فردی که وجدان کاری دارد از درون نهیبی به خودش می‌زند تا کارها و وظایفش را درست انجام دهد

مراقب باشید وجدان ‌درد نگیرید

تو باید به من بگویی چه کاری را انجام دهم؛ چه کاری خوب است و کدام کار را نمی‌پسندی. تو باید راه را برایم مشخص کنی. باید بگویی از کدام طرف بروم، چطور بروم و چطور بیایم که ناراحت نشوی. چون اگر تو از دستم دلخور شوی، اگر تنبیه‌ام کنی و اگر من را تنها بگذاری، زندگی‌ هم برایم تمام می‌شود. زندگی بدون تو معنایی ندارد. تو که «وجدان» من هستی، تو باید راه درست را نشانم دهی. نباید تنهایم بگذاری.
کد خبر: ۵۸۱۳۷۰

باوجدان‌ها در خانواده تربیت می‌شوند

بعضی‌ها انگار زندگی را دوست ندارند؛ انگار می‌خواهند تنها بمانند و راه را نشناسند. همان‌ها را می‌گویم که بویی از وجدان نبرده‌اند. انگار تاکنون دچار عذاب وجدان نشده‌اند. آنها نمی‌دانند با وجدان زندگی کردن چگونه است و چه رنگ و بویی دارد. عادت کرده‌اند که همیشه دنبال میل و هوس‌شان باشند. هر چند تعدادشان کم است، اما دیدن‌شان مایه گزیدن انگشت حیرت به دندان انسانیت است.

آنها روزگار می‌گذرانند، اما بدون وجدان؛ شاید هم با این اوضاع، معنای واقعی زندگی را هیچ‌وقت درک نکنند اما به این گذران توخالی و پوچ عادت کرده‌اند. چون هیچ‌گاه معنای وجدان را نفهمیده‌اند، حضورش را درک نکرده‌اند و لذت همراهی با آن را نچشیده‌اند. آنها از لذت حضور وجدان بی‌بهره هستند.

این گروه نقش این مدیر و معلم درونی را به کلی نادیده می‌گیرند و آن را از زندگی‌شان حذف می‌کنند. فقط به این دلیل که باور دارند وجدان داشتن یا نداشتن دست خودشان نیست. از نظر آنها هر کس با وجدان متولد شود تا آخر هم با وجدان زندگی می‌کند و هر کس وجدان نداشته باشد، محکوم به نوع دیگری از زندگی، بدون حضور وجدان است.

اینها همه در حالی است که دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روان‌شناس و استاد دانشگاه در گفت‌وگو با «جام‌جم» بر نقش خانواده در ایجاد و تقویت وجدان فردی و جمعی تاکید می‌کند و حضور والدین را در این زمینه موثر می‌داند.

او در تعریف وجدان، می‌گوید: زمانی که انسان متولد می‌شود، با یک احساس روانی خاص پا به این دنیا می‌گذارد که آن را «ذات» یا «نهاد بشر» می‌نامند؛ این نهاد نیز براساس اصل لذت عمل می‌کند. در زندگی انسان‌ها، همین اصل لذت است که ما را به سمت کارهایی سوق می‌دهد که همواره در نظرمان لذت‌بخش است و موجب می‌شود آنچه را برایمان خوشایند است، فوری و سریع طلب کنیم. در مقابل، اصل لذت موجب می‌‌شود انسان از موارد ناراحت‌کننده و آنچه درد و رنج در پی دارد، خود را کنار بکشد و از آنها اجتناب کند. اگر بخواهیم در این مورد مثالی را بیان کنیم می‌توان کودکی را تصور کرد که هنگام گرسنگی دوست دارد سریع غذای مورد علاقه‌اش را بخورد یا خیلی زود تصمیم می‌گیرد دستش را به سمت ظرف شیرینی روی میز ببرد و برعکس، اگر از چیزی ناراحت شده باشد، خیلی سریع می‌خواهد از آن دور شود. زمانی که همین کودک کم‌کم رشد می‌کند و بزرگ‌‌تر می‌شود، دستورهای بزرگ‌ترها مانند پدر و مادر و معلم‌هایش با اصل لذت رقابت می‌کند. حالا پدر و مادر هم برای او باید و نبایدهایی را تعیین می‌کنند و از او خواسته‌هایی دارند که شاید مطابق لذت‌هایش نباشد. به‌عنوان نمونه، اگر کودک گرسنه باشد گاهی نباید غذایش را بخورد تا بقیه اعضای خانواده هم سر سفره جمع شوند و در اینجاست که یک «منِ برتر»، «فراخود» یا «وجدان» در کودک شکل می‌گیرد.

با شکل‌گیری وجدان، پدر و مادر و بزرگ‌ترها بتدریج در وجود کودک درونی می‌شوند و حتی زمانی که آنها حضور نداشته باشند، کودک دستورات و قوانین‌شان را آموخته و اجرا می‌‌کند. در این شرایط دیگر نیازی نیست والدین یا معلم‌های کودک دائم برایش تعیین کنند چه کاری را انجام دهد و چه کاری را انجام ندهد. حالا وجدان کودک شکل گرفته و نمی‌گذارد مرتکب رفتارها و اقدامات اشتباه شود.

آن‌طور که این روان‌شناس می‌گوید وجدان که به این ترتیب در وجود کودک شکل می‌گیرد، موجب می‌شود زمانی که او به دوران نوجوانی، جوانی و بزرگسالی هم می‌رسد از کارهای خلاف اخلاق و قانون پرهیز کند. در این مواقع، حتی اگر کار خلافی انجام دهد مانند زمانی که پدر و مادر او را تنبیه می‌کردند، خودش را تنبیه می‌کند و احساس گناه و عذاب وجدان در وجودش ایجاد خواهد شد.

وجدان داشته باشید حتی موقع کار

وقتی پای وجدان به میان می‌آید، بعضی از افراد فکر می‌کنند این اخلاق فقط هنگامی که در خانه هستند و با اعضای خانواده‌شان سر و کار دارند، باید مورد استفاده قرار گیرد. در حالی که وجدان انواع مختلفی دارد و وجدان کاری هم یکی از آنهاست که به ما تلنگر می‌زند در محل کار هم باید با وجدان عمل کرد.

اما چطور می‌شود که بعضی‌ها در محیط کار وجدانشان را زیر پا می‌گذارند و صدای فریادش را نمی‌شوند؟

دکتر ابراهیمی مقدم در پاسخ به این پرسش، می‌گوید: ممکن است کسی به عنوان کارمند یا کارگر براساس اصل لذت، ترجیح بدهد کمتر کار کند و حقوق بیشتری بگیرد. همچنین ممکن است بخواهد تا جایی که امکان دارد، از لذت‌های متناسب با کار مانند شوخی و خنده با همکاران، گفت‌وگوهای گروهی و... استفاده کرده و از کارش بزند. در حالی که اگر فرد، وجدان کاری داشته باشد از درون نهیبی به خودش می‌زند که کارها و وظایفش را درست و به موقع انجام دهد و در صورتی که اینچنین رفتار نکند عذاب وجدان سراغش خواهد آمد.

به همین دلیل است که بعضی از افراد همیشه در ساعات کاری مشغول کار هستند و با جدیت وظایف‌شان را انجام می‌دهند تا در پایان کار هم از پول و درآمدی که کسب می‌کنند، هم راضی باشند و هم وجدانشان آسوده باشد.

وجدان داشته باشید، اما در حد تعادل

همان‌طور که گفته شد ، بعضی‌ها به زندگی بدون حضور وجدان عادت کرده‌اند و عده‌ای درست برخلاف اینها، در موارد مختلف چنان دچار عذاب وجدان می‌شوند که دیگر توانی برایشان باقی نمی‌ماند. خیلی‌ها فکر می‌کنند دسته دوم افراد موفقی هستند در صورتی که از نظر دکتر ابراهیمی‌مقدم هر دو گروه می‌توانند با مشکلات روحی متعددی روبه‌رو شوند.‌وی با ذکر مثالی در این مورد، توضیح می‌دهد: فردی که هم اصل لذت در او بسیار قوی است و هم عذاب وجدان، از نظر روانی دچار به هم ریختگی و دردسرها خواهد شد. این شرایط مانند درشکه‌ای است که دو اسب سرکش آن را از دو طرف می‌کشند. یکی از اسب‌ها می‌خواهد درشکه را به سمت چمنزار ببرد و دیگری در تلاش است تا به طرف جاده حرکت کند. در این موقعیت طبیعی است که درشکه از جایش تکان نخورد تا زمانی که درشکه‌چی ماهری، اسب‌ها را هدایت کند.

این روان‌شناس ضمن بیان این‌که در سیستم روانی انسان، «عقل»، «خرد» یا «اندیشه» نقش درشکه‌چی را ایفا می‌کند، یادآور می‌شود: انسان سالم وجدان کاری دارد و براساس آن به وظایف و کارهایش رسیدگی می‌کند. زمانی که کم‌کاری داشته باشد نیز احساس گناه و عذاب وجدان به او دست خواهد داد ولی این حس گناه نباید آنقدر شدید باشد که او را دچار افسردگی کند. به عبارت دیگر، هر فردی هم باید کار مناسبی داشته و به اندازه کافی کار کند و هم باید لذت ببرد و به فکر استراحت و پیشرفتش نیز باشد.

وجدان‌تان را تقویت کنید

همان‌طور که گفته شد وجدان معمولاً در محیط خانواده شکل می‌گیرد و در اجتماع نیز بال و پر می‌گشاید و گسترش می‌یابد. به گفته دکتر ابراهیمی مقدم، کسانی که در محیط خانواده افراد باوجدانی نباشند، معمولا در محیط کار و اجتماع هم نمی‌توانند با وجدان عمل کنند.

این روان‌شناس به عوامل موثر در تقویت وجدان اشاره می‌کند و می‌گوید: الگوهایی که در زندگی افراد وجود دارد یکی از مهم‌ ترین عوامل است.

زمانی که کودک، پدر و مادری با وجدان داشته باشد و رفتار آنها را در طول زندگی ببیند، از آنها چگونه زندگی کردن براساس وجدان را می‌آموزد و این الگو را برای خودش درونی می‌کند. تقویت‌ها نیز مورد دیگری است که باید به آن توجه شود. به این معنی که اگر فرد برای انجام کاری که در آن وجدان را در نظر گرفته است، تشویق شود و مورد تائید قرار گیرد این احتمال وجود دارد که باز هم چنین کارهایی را تکرار کند.

وی می‌افزاید: شناخت‌های کلان فرد هم در این زمینه تاثیرگذار خواهد بود. یعنی فردی که به این میزان از شناخت و باور رسیده باشد که در صورت داشتن وجدان و عمل کردن براساس آن، می‌تواند از جایگاه اجتماعی، موقعیت عرفی و... بهتری برخوردار باشد، بیشتر احتمال دارد که رفتارهایش را با در نظر گرفتن وجدان سامان دهد و کارهایش را با آن هماهنگ سازد. علاوه بر اینها، مضامین فرهنگی و معنوی نیز در این زمینه نقش مهمی خواهند داشت؛ به طوری که بسیاری از افرادی که از نظر مسائل معنوی و مذهبی ضعیف‌تر هستند، احتمال دارد وجدان ضعیف‌تری هم داشته باشند.

در این زمینه باید بیشتر آموخت و بیشتر دانست. به یقین علاوه بر خانواده، سیستم‌های رسمی آموزشی و رسانه‌ها نقشی جدی در این مورد دارند که باید برای تقویت آن برنامه داشت.

نیلوفر اسعدی‌بیگی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها