت شد. این جریان هرچند در مقدمات با احمدینژاد بود ولی در نتیجه نتوانست از در پاستور به درون ریاست جمهوری راه پیدا کند الاقلیلی از نیروهای این جریان .
3. اصولگرایان رادیکال:حاصل چالش میان احمدینژاد و دولت او با مخالفان و منتقدان و تندترشدن حرکت دولت در بیان دیدگاههای خاص منجر به خروج جمعی از همراهان احمدینژاد از کابینه شد. بعضی به پایگاه اصلی خود یعنی اصولگرایان سنتی بازگشتند و گروهی با حامی اصلی احمدینژاد از لحاظ تئوری و عمل سیاسی یعنی آیتالله مصباح و سازمان تحت هدایت وی که اکنون به صف منتقدان جدی دولت پیوسته بود، پیمان اتحاد بستند. حاصل این همپیمانی ظهور «جبهه پایداری» بود که با تز «نابسازی» عملاً خویشتن را با سایر پیکره اصولگرایان در تقابل قرار دادند. امّا اینها در همین حال، بهدلیل تأکید بر پارهای ارزشهایی که دارای اصالت انقلابی هستند و نیز ایستادگی بر سر مخالفت «با هاشمی و جریان سازندگی» توانستند بخشی از نیروهای انقلابی و جوان را برای حمایت از خود جلب کنند.
نکته: البته گرایش بازگشت به اصول ناب انقلاب و ارزشهای سالهای نخست که احمدینژاد بر پایه موج گفتمانی آن بر سریر قدرت قرار گرفت، فقط در میان پایداری یا طیف احمدینژاد منحصر نماند و بهعنوان یک گفتمان بخشی از سایر اصولگرایان مستقل و حتی افرادی از خط 1 و خط 2 را علاوهبر خط 3 پایداری بهسوی خود جذب نمود.
جریانات مذکور اکنون علمداران طیفهای مختلف اصولگرایی هستند و کاندیداهای موجود توسط آنان حمایت میشوند.
خط 1. یا اصولگرایان سنتی از ائتلاف اکثریت یا ائتلاف 5 نفره حمایت میکنند هرچند نیم نگاهی هم به ائتلاف 1+2 داشته و آنها را زیاد دور از خود تلقی نمیکند.
خط 2. یا نو اصولگرایان از ائتلاف 1+2 و البته بیشتر محور قالیباف- حدادعادل حمایت میکند هرچند اخیراً دریچه ای هم بهسوی طیف مستقل «گفتمان بازگشت» از طریق مطرح کردن کاندیداتوری زاکانی گشوده است.
خط 3. یعنی پایداری علیرغم اینکه تلاش کرد از ظرفیت «گفتمان بازگشت» با چهرهای چون سعید جلیلی بهره تام و تمام ببرد ولی نهایتاً از او بهعنوان کاتالیزور نیروهای تابعه «گفتمان بازگشت» بهره گرفته و در پایان بر کاندیدای تشکیلاتی خود یعنی «لنکرانی» تأکید کرد و از جلیلی که مایل به دادن تعهد تشکیلاتی نبود عبور کرد.
طیف «مستقل گفتمان بازگشت» هم اکنون با چهرهای چون سعید جلیلی در میدان است هرچند زاکانی هم خود را میکوشد در قالب گفتمانی مذکور عرضه کند.
پایگاههای رأی خطوط اصولگرایی
خط1: اصولگرایان سنتی بر روی رأی ثابت و اعتقادی- تشکیلاتی اصولگرایان سنتی و پیروان روحانیت حساب میکنند. البته بعضی از کاندیداهای خط 1 نظیر باهنر یا آلاسحاق نگاهی هم به تکنوکراتهای اصولگرا دارند.
خط 2: نو اصولگرایان بهدلیل ظهور و رشد «گفتمان بازگشت» موقعیت پیشتازی خود را از دست دادهاند و از کاندیداهای سهگانه آنها، ولایتی بر روی جذب آرای اصولگرایان سنتی و قالیباف بر روی جذب رأی تکنوکراتها تمرکز کردند، با کاندیدا شدن «زاکانی» عملاً پایگاه رأی حداد عادل به حداقل کاهش یافت. زاکانی هم که در واقع به این خط تعلق دارد، بهدلیل تقسیم آرای ولایتی و قالیباف مجبور شده است به سراغ بدنه رای «گفتمان بازگشت» برود تا در صورت عدم حضور جلیلی، بتواند آرای هواداران «گفتمان بازگشت» را که جذب لنکرانی نمیشوند، بهسوی خود جلب نماید.
بهعبارت بهتر، بخشاعظم پایگاه رأی خط 2 به حمایت از «گفتمان بازگشت» پرداخته لذا خط 2 فعلاً روی سایر پایگاههای رأی بهصورت «استیجاری» عمل میکند.
خط 3 یا جبهه پایداری: این خط بر روی نو اصولگرایان ضد هاشمی، ریزش شدههای رأی احمدینژاد، طلاب هوادار آیتالله مصباح و بعضی از علاقهمندان «گفتمان بازگشت» بهعنوان پایگاه رأی حساب میکند. این طیف از لحاظ رأی نسبتا قابل تأمل هستند، هرچند بهدلیل رقابت چند کاندیدا عملاً «فرایند خردشدن رأی» باعث شده است که یک سبد رای محدود میان سه رقیب با شعارهای مشابه تقسیم شود.
خط «گفتمان بازگشت»: این خط فارغ از بحثهای تشکیلاتی دارای یک ایده با عناصر روشن اعتقادی است، قدرت تحرک هواداران این گفتمان و پتانسیل آن، «احمدینژاد» را در سال 84 به ریاست جمهوری رساند و سوخت فکری، تبلیغی لازم علیه هاشمی را فراهم کرد.افراد حامی این «گفتمان» وقتی احساس کردند که «احمدینژاد» بهجای بازگشت به خط اولیه انقلاب در حال ایجاد خط جدیدی است، از او جدا شدند و با قابلیت تحرک بالای خود آنچنان ظرفیتی را ایجاد کردهاند که سه کاندیدا برای آنها برنامهریزی کنند. در میان لنکرانی، جلیلی و زاکانی، طبعاً جلیلی به جهاتی ظرفیت رفتاری بیشتری برای انطباق با این گفتمان از خود نشان داده است، لذا کاندیداتوری جلیلی موقعیت لنکرانی و زاکانی را تضعیف خواهد کرد و حتی حدس زده میشود که زاکانی در اینصورت در دل کنش سیاسی جلیلی جذب شود، این حرکت طبعاً آثاری روی خط 2 خواهد داشت و آن حذف تقریباً کامل پایگاه رأی حدادعادل و بروز اختلاف گفتمانی- سیاسی در میان دو عنصر دیگر باشد، لذا هر کدام شاید به راه خود روند. البته پایگاه رأی «قالیباف» از جهاتی با اصلاح طلبان همپوشانی داشته وبا حضور جدیتر اصلاحطلبان تهدید خواهد شد، همچنانکه پایگاه رأی ولایتی با افزایش احتمال کاندیداتوری«هاشمی» ریزش خواهد کرد.
