پرونده فراریان متهم به قتل بعد از گذشت سال‌ها از وقوع جنایت هنوز هم بسته نشده است

جنایتکاران فراری در پایان راه

گاهی سال‌ها طول می‌کشد تا راز جنایتی افشا و متهمان آن دستگیر شوند. این مجرمان درست زمانی به دام می‌افتند که تصور می‌کنند پرونده اتهامی‌شان به بوته فراموشی سپرده شده و دیگر هیچ‌ مرجعی در تعقیب آنان نیست، اما هنگامی که به شهر یا نزد خانواده خود بازمی‌گردند یا ردپایی از آنان کشف می‌شود، خودشان را در حلقه محاصره پلیس می‌بینند و مجبور به اعتراف می‌شوند.
کد خبر: ۵۸۸۱۶۰

مطابق قوانین موجود، پرونده‌های قتل در صورت دستگیر نشدن قاتل هیچ‌گاه بسته نمی‌شود و هر وقت متهم بازداشت شود، پرونده بار دیگر به جریان خواهد افتاد و متهم تحت پیگرد قرار خواهد گرفت.

راز مرد مفقودی

بستگان مردی به نام داریوش آذر 1388 به پلیس آگاهی استان تهران رفتند و از گمشدن این مرد که ساکن کرج بود، خبر دادند. کارآگاهان در آن زمان تحقیقات وسیعی را برای پی بردن به سرنوشت داریوش آغاز کردند. آنها از تمامی مراکز درمانی، انتظامی و دیگر نهادهایی که ممکن بود از این مرد خبری داشته باشند، استعلام گرفتند، اما آنها اعلام کردند مردی با چنین مشخصاتی نزد آنها نیست.

هیچ جسد ناشناسی نیز در پزشکی قانونی وجود نداشت که شبیه داریوش باشد. به همین دلیل راز مفقودشدن وی در هاله‌ای از ابهام ماند تا این‌که کارآگاهان تصمیم گرفتند از اعضای خانواده او تحقیق بیشتری انجام بدهند، اما مشکل اینجا بود که همسر و داماد داریوش به اتهام حمل موادمخدر در زندان به سر می‌بردند. ماموران مجوزهای قضایی لازم را دریافت و از این دو نفر بازجویی کردند، اما آنها نیز هیچ اطلاعی از سرنوشت داریوش نداشتند. در این بین فاش شد مرد گمشده با فردی به نام تورج رابطه دوستانه‌ای داشت و آنها مرتب با یکدیگر دیدار می‌کردند، اما از تورج نیز ردپایی وجود نداشت و تحقیق از وی میسر نشد. به این ترتیب پرونده به حالت راکد ماند تا این‌که تورج چندی قبل در عملیاتی پلیسی بازداشت شد. او ابتدا ادعا کرد اصلا مردی به نام داریوش را نمی‌شناسد، اما وقتی دید پلیس مدارکی در اختیار دارد که دوستی او و داریوش را تائید می‌کند، سرانجام در بن‌بست قرار گرفت و اعتراف کرد داریوش را همان چهار سال قبل به قتل رساند. او می‌گوید: «من با داریوش دچار اختلاف جزئی شدم و او را با همدستی یکی از دوستانم به قتل رساندم.»

دوست تورج که به جرم حمل موادمخدر در زندان به سر می‌برد بسرعت شناسایی و بازجویی شد و او نیز به دخالت در قتل اقرار کرد.

رابطه پنهانی

مردی به نام جواد اتهام قتل یک زن را در پرونده خود دارد. او بعد از ازتکاب جنایت گریخت و شش ماه فراری بود تا این‌که تصور کرد ماجرا فراموش شده است و به محل قتل بازگشت و به دام افتاد. کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان آذربایجان شرقی وقتی از قتل زن جوانی مطلع شدند به محل حادثه رفتند و به تحقیق پرداختند. قربانی هدف ضربات چاقو قرار گرفته بود و شواهد حکایت از آن داشت که وی توسط فردی آشنا و با قصد کینه‌جویی کشته شده است.

اعضای خانواده مقتول اطلاعی از چرایی و چگونگی قتل نداشتند تا این‌که معلوم شد خواهر این زن با مردی به نام جواد رابطه برقرار کرده و مقتول بعد از اطلاع از این موضع به مخالفت برخاسته بود و سعی داشت جلوی ادامه این رابطه را بگیرد. به این ترتیب جواد، مظنون اصلی قلمداد شد و کارآگاهان تجسس‌های وسیعی را برای یافتن وی آغاز کردند، اما متهم، فراری بود و ردی از وی وجود نداشت تا این‌که او بعد شش ماه به شهر محل سکونت خودش بازگشت و در عملیاتی غافلگیرکننده
بازداشت شد.

جواد در بازجویی‌ها به قتل اقرار کرده و گفته است: «چون خواهر زن موردعلاقه‌ام مانع من شده بود در جریان درگیری او را کشتم و فرار کردم. خیال می‌کردم بعد از شش ماه موضوع فراموش شده است و دیگر کسی دنبال من نیست به همین دلیل برگشتم و غافلگیر شدم. من از کاری که انجام داده‌ام، پشیمان هستم و از اولیای‌دم مقتول عذرخواهی می‌کنم.»

اختلاف خونین

مردی به نام حسن ده سال قبل دست به جنایتی خونین زد. او که آن زمان جوانی بیست و سه ساله بود با دایی خودش که 35 سال داشت، دچار اختلاف مالی شد. این دو ساکن استان فارس بارها با هم مشاجره کردند، اما اختلافاتشان نه تنها حل نشد بلکه روز به روز شدت بیشتری گرفت تا این‌که یک روز این دو با هم گلاویز شدند و حسن دایی خودش را با ضربه کارد مجروح کرد و گریخت. بعد از فرار متهم، پیکر نیمه‌جان دایی او به بیمارستان منتقل شد، اما شدت خونریزی و جراحت به حدی بود که پزشکان نتوانستند کاری انجام بدهند.از همان زمان پرونده‌ای علیه حسن به جریان افتاد. این جوان بعد از قتل، خانه خود را به مقصد نامعلومی ترک کرده بود و هیچ‌کس اطلاعی از وی نداشت. نام حسن در فهرست فراریان ثبت به پلیس سراسر کشور اعلام شد به محض این‌که ردی از او پیدا کردند، وی را بازداشت و به پلیس آگاهی استان فارس منتقل کنند، اما همه سرنخ‌ها به بن‌بست رسید و اثری از قاتل فراری به دست نیامد تا این‌که حدود یک ماه قبل بعد از گذشت ده سال از وقوع جنایت، خبر تازه‌ای به دست کارآگاهان رسید و آنان شماره تلفن همراه متهم را در اختیار گرفتند. پلیس مخفیگاه متهم را با ردیابی‌های تلفنی شناسایی و سرانجام او را دستگیر کرد.

حسن می‌گوید: «من نمی‌خواستم دایی‌ام را بکشم. روز حادثه وقتی با هم درگیر شدیم یک ضربه چاقو به او زدم. هدفم فقط این بود که او را مجروح کنم. بعد از این‌که دیدم دایی‌ام غرق در خون شد بشدت ترسیدم و فرار کردم و خیلی زود باخبر شدم او فوت کرده است. بشدت عذاب وجدان داشتم از طرفی از این‌که دستگیر شوم و به زندان بیفتم خیلی می‌ترسیدم برای همین فرار کردم، اما در تمام این سال‌ها یک لحظه هم آرامش نداشتم وهمیشه با ترس و لرز زندگی می‌کردم.»

قاتل سابقه‌دار

کارآگاهان پلیس آگاهی استان بوشهر مرداد 1388 وقتی از قتل زن جوانی مطلع شدند به محل حادثه رفتند و تحقیقات جنایی را آغاز کردند. آنها جنازه خونین زنی به نام مهشید را دیدند که با ضربه چاقو از پا در آمده بود. بررسی‌های ابتدایی فاش کرد قتل توسط فردی آشنا اتفاق افتاده است. ماموران در همان نخستین گام از تحقیقات پی بردند مهشید با یکی از اقوام خود به نام ستار بشدت اختلاف داشت به گونه‌ای که بسیاری از اعضای فامیل در جریان این اختلافات و درگیری‌ها قرار داشتند.

کارآگاهان وقتی برای تحقیق از ستار سراغ وی رفتند، متوجه شدند این مرد از زمان وقوع جنایت محل سکونتش را ترک کرده است و کسی نشانی مخفیگاه او را نمی‌داند. ماموران در تلاش برای ردیابی مظنون فراری، پی بردند ستار از مجرمان سابقه‌داری است که تاکنون شش مرتبه به زندان افتاده است.

آدم‌ربایی، شرارت، سرقت و اخلال در نظم عمومی از جمله اعمال خلاف قانونی بود که ستار به خاطر ارتکاب آنها مدتی از عمرش را پشت میله‌های زندان گذرانده بود. کارآگاهان با بررسی پرونده شرور فراری چند سرنخ دیگر نیز به دست آوردند، اما وقتی آنها را پی گرفتند باز هم نشانی از ستار به دست نیاوردند و تحقیقات در همان مرحله متوقف شد تا بلکه با گذشت زمان، اطلاعات تازه‌ای در اختیار ماموران قرار بگیرد. سرانجام بعد از گذشت چهار سال از وقوع جنایت خبر رسید ستار به شهر محل سکونتش بازگشته است. کارآگاهان محل زندگی وی را شناسایی کردند و آنجا را زیرنظر گرفتند و سرانجام توانستند او را در عملیاتی ضربتی و قبل از آن‌که فرصت فرار پیدا کند، به دام بیندازند.

ستار بعد از انتقال به پلیس آگاهی به قتل اقرار و اختلافات خانوادگی را انگیزه‌اش از ارتکاب جنایت عنوان کرد. این در حالی است که برخی مدارک نشان می‌دهد این مرد در مدت فرار نیز جرایمی را مرتکب شده است. کشف یک قبضه سلاح کلاشینکف و 27 تیر فشنگ جنگی از متهم یکی از مدارکی است که احتمال ارتکاب جرم توسط او را قوت می‌بخشد به همین دلیل متهم با دستور قضایی در اختیار کارآگاهان قرار گرفته است تا تحقیقات از وی ادامه پیدا کند.

مریم عفتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها