نمرده است، اما گاهی ته دلتان میگویید «شاید اگر مرده بود...» و آن وقت جملهتان را نصفه میگذارید و هی به خودتان نهیب میزنید که او یکی از والدینتان یا همسرتان یا فرزندتان یا رفیق قدیمیتان است با این تفاوت که حالا معتاد شده و شما نمیدانید چگونه باید نجاتش بدهید.
ما در این گزارش راهکارهای تازهای به شما پیشنهاد میکنیم و داستان را از آنجا آغاز میکنیم که فهمیدهاید یکی از کسانی که در ارتباط مستقیم با او هستید، معتاد است، اما هنوز نمیدانید با او چگونه باید رفتار کنید.
روانشناسان میگویند معمولا افراد در مواجهه با فاجعهای مثل مرگ یک عزیز، مجموعهای از واکنشهای تقریبا مشابه باهم دارند.
یکی از این واکنشها انکار کردن است، یعنی کسی که عزیزش را از دست داده است منکر اصل قضیه میشود و میگوید عزیزش زنده است و به این ترتیب چشمش را به روی حقیقت میبندد و آن وقت چشمها و گوشهایش را رو به حقیقت میبندد و نه گریه دیگران را برای مرگ محبوبش درک میکند، نه صدای نوحه را میشنوند، نه حتی گوری را که برایش کندهاند و جسمی را که به آن میسپرند میبیند.
درک آدمها از پدیدههای مختلف متفاوت است. به همین دلیل است که گاهی اتفاقی عادی برای غریبهها روی دل ما خش میاندازد و دیوانهمان میکند و در عوض حادثهای که برای خیلیها فاجعه محسوب میشود، برای ما چندان دردناک به نظر نمیآید.
اطراف ما پر از آدمهایی است که جزئی از دلمان به نام آنهاست؛ پدر، مادر، همسر، فرزند، خواهر، برادر، بستگان درجه اول و دوستان. اگر گزندی به آنها برسد که به خیال ما غیرقابل برگشت و در حد فاجعه باشد، چه نوع واکنشی نشان میدهیم؟ شاید ما هم جزو کسانی باشیم که از شدت شوک و ناباوری اصل قضیه را انکار میکنند.
آن فاجعه که درباره آن حرف میزنیم، همیشه مرگ نیست و گاهی برای ما اعتیاد یک عزیز به اندازه مرگش فاجعهبار است و بنابراین طبیعی است برخی افراد در برخورد با اعتیاد عزیزشان منکر موضوع شوند و نشانهها را نادیده بگیرند و حتی برای توجیهشان دلیلتراشی کنند، یعنی به خماریهای او بگویند خستگی، به نشئگیهایش بگویند شور جوانی، وقتی به بهانههای مختلف پرخاشگری میکند، بگویند «بنده خدا به خاطر فشارهای روانی کلافه شده است» و... .
دکتر آذرخش مکری، متخصص درمان اعتیاد و معاون آموزش مرکز مطالعات ملی اعتیاد است. او در طول سالها پژوهش در این حوزه، تجربیاتی را درباره شیوه برخورد با معتادان کسب کرده که خانوادههای معتادان در کشورمان کمتر دربارهشان اطلاعات دارند و به علت ناآگاهی، کاملا برعکسشان عمل میکنند.
مکری در گفتوگو با جامجم میپذیرد نخستین گام در برخورد با فرد معتاد این است که دست از انکار مساله اعتیادش برداریم تا بتوانیم برای درمانش چارهاندیشی کنیم.
نزنید، اعتراف نگیرید، شکنجه نکنید
گرچه قرار است با خودمان صادق باشیم و بپذیریم طرف مقابلمان معتاد است، اما یکی از اشتباههای بزرگ در برخورد با معتاد این است که بخواهیم از او درباره اعتیادش اعتراف بگیریم، یعنی آنقدر او را تحت فشار قرار بدهیم که به اعتیادش اقرار کند در حالی که به گفته مکری، مسئولیت ما در ارتباط با معتاد، بازجویی از او نیست.
اما اگر گفتههای معاون آموزش مرکز مطالعات اعتیاد را بپذیریم و نخواهیم معتاد را وادار به اعتراف کنیم، چگونه میتوانیم او را تشویق به درمان کنیم؟ اعتیاد معمولا با نشانههایی آغاز میشود؛ نشانههایی که به مرور زمان در زندگی معتاد پررنگتر میشود.
مثلا ممکن است او که همیشه دقیق و وقتشناس و منظم بوده است، بیتوجه، بیبرنامه و نامنظم شود یا دائم پول کم میآورد یا پرخاشگری میکند، یا دیر به خانه میآید و دوستان ناجوری پیدا کرده است.
مکری باور دارد افرادی که در ارتباط مستقیم با معتاد هستند، باید دقیقا بر همین تغییرات متمرکز باشند و آنها باید بدون اعتراف گرفتن از معتاد از او بخواهند رفتارهای ناخوشایند جدیدش را در فرجهای مشخص اصلاح کند. برای مثال از او بخواهند تا ماه آینده مانند گذشته، مدیریت مالی داشته باشد، دوستان ناجورش را عوض کند و رفتارهای پرخاشگرانه را کنار بگذارد.
این داستان به دو شیوه ممکن است ادامه داشته باشد؛ حالت اول این است که معتاد تحت تاثیر قرار بگیرد و به خود بیاید و با هدف تغییر رفتارهای نادرستش برای ترک اعتیاد اقدام کند، اما حالت دوم این است که معتاد قول بدهد، اما به قولش عمل نکند که در این صورت پیشنهاد مکری، قطع امتیازهایی است که به معتاد دادهایم. برای مثال، اگر دوستی وابسته به شماست، به او هشدار میدهیم که در صورت ترکنکردن رفتار پرخاشگرانهاش، تعداد ملاقاتهای هفتگیتان را با او کم میکنید یا اگر فرزند خانواده است، به او میگویید تا وقتی به قولش عمل نکند دیگر خودروی خانواده را در اختیارش نمیگذارید یا دیگر خبری از پول توجیبی نیست.
خیلی وقت پیش در یکی از فیلمهای معروف که درباره اعتیاد ساخته شده بود، پدری با همکاری دو سه نفر مامور از یک مرکز ترک اعتیاد خصوصی، پسر معتادش را از بیغولهای بیرون کشیدند و به زور به آن مرکز بردند که ترک کند. غمانگیز این است که در پایان فیلم، پسر با همین روش ترک کرد و شد مثل همان روزهای پیش از اعتیادش! به نظر شما اگر میشود همه معتادها را مثل آن فیلم به ضرب دگنک مجبور به ترک کرد، چرا باید با آنها مسالمتآمیز، ملایم و هوشمندانه رفتار کنیم؟ بهتر نیست به یکی از مراکز غیرقانونی ترک اعتیاد زنگ بزنیم و بخواهیم او را در یکی از نشئگیها یا خماریهایش شکار کنند و با دست و پای بسته ببرند برای ترک؟
دکتر محمدصادق شیرازی، مدیر یک مرکز درمان سرپایی اعتیاد در پاسخ به این پرسش محکم میگوید: «نه! به هیچ وجه!» او در گفتوگو با جامجم درباره اینکه چرا نباید معتادان را با ضرب و شتم وادار به ترک کرد، هشدار میدهد خشونت، خشونت میآورد. اگر با معتاد خشن برخورد کنید، او هم با خشونت به شما پاسخ میدهد. از طرف دیگر وقتی معتاد وحشتزده یا خشمگین میشود، رفتارهای بعدیاش را نمیشود پیشبینی کرد، چون معتادان تنظیم هیجانی سالمی ندارند و علاوه بر این وادار کردن معتاد به ترک، سیستم مقاومت روانیاش را بیشتر میکند و ولعش را برای مصرف بیشتر مواد مخدر افزایش میدهد.
اگر ما را دوست داری، خوب شو!
باید توجه داشته باشید قرارداد وضع کردن با معتاد برای تغییر رفتار نادرستش، با اینکه گروکشی عاطفی کنیم و به او بگوییم در صورتی که ما را دوست دارد باید خودش را درمان کند، تفاوت دارد.
در حالت اول شما قراردادی منطقی با معتاد منعقد کردهاید و در حالت دوم او را از نظر عاطفی تحریک کردهاید در حالی که او حس میکند هیچ راهی برای ترک ندارد و حتی با وجود علاقه به شما از ترک اعتیادش عاجز است و در این شرایط هم به گفته شیرازی، معتاد به مصرف بیشتر مواد مخدر رومیآورد چون نشئگی را تنها راه خلاصی از اضطراب، ترس و سرخوردگی میداند.
این ترک با آن ترک فرق دارد
وقتی میگوییم ترک، به فتح ت یاد چه میافتید؟ خیلی از کسانی که اعتیاد را نمیشناسند تصویر معتادی در ذهنشان زنده میشود که دست و پایش به تخت بسته شده است. از درد، پیچ و تاب میخورد و فریاد میکشد و چند ساعت بعد، رنگ رخسارش برمیگردد و آرام میشود و آن وقت رفیق صمیمیاش میآید و بندهای دست و پایش را باز میکند و میگوید :«خدا را شکر که ترک کردی!»
اما گرچه ممکن است با چنین روشهایی نشانههای جسمی مواد مخدر با مصرف نکردن آن پس از مدتی از بین برود، روح و روان معتاد بیمار است و برای درمان باید رفتارش را تغییر بدهد و برای این تغییر رفتار باید با بهبودیافتگان اعتیاد یا روانشناسی که در این حوزه تخصص دارد در ارتباط باقی بماند. مدت این تحت نظر ماندن از دیدگاه روانشناسان مختلف متفاوت است، اما معمولا گفته میشود این دوره دستکم حدود 10 سال باشد.
مریم یوشیزاده - گروه جامعه
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
من همین الان از بحث با برادر معتادم اومدم و حسابی بهم ریخته هستم ....وقتی كه نمی خواد و قبول نمی كنه كه معتاد هست باید چیكار كنم ... بهترین شغل، بهترین خودرو ،بهترین خونه رو داشت الان بی شغل....خدایا....
من می دانم كه برادرم شیشه مصرف می كند اما به هیچ طریقی زیر بار نمی رود وبقیه را نیز نصیحت می كند.خانواده ام در جریان هستند اما پدرم مسن است و نمی تواند كاری كند و مادرم محبت های بیش از اندازه به او می كند و می گوید می ترسم بلایی سر شما بیاورد و هیچ كسی را هم نداریم كه بخواهیم كمكمان كنند و تازه اگر كسی از بستگانمان این قضیه را بشنوند خوشحال می شوند.چون همه فقط تشویق می كنند كه از خانه بیرونش كن.واقعا نمی دانم چه كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