در میان اصولگرایان سنتی و ائتلاف اکثریت نیز، خطر تکثر کاندیداها و شکستهشدن آراء بسیار است لذا در صورت همگرایی در میان کاندیداها و تشکیل تیم اجرایی دولت آینده، شاهد همافزایی تصاعدی تشکیلاتی و پایگاه رأی خواهیم بود و الاّ اصلاحطلبان قادر خواهند بود، از نبرد درون گفتمانی اصولگرایان برای خود فرصتی طلایی پدید آورند.
سیاست روز:نامزدهای اصولگرا، شیفتگان خدمت یا مستان قدرت
«نامزدهای اصولگرا، شیفتگان خدمت یا مستان قدرت»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم علی یوسفپور است که در آن میخوانید؛۱ـ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ثمره فداکاریهای چهارده قرن علمای شیعه و مجاهدات راه خدا بوده است و برای پیروزی این انقلاب و تثبیت جمهوری اسلامی چند صد هزار شهید و جانباز و آزاده،ملت ایران تقدیم نموده است. شهدایی که سن آنان بین ۱۵ تا ۲۴ ساله بوده است و عمده آنان از خانواده های محروم و مستضعف جامعه بودند. و زمانی که به جبهه میرفتند و شهید و جانباز و آزاد می شدند دارای پدر و مادری پیر و از کار افتاده و همسران جوان با بچههای کوچک بودند. تمام آقایان و خانمهایی که در دولت، مجلس و قوه مقننه بر کرسی ریاست تکیه زدهاند باید مواظب باشند که ریشه و مبنای قدرت آنان، خون شهدا و تلاش علمای اسلام و در راس آنان حضرت امام خمینی(ره) میباشد و در این جهت باید با تمام قوا در هر پست و مسئولیتی هستند در خدمت مردم و آرمانهای انقلاب باشند.
۲ـ جناح اصولگرا که در سی و چهار سال گذشته نزدیکترین جناح سیاسی به آرمانهای انقلاب و بیعت با ولایت فقیه را در کارنامه خود دارد و در حوادث مختلف که عدهای در داخل و خارج مشکلاتی برای انقلاب پیش آوردند مدافع شایستهای بوده است.
هماکنون که به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نزدیک میشویم نامزدهای اصولگرا آزمون سختی در پیش دارند که میبایستی سعی نمایند از این آزمون موفق بیرون آیند.
تاکنون بیش از ۱۰ نفر از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری منتسب به جبهه اصولگرایان میباشد. نکته روشن اینست که تعدد نامزدها در یک جناح باعث سردرگمی هواداران آن جناح میشود اگر چه تعدد نامزدها از سلایق و جناحهای گوناگون باعث افزایش مشارکت مردم میگردد. اما این تعدد در یک جناح باعث میشود که هواداران از انسجام و تحرک لازم برخوردار نباشند و در صورت ادامه این تفرقه و تشتت زمینه برای شکست فراهم آید.
۳- اگر نامزدهای اصولگرا در چارچوب ارزشهای اسلامی حرکت نمایند میبایستی در نیامدن تعارف کنند و جای خود را برای دیگران خالی نمایند کما اینکه این صفت در بزرگان مذهب تشیع در تاریخ وجود داشته است.
اگر نامزدهای اصولگرا شیفته خدمت هستند باید با وحدت و انسجام، قدرت جمعی خویش را به نمایش بگذارند و یک جمع منسجم دارای نقاط برجسته همه نامزدها خواهد بود اما یک گروه متفرق باعث تحلیل رفتن نیروهای هوادار خواهد شد.
اگر در بین نامزدها کسانی هستند که به هر دلیل از وحدت و انسجام دوری میگزینند و بر طبل تفرقه و چند دستگی میکوبند ولو اینکه شعارهایشان رنگ و بوی اصولگرایی داشته باشد زیر این پردههای خوشرنگ میتوان حس قدرت طلبی را به روشنی مشاهده کرد. حضرت امام خمینی(ره) میفرمایند «اگر همه پیامبران در یک جا جمع شوند هیچ گونه اختلافی بین آنها نخواهید دید پس وجود اختلاف و چند دستگی از هوای نفس سرچشمه میگیرد و آقایان که در مسیر اختلاف و چند دستگی افتادند با کمال تاسف باید گفت ظرفیت جایگاهی که در آن هستند ندارند و باده قدرت آنها را مست کرده است به گونهای که این مستی باعث شد که واقعیتها را نبینند و علت وجودی موقعیتی که در آن قرار دارند فراموش نمایند» و یکی از بزرگان میفرماید مستی قدرت از مستی شراب سکرآورتر میباشد.
۴- انتظار میرود که نامزدهای اصولگرا قبل از ثبتنام تعداد خود را کم نمایند که حداکثر به یک نفر یا دو نفر برسانند و بقیه که کنار میکشند در انتخابات حامی فردی باشند که در صحنه باقی میماند و به طور طبیعی دولت آینده باید دولت کارآمدی از جهات مختلف باشد و به طبع فرد منتخب میبایستی افراد مختلف وکارآمد و با درایت را به عنوان افراد کابینه خویش انتخاب نمایند. در صورتیکه نامزدهای اصولگرا در صحنه بمانند اکثریت آنان رایهای کمی خواهند آورد. و ضمن اینکه خودشان برای همیشه از صحنه سیاست کنار زده خواهند شدو باعث شکست جناح اصولگرا میشود. اصلاح طلبان هم تاکنون هر وقت مقدرات کشور را دست گرفتند افراد تندرو آنان هدایت جناح را به عهده گرفتند و کشورو نظام را با چالش مواجهه نمودهاند که نمونههای آنرا در مجالس سوم و ششم شاهد بودهایم.
تهران امروز:منفعتطلبی انقلابینماها
«منفعتطلبی انقلابینماها»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمدعلی اسفنانی است که در آن میخوانید؛یکی از ویژگیهای مهم برای عهده دار شدن مقام پرمسئولیت ریاستجمهوری، پایداری به ارزشهای انقلابی است که طی بیش از سه دهه در راه آرمانهای بنیانگذار معظم این انقلاب حرکت کرده است. در این میان، شناخت انقلابی واقعی از انقلابی نما در تعیین چهره نهایی کارگزار مردم امری بس پراهمیت است. یکی از شاخصهای انقلابی بودن را میتوان در این دانست که انقلابی واقعی، جان و مالش را میگذارد تا انقلاب با خطر روبهرو نشود و در عین حال رشد و نمو یابد.
به همین دلیل ممکن است مال، آبرو و حتی فرزندانش را در این راه فدا کرده تا انقلاب در مسیر درست و به حق خود حرکت کند. فرد انقلابی اگر مصلحتی بیندیشد فقط بر اساس مصلحت انقلاب و در چارچوب فرمایشاتی است که ولایت امر تعیین میکند بدون اینکه از این چارچوبها گامی فراتر یا عقبتر بگذارد.
اما در نقطه مقابل، کسی که نقابی از انقلاب را به چهره زده معمولا انقلاب را برای خود و منافع شخصی خود میخواهد ولی در همان حال ممکن است در ظاهر تندتر و داغتر از هر انقلابیای ظاهر شود که همین ظاهرسازی هم شناخت آنان را سخت میکند و برای آشکارسازی چهره اصلی شان چارهای نیست مگر اینکه به ابزارهای دقیق شناخت انقلابیهای اصیل روبیاوریم.
معمولا انقلابی نماها در مواقعی که منافع خود را در خطر دیده بسیار سریع تغییر جهت داده و با تاکید ظاهری برآرمانهای انقلابی تلاش میکنند خود را از نیروهای اصیل انقلاب جلوتر نشان دهند از این رو در اینجا مصلحت خود را بر اساس شرایط سنجیده و جلو میروند. در این میان راههای مختلف، دستمایه پیشبرد اهداف شخصی این افراد قرار گرفته تا آنجا که مضامین رهبری درباره موضوعات مهم و بنیادی انقلاب اسلامی را به نفع خویش تعبیرکرده و به این ترتیب خود را مدعیتر از انقلابیون واقعی مطرح میکنند.
حتی چهرههای واقعی انقلاب هم مورد هجمه این افراد قرار گرفته و تلاش میشود تا ارزشها و خدمات و جایگاه عمیق اجتماعی و اسلامی آنها خدشه دار شده و به این ترتیب با مخدوش کردن انقلابیون واقعی، جایگاه خود را در انقلاب تثبیت نمایند. این افراد در بلبشوی رسیدن به منافع، تا مرز تحجر و افراطیگری هم پیش میروند و به این ترتیب، فضای سیاست را آغشته به سیاست زدگی و تندروی میکنند.
با توجه به تلاشهای بسیار این افراد باید گفت که تشخیص انقلابی واقعی و انقلابی نما سخت بوده و گاهی آنقدر که برخیها با عدم تمایز ممکن است به انقلابی واقعی انگ بزنند. به همین دلیل گاهی جایگاه ارزشها تغییر کرده و کسانی که نباید در گردونه انقلاب حرکت کنند زمامدار شده و سایرین را حذف میکنند. البته نظام جمهوری اسلامی و در رأس آنها رهبر معظم انقلاب با بصیرتشان مرزها را براساس آرمانهای اصیل انقلاب تعیین نموده و مردم هم بر این اساس حرکت میکنند و نهایتا انقلابینماها نقاب از چهرهشان خواهد افتاد.
اما علاوه بر در نظرگرفتن ملاحظات رهبری برای تشخیص ویژگیهای یک انقلابی واقعی، باید آستانه تحمل را بالابرده تا زمینه برای مطرح شدن مواضع و اظهارات افراد مختلف فراهم شود. باید اجازه داد با بروز و ظهور مواضع مختلف، امکان تشخیص ویژگیهای اصیل انقلابی به وجود آید. معمولا در یک فضای باز، ادعاهای بدون منطق افراد انقلابینما و شعارهای عامهپسند آنها راحتتر قابل تشخیص است.
علاوه بر این برای قضاوت درباره این افراد، باید ادعاهای گذشته آنها، نحوه عملکرد، تصمیمگیری، اقدام در مواقع بحران و تدبیر و مدیریت جریانها را درنظر گرفت تا انتخاب اشتباهی صورت نگیرد. انقلابی واقعی کسی است که طی سه دهه گذشته در خط اصیل انقلاب حرکت کرده و ذرهای از فرمایشات رهبر معظم انقلاب تخطی نکرده و نخواهد کرد.
حمایت:نشانه قدرت یا پنهان سازی شکست؟
«نشانه قدرت یا پنهان سازی شکست؟»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر سوریه شاهد انفجارهای خونین بویژه در دمشق است. هر چند که فضای ناآرام از 2 سال پیش در سوریه بوجود آمده است اما تحولات روزهای اخیر از جمله سوء قصد به جان نخست وزیر سوریه و بمب گذاری نزدیک وزارت کشور سوریه نشانگر ابعاد جدیدی از تحرکات برای ایجاد فضای ناامنی در این کشور است یعنی به کارگیری همان شیوه هایی که معمولا گروههای تروریستی همچون القاعده نیز دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی صهیونیستها و غرب در اقصی نقاط جهان اجرا میکنند.
حال این سوال مطرح است که دلیل رویکرد به چنین حملاتی چیست و عاملان آن چه اهدافی را پیگیری میکنند؟ در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است؛ نخست آن که شکستهای گروههای تروریستی هر روز ابعاد گستردهتری میگیرد بگونهای که ارتش بسیاری از مناطق را منطقه امن عنوان و در حال پاکسازی شهرها از جمله در مناطق مرزی است.
دوم آن که کشورهای غربی با بهانه قرار دادن سلاحهای شیمیایی نیز نتوانستهاند طرح نفوذ در سوریه را اجرایی سازند چنانکه طرح آنها برای ورود بازرسان سازمان ملل و تکرار سناریوی عراق دوران صدام برای سوریه با ناکامی همراه شده است. با توجه به این اوضاع میتوان گفت که ائتلاف تروریستها و حامیان عربی، غربی، صهیونیستی و ترکیهای، آنها برآنند تا فضای جنگ را به انفجارهای خونین در پایتخت سوق دهند تا در لوای آن اهدافی خاص را اجرایی سازند.
این سناریو مطرح است که آنها می خواهند تا از یک سو چنان وانمود کنند که همچنان فعال هستند تا به زعم خود روحیه اعضا ی گروه های تروریستی را ارتقا دهند و آنها را به ادامه درگیری با ارتش سوق دهند.از سوی دیگر با این تحرکات قدرت چانه زنی و باج خواهی خود از دولت و مردم سوریه را افزایش دهند.
آنها همچنین تلاش دارند تا با سوق دادن ارتش به پایتخت و دور کردن آنها از مناطق مرزی به احیای نیروهای شکست خورده خود بپردازند تا به جنگ و کشتار ادامه دهند. نکته اساسی آن که غربیها نیز که نتوانستهاند تاکنون نفوذشان در سوریه را اجرایی کنند با پیوند زدن ناآرامیهای دمشق با مسأله تسلیحات شیمیایی به دنبال زمینه سازی برای دخالت از طریق سازمان ملل در سوریه هستند به دخالتی که سناریوی آن تکرار دوران صدام و بازرسیهای جهت دار از این کشور است تا در نهایت زمینه را برای سرنگونی نظام سوریه فراهم سازند.
در جمع بندی کلی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که انفجارهای خونین دمشق بیش از آن که نشانه قدرت معارضان باشد سرپوشی بر شکستهای گسترده آنان در برابر ارتش سوریه و تلاشی برای برهم زدن وحدت ملی سوریها و در نهایت بازکردن مسیر دخالتهای خارجی در این کشور است که البته همچون گذشته با چالشی به نام وحدت ارتش، مردم و نظام سوریه مواجه است که نتیجه بخش بودن آن را با ابهام های بسیاری مواجه کرده است.
مردم سالاری:چالشهای پیشروی گزینه دولت
«چالشهای پیشروی گزینه دولت»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم مهدی عباسی است که در آن میخوانید؛ در حالی روزهای پایانی عمر دولت احمدینژاد سپری میشود که تحلیل رفتار حامیان دولت در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، بخش قابل توجهی از فضای سیاسی و رقابتی کشور را تحتالشعاع خود قرار داده است. به نحوی که بسیاری از گروههای سیاسی و کاندیداهای احتمالی، قسمت عمدهای از سناریوهای انتخاباتیشان را به اقدام حامیان دولت گره زدهاند و افکار عمومی و سیاسیون منتظرند تا تکلیف کاندیدای دولتیها مشخص شود.
طرفداران دولت نیز این موضوع را میدانند و با تعریف چند سناریوی انتخاباتی میکوشند تا با ایجاد سردرگمی در عرصه سیاسی، به خیال خودشان ماهی مقصودشان را صید کنند.
این در حالی است که تصور نمیشود کاندیدای دولتیها در مسیر رقابت، چندان راه همواری پیشرو داشته باشد و قطعا دور از ذهن نیست چهرهای همچون اسفندیار رحیم مشایی که از او به عنوان گزینه اصلی دولتیها یاد میشود، با چالشهای بسیاری برای ورود به عرصه رسمی رقابت روبرو شود. این نکته را هم باید در نظر گرفت که مدل پوتین- مدودف که به عنوان الگوی دولتیها در عرصه رسانه مطرح شده است، تنها با چهرهای به نام «اسفندیار رحیم مشایی» قابل تحقق است و بقیه گزینههای دولتی ضمانتی برای ماندن تا آخر در کنار احمدینژاد ارائه نخواهند کرد. لذا اگر دولتیها بخواهند در عرصه رقابت بایستند تنها با نام مشایی امکانپذیر است. نامی که حواشی و چالشهای بسیاری به همراه دارد.
یکی از مهمترین چالشهای معرفی مشایی، بهرهگیری چند ماهه امکانات دولتی در سفرهای استانی برای اسفندیار رحیم مشایی است. اسفندیار رحیم مشایی که مدتها به دلیل فشارهای سنگین روی دولت پس از ماجرای 11 روز خانهنشینی احمدینژاد، به غیبت رسانهای رفته بود، چند ماهی است دوباره شانه به شانه احمدینژاد در تصاویر رسانهای قرار میگیرد و این روزها نیز، سفرهای استانی به فضایی برای تبلیغات مشایی تبدیل شده است. بنابراین اولین چالش پیشروی دولتیها پاسخگویی در خصوص بهرهمندی تمام قد امکانات دولت برای تبلیغات مشایی در آستانه انتخابات است. اگر از موضوع مباحث مطرح شده در ابتدای دولت دهم در خصوص معاون اولی مشایی فعلا عبور کنیم، حملات گسترده اصولگرایان شناخته شده علیه مشایی و اتهامات مختلف به او، چالش دیگری است که سخت نام مشایی به عنوان گزینه دولت را با بحران روبرو میکند.
«انحراف» مهمترین اتهامی است که اصولگرایان تاثیرگذار همواره علیه مشایی مطرح میکنند و باید دید، دولتیها چگونه میخواهند در برابر هجمه گسترده اتهامات این دو سال علیه مشایی، ایستادگی کنند. این چالشهای جدی در برابر نام مشایی در حالی است که دولتیها هم میدانند، تنها گزینه مشایی است که میتواند در رقابتهای انتخاباتی موقعیت بهتری نسبت به دیگر گزینههای دولتی در عرصه رقابت داشته باشد.حال باید منتظر ماند و دید، این چالش دو سویه، حامیان دولت و اصولگرایان به کجا میرسد؟ آیا احمدینژاد از نام مشایی میگذرد؟ این یکی از مهمترین سوالات انتخابات ریاستجمهوری یازدهم است.
آفرینش:ملزومات واقعی سازی بودجه بدون نفت
«ملزومات واقعی سازی بودجه بدون نفت»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛ با توجه به متکی بودن بودجه کشور به درآمدهای نفتی از یکسو، و تحریم های گسترده صنعت نفت از سوی غرب، مشکلات فراوانی برای اقتصاد کشور به وجود آمده است. امروز نصیحت بزرگان نظام و کارشناسان اقتصادی مبنی بر عدم وابستگی بودجه و هزینه های جاری کشور به درآمدهای نفتی، خود را نمایان ساخته اند. اما متاسفانه امروز به جبر زمان، مجبور به این کار شده ایم درحالی که می توانستیم از سالیان گذشته با برنامه های بلند مدت این وابستگی به دلارهای نفتی را بکاهیم، که نشد!.
کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی جزو برنامه 5 ساله است و تکلیف شده است که در برنامه سوم و چهارم توسعه سالانه 20 درصد از وابستگی درآمدهای بودجه به نفت کم شود تا 100 درصد این وابستگی قطع شود و این در حالی است که این مهم در بودجه سال های قبل رعایت نشده و در بودجه پیشنهادی برای سال 92 نیز کاهش سالانه 20 درصد وابستگی به درآمدهای نفتی لحاظ نشده است.
بر اساس مصوبه کمیسیون تلفیق درآمد دولت از فروش نفت خام و میعانات گازی در سال92، 66 هزار میلیارد تومان و میزان فروش روزانه نفت و میعانات گازی یک میلیون و 303 هزار بشکه در روز با قمیت بشکه ای 95 دلار برای 365 روز مشخص شد. این کاهش درآمد نفتی نسبت به سال های گذشته که فروش نفت خام بالای دومیلیون بشکه در روز بوده ، اقدامی مفید است اما صرفاً به سبب تحریم هایی است که برعلیه صنعت نفت کشورمان اتخاذ شده وما را مجبور به کاهش فروش نفت و متعاقباً کاهش سهم درآمدهای نفتی در بودجه نموده است.
نکته بسیارمهمی که در کاهش سهم نفت دربودجه92 مستتر شده، بحث افزایش هزینه خدمات، مالیات ها و افزایش قیمت سوخت می باشد که به نوعی فشارهای ناشی از کاهش درآمدهای نفتی را براین بخش ها منتقل کرده است. دولت در بودجه 92 پیشنهاد داده هزینه صدور گذرنامه تا سوخت 2 برابر شود. همچنین مالیاتها باید افزایش پیدا کند تا ازاین طریق کاهش وابستگی به نفت محقق گردد.
درحالی که برای حرکت به سمت اقتصاد مقاومتی و برای تحقق کامل آن، باید تولید داخلی را تقویت کرد، با افزایش تولیدات داخلی و توسعه صادرات می توان سالانه 20 درصد به ارزآوری کشور افزود و در نهایت وابستگی به درآمدهای نفتی را کاهش داد.
در کنار صادرات نفت باید همزمان صادرات سایر کالاهای ایرانی نیز وجود داشته باشد نه اینکه همه صادارت داخلی نابود شود. تمامی این مسائل در حالی است که به واسطه بی توجهی به عرصه تولید و عدم پرداخت سهم تولید از درآمدهای حاصل از آزادسازی قیمت حامل های انرژی در جریان اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها، تولید در شرایط بسیاری بدی قرار گرفت.
کاهش وابستگی به نفت براساس اهداف برنامه پنجم باید با افزایش سهم تولید و صادرات کالاهای داخلی جبران گردد، نه صرفاً با افزایش قیمت مالیات و خدمات ویا افزایش قیمت ارز در بودجه. ضمن اینکه جهت حمایت از تولید ضروریست تا تسهیلات مالیاتی و اتخاذ برنامه های رقابتی برای افزایش سهم بخش خصوصی در امر تولید، در نظر گرفته شود، تا از این طریق وابستگی به اقتصاد نفتی جلوه ای واقعی به خود گیرد و فشارهای ناشی از آن، موجب مختل شدن چرخه های صنعت و تولید داخلی نگردد.
شرق:نقشآفرینی برای جامعه بهتر
«نقشآفرینی برای جامعه بهتر»عنوان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فاطمه راکعی است که در آن میخوانید؛سالروز ولادت حضرت فاطمهزهرا (سلامالله علیها)، مناسبتی نیکو برای تجلیل از نقش زنان ایران اسلامی است. با پیروزی انقلاب اسلامی سال 57، جامعه زنان کشور فعالانه وارد کلیه عرصههای اجتماعی و سیاسی شده، به نقشآفرینی فعالانه پرداخت. باور زنان آگاه و فرهیخته به مسایل این بود که بهزودی نهادهایی برای حمایت کامل از حقوق زنان، بهروزدیدن مسایل قانونی، پیشنهاد قوانین روزآمد به مجلس و ارتقای موقعیت زنان در همه زوایا و ابعاد شکل خواهند گرفت.
در این جهت خیلی زود نهادی مثل جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران با سرپرستی دختر امام و حضور عروس و نوه امام (ره) و دیگر زنان شاخص کشور شکل گرفت که با حمایت مستقیم امام همزمان شد. این تشکل در تلاش بود با محوریت شخصیت حضرت زهرا (س) و با نگاه به همه ابعاد شخصیتی این الگوی ارزشمند، به فعالیت بپردازد اما متاسفانه با همه فعالیتهایی که این جمعیت و بعدها فعالان حقوق زنان در همه عرصهها و تشکلها مانند جمعیت زنان مسلمان نواندیش ایران، بهویژه در دوران اصلاحات، صورت گرفت، همچنان شاهد کاستیهای چشمگیری در این عرصه هستیم. در دولت و مجلس اصلاحات کوشش شد کارهای بنیادین در حوزه زنان صورت گیرد. تبعیضزدایی، حذف قوانین ناکارآمد، رصدکردن شرایط روز و ایجاد شرایط برابر در همه عرصهها، مدنظر ما بود اما این روند در هشتسال گذشته متوقف و در پارهای موارد، معکوس شده است.
نگارنده بر این باور است که روند روبهرشد موقعیت زنان ادامه خواهد یافت و با وجود موانع ایجادشده، قابل بازگشت به دوران پیش از اصلاحات نیست. درعینحال معتقدم اکثر زنان ایران علاقهمند به اصول اخلاقی و معنوی الهام گرفته از دین، سیره ائمه و بهویژه سلوک اجتماعی حضرت زهرا هستند. مساله میزان دینباوری از جمله مواردی است که نمیتوان برای آن حدودی اجباری تعیین کرد. اما به سبب اینکه اکثریت مردم ما صبغه دینی دارند، که ریشه در تاریخ یکتاپرستی ایرانیان دارد و ادبیات و فرهنگ و تاریخ ما بازگوکننده این گرایش عمیق است، این روند همچنان ادامه یافته است.
نگارنده از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون با سه نسل جامعه زنان کار کرده است. علاقهمندی به زندگی اخلاقی و معنوی در چارچوب ادیان، در اکثریت آنان، مشهود است. ضمنا باید لزوم تطبیق احکام اسلامی با مقتضیات زمان را نیز جدی گرفت، چراکه هر آنچه در این سالها پیش آمده، به این علت است که برخی مسوولان به این موضوع باور جدی ندارند. زنان فارغ از نگرشهای اجتماعی و سیاسی که ممکن است تفاوتهایی داشته باشد، عموما به دلیل حس مسوولیتپذیری، وطن خود را خانواده بزرگتر خود میدانند.
همین امر سبب میشود به مسایل مهم کشور و جامعه بیاعتنا نباشند. سکوت سهسال اخیر اکثر زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی نباید به معنای بیاعتنایی آنان نسبت به مسایل خود و جامعه تلقی شود. با وجود همه حرکاتی که در این سالها در خصوص مقابله تفکرات دیگر صورت گرفت، زنان عموما به روشهای حقوقی، فرهنگی و مسالمتآمیز و حضور آگاهانه در مقاطع مهم و همافزایی و همبستگی کامل برای نقشآفرینی در این عرصهها پایبند هستند. این امیدواری همچنان وجود دارد که چهرههای ملی ما که افرادی مورداعتماد جامعه زنان هستند برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کنند.
اما فراتر از آن، پیرامون انتخابات شوراها به سبب غلبه وجهه اجتماعی و فرهنگی آن نسبت به مسایل سیاسی، انتظار این است که پس از ثبتنام خانمهای توانمند و مدیر در این عرصه، حضور پررنگ زنان بتواند بهعنوان فاکتوری تعیینکننده، اعضای زن شوراها را به شکل قابلتوجهی افزایش دهد تا در جهت حل مشکلات زنان در سطح شهر و روستا، اقدامات بیشتری صورت گیرد.
وطن امروز:هاشمی و کپیهای درجه 2 و3
«هاشمی و کپیهای درجه 2 و3»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛یکم: هاشمیرفسنجانی اکنون مرزهای خود را شفاف کرده است. ضد انقلاب در بیرون از ایران اگر فقط بتواند آنچه هاشمی میگوید یا اعوان و انصارش به اتکای او میگویند پوشش دهد و بازنشر کند، بخش بزرگی از ظرفیت خود را مصرف کرده است. بیبیسی اکنون شبکه هاشمیرفسنجانی است و جایی اگر بماند احمدینژاد و مشایی را پوشش میدهد.
دوم: هاشمی اکنون قیافه طلبکارها را به خود گرفته است. یک دلیل این است که خیال میکند پیشگوی خوبی بوده است و همه آنچه را که اکنون رخ داده از قبل پیشبینی کرده بوده است. هاشمی در سال 88 به مردم چه گفت. آیا او با انحراف احمدینژاد و مشایی مخالف بود؟ آیا با اینکه احمدینژاد میگوید باید با آمریکا رابطه داشت مخالف است یا اینکه احمدینژاد اعتقاد دارد باید درباره امور اخلاقی بیمبالات بود؟ هاشمی با کدام اینها مخالف است. کدام اینها با مبانی هاشمی منافات دارد؟ اگر هاشمی بر سر کار بیاید کدامیک از این کارهای احمدینژاد را نخواهد کرد؟ اگر احمدینژاد و مشایی منحرف شده باشند –که شدهاند - به این دلیل است که تازه در حال تبدیل شدن به یک هاشمی درجه 2 و 3 هستند. خط سومی وجود ندارد. احمدینژاد هر چه از اصولگرایی فاصله گرفته، به اصلاحطلبی و فتنهگری نزدیک شده است. اینکه هاشمی بگوید انحرافی را کشف کرده مثل این است که بگوید خودش را دوباره کشف کرده است.
سوم: این سماحت نظام است که اکنون هاشمی هنوز تریبونی دارد تا پشت آن بنشیند و به مبانی و اعتقادات مردم بد و بیراه بگوید. کیست که نداند هاشمی سلسلهجنبان فتنه تقلب بوده است. محمد خاتمی اکنون در خفا میگوید تقلب را قبول ندارد. معاون اول او علنا گفت ادعای تقلب اثبات نشده ماند. هاشمی اما هنوز میگوید تقلب واقعی بوده است. فتنه 88 از اندرونی هاشمی جوشید. اگر نبود راهنماییها و تحریکات او بیشک نه موسوی و نه دیگر سران جریان چپ هرگز نمیتوانستند بساطی تا آن حد خائنانه پهن کنند. همین حالا رابط فتنه داخل و خارج کیست و پیغامها را چه کسی میآورد و میبرد. حالا آقای هاشمی دارد به ما میگوید هر چه در سال 88 کرده خوب کرده است و تازه ظاهرا باید به ایشان جایزه هم بدهیم! هاشمی هنوز در این نظام صاحبمنصب است فقط به این دلیل که نظام نخواسته است او در دامان ضد انقلاب سقوط کند اما اگر خود او بر این امر اصرار داشته باشد دیگر چه میتوان کرد؟
چهارم: گاه به پایان رسیدن با درد و سر و صدای زیادی همراه است. همه آرام و با طمأنینه صحنه را ترک نمیکنند. این هم برای خود توفیقی است که کسی که در حال تمام شدن است خوب تمام شود. آقای هاشمی اگر راست میگوید و باور دارد مردم همه طرفدار اویند و او را قهرمان مبارزه با انحراف میدانند، کاندیدا شود و خود را یک بار دیگر به رای مردم بگذارد. چرا آقای هاشمی این همه زبان گشاد است اما جرات عرضه خود به رای مردم را ندارد؟ احمدینژاد و مشایی تازه پیمودن راه هاشمی را آغاز کردهاند. او هم در انتهای کار تازه به فکر شروع مجدد افتاده است. زمانی کوتاه در آینده روشن خواهد شد مردم وقتی انحراف را تشخیص دادند آن را کنار فتنه خواهند نشاند و با هر دوی آنها یک معامله خواهند کرد.
ابتکار: دود سیاه در دودکش اصلاح طلبان !
«دود سیاه در دودکش اصلاح طلبان!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛اصطلاح دود سیاه،در دودکش گروههای سیاسی برگرفته از رویه کلیسای مسیحیت برای انتخاب پاپ میباشد، که وارد ادبیات سیاسی ایران شده است. مدتی بود که امیدها به فراهم آمدن امکان شرکت حداکثری اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم روز افزون بود. هر روز خبرهای امیدوار کننده از درون این اردوگاه منتشر میشد. یک روز نگاهها بطرف سید محمد خاتمی متمرکز میشد ولحظه شماری برای اعلام نامزدی اش شروع میشد و او در کانون توجهات بود. فشار گروههای اصلاح طلب مبنی بر پذیرش کاندیداتوری اش روز افزون بود.
او هم ضمن بیان معذورات و سختیهای پیش روی، از بیان صریح پاسخ منفی ابا داشتند. روز دیگر نگاهها به طرف آقای هاشمی زوم میگشت. در این مدت توپ نامزدی درزمین این دو، درجریان بود. هر کدام تلاش میکرد با تکیه بر دلایل خود، توپ اصرار هواداران را به دیگری پاس دهد و نگاهها را به آنسوی متمایل سازند.
خاتمی با این استدلال که مشکلات پیش روی هاشمی به مراتب کمتر از ایشان میباشد و حداقل خطر رد صلاحیت تهدیدش نمیکند، اصرار داشت که هاشمی مسئولیت نامزدی را بپذیرد و او هم متعهد بود که تلاش نماید پایگاه اجتماعی خود را به نفع هاشمی بسیج نماید. هاشمی نیز با علم به ظرفیت رأی آوری خاتمی، کوشش بر این داشت که با چانه زنی، امکان حضور خاتمی را فراهم آورد و خود را از سیبل تقاضاها خارج نماید.
بنابراین، امید گروههای اصلاح طلب بین این دو شناور بود. هاشمی علاوه بر تلاش برای رفع دغدغههای خاتمی، همزمان سناریوی دیگری را هم پیش برد. او با علم به واقعیتهای موجود و مشکلات پیش روی خاتمی، امید داشت که شاید فرد سومی بتواند اجماع اصلاح طلبان را جلب نماید.
اما این سناریو هم با عدم اقبال اصلاح طلبان و بخصوص شخص سید محمد خاتمی به یأس تبدیل شده است. پاسخ اخیر هاشمی مبنی بر اینکه من نمیگویم، نمیآیم اگر چه ظاهری امیدوار کننده داشت ولی دارای محتوا و ایهامی است که نتیجه ای به جز پاسخ منفی نداشته است.
بر این اساس تا این لحظه هیچ امیدی برای اجماع اصلاح طلبان بر نامزد واحد وجود ندارد. در واقع میتوان چنین نتیجه ای گرفت که امکان حضور خاتمی یا هاشمی به عنوان نامزد ریاست جمهوری منتفی است. دیگر چهرههایی هم که منتسب به جریان اصلاح طلب میباشند و حاضر در صحنه انتخابات هستند، امکان نمایندگی این جریان را ندارند و شرایط برای اجماع منتفی است.
به عبارت دیگر میتوان حدس زد که این انتخابات اولین صحنه رقابتی است که بدون حضور اصلاح طلبان شکل میگیرد و رقابت محدود به اردوگاه اصولگرایان خواهد بود از این روی پرونده گمانه زنی پیرامون آمدن یا نیامدن خاتمی و هاشمی بسته میشود.
به انتظار نشستن، وقت تلف کردن است. دودی که از دودکش اصلاح طلبان بیرون آمده و میآید رنگی بجز سیاهی ندارد احتمال تغییر رنگ این دود، تعلیق به محال است. در آینده نزدیک پیرامون چرایی و پیامدهای پاسخ منفی خاتمی و هاشمی مطالبی را بعرض مخاطبان عزیز خواهیم رساند.
قانون:روح قوانین کشور ما مرد سالارانه است
«روح قوانین کشور ما مرد سالارانه است»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم محمد صالح نیکبخت است که در آن میخوانید؛در مجموع قوانین کشور ما در شرایط تصویب شده که جامعه در قبضه مرد سالاران بوده و فرهنگ مردسالاری موجب شده بسیاری از قوانین بر اساس عرف رایج در جامعه و همچنین مقرراتی که به صورت سنتی مطرح بوده تصویب شود که شاه بیت آن می تواند ماده 1133 قانون مدنی باشد که حدود 80 سال پیش به تصویب رسیده است.
در این ماده آمده است مرد هر وقت بخواهد می تواند همسر خود را طلاق دهد در نتیجه سایه سنگین این ماده همیشه روی زندگی زنان وجود داشته و با توجه به اینکه در آن دوره و حتی امروزه بسیاری از زنان کشور ما کار نمی کردند و اکنون هم تقریبا با در صد کمتری به همین صورت است.
زنان از بیم طلاق ناگزیر بودند هرگونه رنج و دردی را که از این ماده ناشی شده بود بپذیرند البته در سالهای بعد به ویژه با تصویب قانون حمایت از خانواده در اوایل دهه 40 وضعیت زنان بهبود پیدا کرد و برای ازدواج های مجدد و متعدد مردان محدودیتهایی به وجود آمد که با تصویب قانون حمایت جدید هم خوشبختانه این قانون لغو شده است هر چند در ماده 20 قانون جدید برتکیه قانون و مقررات اسلامی در مورد ازدواج دائم تاکید شده ولی در این ماده در مورد تعدد زوجات و همچنین ازدواج موقت منعی پیش بینی نشده است که البته با توجه به مقررات شرعی این امر قابل پیش بینی بود اما نکته جالب این است که در ذیل این قانون اشارها ی به نسخ یا لغو قانون حمایت خانواده برای ازدواج مجدد نشده است به همین جهت می توان استنتاج کرد برای ازدواج مجدد همچنان همان محدودیتهای قانونی پیش بینی شده در قانون حمایت از خانواده قدیم وجود دارد البته این محدودیتها قطعا به آن شدت گذشته نخواهد بود ولی لزوما تشریفات ازدواج مجدد باید صورت گیرد و در مورد ازدواج موقت منعی پیش بینی نشده است با این حال هرچند در قانون حمایت از خانواده جدید تسهیلات فراوانی برای زنان پیشبینی شده است معهذا سایه سنگین ماده 1133 قانون مدنی ، ماده 20 قانون حمایت از خانواده جدید درمورد ازدواج دائم و موقت و محدود نکردن اضافه میشود با این حال مشکلات زنان در جامعه هم از لحاظ خانواده و هم از لحاظ کار و شغل محدود به موارد گفته شده است.
هرچند قانون حضانت فرزندان با همت فراکسیون زنان مجلس ششم اصلاح شد ولی در مورد محدودیت آن به مدت 8 سال هنوز محل اختلاف است و یک مرد شاغل نمیتواند در صورت متارکه مشکلات و خواستههای دختران بیش از 8 سال خود را بدون مادر بر آورده کند واتفاقا این دوره از سن تا بیش از 15 سال هم زمانی است که دختران نوجوان بیشتر به یاری و مشورت مادران خود نیاز دارند.
درمورد کار هم هنوز ذهنیت مردسالاری در قوانین حاکم است و در مورد زنانی که توانایی بسیاری از کارها را دارند مرد های ابر انسان هستند و این ذهنیت که مرد می تواند بهتر و سریع تر کار را انجام دهد در ذهن کار فرمایان غلیان میکند همچنان که فرصت های کار در قوای مختلف اجرائیه و قضاییه و همچنین انتصاب و انتخاب زنان به عضویت در مجلس خبرگان شورای نگهبان ، شوراهای مجلس و شوراهای اسلامی شهر و نیز کار نهادهای اجرایی کشور در شرایط مساوی برای مرد و زن یکسان نیست.
آرمان:تعرض به حریم خصوصی افراد از نگاه قانون اساسی
«تعرض به حریم خصوصی افراد از نگاه قانون اساسی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم
دکتر علی نجفیتوانا است که در آن میخوانید؛قانون اساسی در کشور ایران همنوا با کنوانسیونها و اسناد بینالمللی حقوق بشری حفظ حریم خصوصی افراد و رعایت حق اساسی آنها را در تکلیف مسئولان امر تلقی و تجاوز و ورود به این حریم را نهی و قابل مجازات دانسته است. این از آنروست که انسان در طول تاریخ، به فضا و مکانی احتیاج داشته باشد که در آن روابط خصوصی، موضوعات فردی و زندگی شخصی خود را دنبال کرده، ساماندهی کند و خلوت خود و حریم خصوصی خود را امن بنماید.
متاسفانه بعد از آمدن ابزار و آلات شنود و ضبط تصاویر، در بین سران کشورها و حتی اشخاص عادی در قالبهای مختلف و متفاوت با ضبط صدا و تصویربرداری، باعث نقض حریم خصوصی و در نتیجه انتشار مواردی شدند که تمام انسانها میتوانند و حق دارند در خلوت خود داشته باشند.
قانون اساسی حق اعتراض به عدم رعایت حریم خصوصی را به صاحبان حریم داده و رعایت آن را برای حاکمیت و ملت تکلیف کرده و برای صاحب آن حقی مسلم، قانونی و اساسی دانسته است؛ در این مسیر نهتنها تعرض به این حریم را نفی و نهی کرده که الزام به رعایت آن را کاملا لازم و ضروری اعلام داشته است. و مهمتر از آن نیز برای نقضکنندگان این حریم، مجازات کیفری قرار داده است.
بهعبارت دیگر افراد نهتنها مستلزم رعایت این حقوق هستند بلکه درصورت تعارض به آن محکوم به مجازات کیفری هستند و اقدامات انجامشده درجهت نقض این حریم جرم و قابل مجازات است. در قانون مجازات اسلامی و در ماده 582 آن، اقدام کلی کارمندان و مدیران درمورد ضبط یا استراق سمع مکالمات و مخابرات اطلاعات شخصی اشخاص را جرم دانسته و برحسب مورد برای مجرمان یک تا 3 سال حبس و یا جزای نقدی از 6 تا 18 میلیون ریال تعیین نموده و در همین مسیر تبصره 104 قانون مجازات اسلامی، کنترل تلفن افراد را ممنوع میداند.
قانون مربوط به جرایم رایانهای در ماده 2، شنود غیرمجاز را درمورد دادههای درحال انتقال در وسایل ارتباطی غیرعمومی از جمله سیستمهای رایانهای، مخابراتی، الکترونیکی و فیبرهای نوری را جرم دانسته و برای آن مجازات درنظر گرفته است. البته در این اصل مسلم حقوق اساسی و شهروندی، فضایی هم وجود دارد که باید با احتیاط و فقط در شرایطی که قانون اجازه میدهد و با مجوز و با دستور مقامات قضایی به ورود به حریم خصوصی اقدام شود.
بر اساس مواد 582 قانون مجازات اسلامی و 104 قانون آئین دادرسی کیفری و تبصره آن جز در صورت ضرورت اصولا اجازه تفتیش اموال شخصی وجود ندارد و صوت و تصویر هرروزه اشخاص نه قابل توقیف است و نه قابل استراقسمع و نه قابل افشا، مگر آنکه بر اساس یکسری ضروریات، قاضی به صورت موجه و برای بررسی یک واقعه خاص، دستور قضایی صادر کند. همچنین آنچه مورد استناد قرار گرفت، این بود که به هیچوجه تصویربرداری از افراد و ضبط صدای آنها مجاز نمیباشد.
با تائید ریاست محترم دیوان عدالت اداری، قائل بر اینکه اولا ممنوعیت ضبط صدا و تصویر و ثانیا ممنوعیت اطلاعات بهدست آمده از این طریق، مشاهده میشود این اقدامات غیرقانونی نهتنها غیرمجاز است که میتواند با نهادینه شدن این ناهنجاری در بین مردم و مسئولان، بنیانهای کشور را سست کند، زیرا به هر حال هر فردی برای خود موضوعات مخفی دارد. بههر حال بهتر است که درجهت رفع ابهامات موجود و مطروحه در این زمینه، مجلس طرحی را مطرح و تصویب کند تا دیگر شائبهای باقی نماند.
بهار: روز زن و ندیدن نیمی از جامعه
«روز زن و ندیدن نیمی از جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم محمدرضا عارف است که در آن میخوانید؛زنان شکوفاکنندگان حیات بشری هستند و مادران زیباترین تجلی محبت و حمایت خداوند.
هر ساله تولد بانوی آزادگی و اخلاق دخت گرامی پیامبر رحمت (که سلام خداوند بر ایشان باد) یادآوری تمام این خوبیهاست. یادآوری اینکه بانوان و دختران این سرزمین چه نقش مهمی در رفاه و آرامش این کشور داشته و دارند. مگر نه این است که شهیدان، در دامان مادران خود پرورش یافتهاند و با پشتیبانی خواهران و همسران خود به جبههها رفتهاند.
مگر نه این است که بسیاری از افراد موفق در توضیح و توجیه موفقیت خود بعد از خدواند به مادران و پدران خود اشاره میکنند. بیتوجهی به زنان، یعنی نادیده گرفتن نیمی از جامعه. در حال حاضر بیش از 50درصد ظرفیت دانشگاهها در اختیار دختران نجیب و با انگیزه ماست. این ظرفیت بینظیر باید آزاد و فعال شود. هیچ برهان و منطقی اجازه نمیدهد که برای زنان در محیطهای آموزشی و شغلی محدودیت ایجاد کنیم.
توسعه اجتماعی رخ نخواهد داد مگر با وجود زنانی آگاه، توانمند، با اعتماد به نفس، آراسته به فضایل و فعال. دولت آینده باید سازوکارهای لازم برای فعالسازی و آزادسازی این ظرفیت بینظیر را در دستور کار خود قرار دهد.
توسعه فرصتهای بهداشتی، آموزشی و شغلی برای زنان و ایفای حقوق شهروندی و مدنی عادلانه دو مورد از مهمترین اولویتها است که باید در دستور کار دولت بعدی قرار گیرد. پایان نوشتهام را متبرک میکنم به تبریک سالروز میلاد امام امت(ره) و حضرت صدیقه طاهره(س) که الگوی آزادگی و اخلاق برای تمام زنان و مردان و منشا تمام خوبیهاست.
دنیای اقتصاد: تجربه آلمانی اصلاح سیاستگذاری
«تجربه آلمانی اصلاح سیاستگذاری»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترجعفر خیرخواهان است که در آن میخوانید؛تکانههای به ظاهر مثبت نفتی که در چهل سال گذشته هر از گاهی پولهای سرشاری به خزانه دولتها واریز میکرد، سرانجام به همه ایرانیان ثابت کرد که دستاوردهای خوشایندی برایشان به ارمغان نمیآورد. جهش قیمت نفت بسان زلزلهای بود که روان و افکار جامعه را درهم ریخته و دولتمردان را گرفتار این توهم میکرد که دوران فراوانی همیشگی و دادن وعدههای ریز و درشت فرا رسیده است. این افزایش منابع مالی دولت، همگان را متوقع و طلبکار میساخت و حتی کار به جایی میرسید که دولتها به مردم فرمان میدادند شما لازم نیست کاری بکنید؛ چون که «ما» همه چیزهای خوب و هر آینده زیبایی را که بخواهید برایتان رقم زده و فراهم خواهیم کرد. در عمل این منابع اتلاف میشد و تنها چیزی که برجای میگذاشت، حس افسوس و سرخوردگی بود.
اما نتیجه باارزش تجربه چهل ساله این است که اینک میتوان باقاطعیت گفت جامعه ایرانی از صدر تا ذیل به این باور و بلوغ فکری رسیده است که «دیگر بس است» و باید فکری اساسی کرد. حالا میتوان امیدوار بود که «دولت» و ملت ایران به جای تکرار چندباره تاریخ، فکری اساسی کرده و بخواهد از تجربه خود عبرت بگیرد. اما پرسش مهم این است که گامهای مطلوب و شدنی چیست؟
کشور آلمان با اقتصادی قدرتمند مثال مناسبی است تا از آن الگو گرفت. آلمان بهترین مدیریت اقتصادی را در قاره اروپا دارد. البته این کشور منابع طبیعی مثل نفت ندارد و بنابراین مدیریت اقتصادی آن به مسائل کاملا متفاوتی میپردازد؛ اما مبانی سیاستگذاری را که باعث موفقیت آلمان شد، میتوان به فراتر از جنبههای خاص سیاستهای اقتصادی تعمیم داد. آلمان امروز بهترین مدیریت اقتصادی را در اروپا دارد؛ چون زمانی بدترین اقتصاد این قاره بود. سه نسل پیش بود که آلمان گرفتار ابرتورم شد.
از درون آن تجربه دردناک و متعاقب آن جنگ جهانی دوم بود که حس تازه شکل گرفته «دوباره تکرار نمیشود» بیرون آمد. هنر سیاستمداران آلمانی این بود که آن احساسات را به راهکارهای عملی تبدیل کردند.
سیاستگذاران آلمانی برای جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته سه گام برداشتند. نخست قواعد و قوانینی برای سیاستهای اقتصادی تدوین کردند که مهمترین آنها سیاستهای مالی و بودجهای دولت بود. در ایران هم همیشه در قوانین برنامههای توسعه آمده است که باید وابستگی به نفت کاهش یابد و پول نفت صرف سرمایهگذاری و رهایی از اقتصاد تکمحصولی شود تا بهترین استفاده از درآمدهای نفتی به عمل آید. البته قوانین مهم هستند و خطوط راهنمای حرکت کشور را ترسیم میکنند؛ اما همانطور که همه دیدهایم برخی دولتها پیدا میشوند که حتی به قوانین مصوب خود هم عمل نکرده و به آنها پایبندی ندارند. پس داشتن قوانین خوب اگرچه به صواب نزدیک است؛ اما کافی نیست.
گام دوم ایجاد نهادهایی اختصاصی برای اجرای قوانین است. برای مثال اگر بخواهیم پول نفت هدر نرود، باید نهادسازی کنیم مثل ایجاد صندوق ذخیره ارزی یا حساب توسعه ملی. اما دقیقا همانطور که قوانین نادیده گرفته میشوند نهادها هم نادیده گرفته خواهند شد. حقیقتا میتوان بسیاری از نهادها در جامعه ایران را مثال زد که به تقلید از کشورهای پیشرفته وارد شدهاند؛ اما برونداد مطلوب را ندارند. قوانین و نهادها مهم هستند؛ اما کافی نیستند.
مهمترین و برجستهترین گامی که آلمان برداشت، گام سوم بود. حس «دوباره تکرار نمیشود» به موجی قوی در بین مردم عادی و رایدهندگان تبدیل شد که مشکلات اقتصادی به وجود آمده به واسطه ابرتورم را به خوبی میفهمیدند تا از قوانین و نهادها حمایت کنند. این شهروندان به صورت جمعی همچون سنگرهای سیاسی شدند که از قوانین و نهادها در برابر فشارها و وسوسهها برای انتخاب سیاستهای معیوب و ناکارآی فرصتطلبانه محافظت میکردند. این سنگرها و خاکریزها به مدت سه نسل توانستند در برابر فشارهای پوپولیستی مقاومت کنند. به نظر میرسد تجربه دردناک هزینهکردن بیحساب و کتاب درآمدهای نفتی، درصد بالایی از آحاد جامعه را به بلوغ فکری لازم رسانده است که دیگر گول شعارهای پوپولیستی را نخورند و سیاستمداران نیز در انتخاب برنامههای اقتصادی دقت کنند. مساله اصلی جامعه باید این باشد که چگونه پول نفت به سرمایههای مولد تبدیل شود.
در عین حال که برای ارتباط برقرار کردن با مردم به رهبری سیاسی نیاز است؛ اما آنها نباید خود راسا تصمیم بگیرند و خودمحوری پیشه کنند، بلکه باید تصمیمات را تا حد زیادی به تکنوکراتهایی واگذار کنند که دانش و شناخت بهتری دارند. اقتصاددانان و روشنفکران آگاه نیز با حضور در فضای رسانهای باید افکار عمومی را چنان پخته کنند که هیچ سیاستمداری هرگز خیال پناهبردن به سیاستهای پوپولیستی به قصد رایآوری را در سر نپروراند. اینگونه است که از ترکیب قوانین، نهادها و فشارهای اجتماعی میتوان انتظار داشت در عرض چند سال شاهد انباشته و نهادینهشدن سیاستهای مناسب اقتصادی در ایران باشیم که ارمغان آن رونق و شکوفایی اقتصادی خواهد بود.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
شاهین بیانی در گفتوگو با «جامجم»:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد