روزنامه خندان

با هر چه خواهر است به عالم برادریم

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۵۹۱۵۳۰
با هر چه خواهر است به عالم برادریم

سیاست روز : تک مضراب

جواد لاریجانی: من از حضور در صحنه رسانه‌ای احتراز نمی‌کنم و معمولا عندالاقتضاء می‌آیم...

جواد لاریجانی: من از حضور در صحنه رسانه‌ای احتراز نمی‌کنم و معمولا عندالاقتضاء می‌آیم.

ننجون: عنداللزوم و عندالمطالبه به زبان شیرین فارسی حرف بزنید که ما زیردیپلم ها هم بفهمیم.

من وقتی در سازمان ملل می‌گفتم که ما بزرگ‌ترین دموکراسی منطقه هستیم، خیلی‌ها می‌گفتند که این بلوف است.

ننجون: غلط کردند.یک "دکترین" و یک "مواضع اصولی" از خودتان نشان می دادید تا ماست ها را کیسه کنند و بروند رد کار خودشان!

احزاب دکه‌های بی‌ربطی هستند و الَکی مدعی‌اند و نزدیک انتخابات آب و جارو می‌شوند.

ننجون: بعضی از احزاب هم بعد از "جارو" می افتند توی ظرف فسنجان و پول "پارو" می کنند.

نقش عمده احزاب نقش مامایی‌شان است. یعنی وقتی نطفه نظر مردم، منعقد می‌شود و آبستن می‌شود، فضای سیاسی و احزاب می‌توانند در تولد این فرزند کمک کنند.

ننجون: آقا جواد! خداوکیلی یک جوری حرف بزنید که ما بتوانیم "تک مضراب" بزنیم.اینجوری هر مدل که بزنیم سانسور می شود.

حتی برای آنهایی که به زیربنای اسلامیت خیلی توجه ندارند ولی به "متد" "دموکراسی" علاقه‌مند هستند، یک "پلاس"‌ی پیدا کردیم که دیگران ندارند.

ننجون: اشکالی که در انتشار مصاحبه برادر لاریجانی مشاهده می فرمایید مربوط به مشکل "پلاس" خودشان است.لطفا به گیرنده های خود دست نزنید.

آقای دکتر روحانی «دوره پسافتنه» را کلید زدند.

ننجون: همچنان به گیرنده های خود دست نزنید.

اگر بخواهم دوستان اصولگرا را گونه‌شناسی کنم، از نحله غُلات بودند.

باور بفرمایید اشکال از فرستنده است و دوستان ما در مرکز حقوق بشر سعی دارند این مشکل را برطرف کنند.

در بخش عمومی که مهم‌ترین بخش حکومت است و حکومت مغفول نیست.

ننجون: نه خیر... دیگر فایده ای ندارد.حالا هر چقدر دلتان خواست به گیرنده های خود دست بزنید.ظاهرا مصاحبه برادر لاریجانی با نطق فردریش نیچه در کنفرانس سبز فرانکفورت خط تو خط شده است.

شرق: دلیل سکته فردوسی مشخص شد

عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی گفت: مدیریت بانک‌مرکزی باید مدیریتی مجزا و مستقل باشد تا اگر نیاز بود، درمقابل خواسته‌های نامشروع و بی‌مورد دولت بایستد.

یک داستان واقعی

در همین زمینه فردوسی خطاب به مجلس گفت: نوشدارو پس از مرگ ریال؟

میدان فردوسی نیز اظهارنظر کرد: این چندسال که ریال را با بیل شخم می‌زدند، مجلس کجا بود؟

مجلس گفت: ما بهارستانیم.

میدان فردوسی گفت: چه بانمک شدی. فکر کردم نارمکی.

در این میان چهارراه استانبول، با شیشه عرق بیدمشک در دست، از راه رسید. از پشت زد رو شانه مجلس و گفت: ببین داش‌مجلس، مگه ما بچه‌محل نبودیم؟ د بودیم دیگه. از کی رسم رفاقت این شده؟ این رسمش بود که جمشید بسم‌الله بیاد توی من گردوخاک کنه، تو از من دفاع نکنی؟ خاک این گردوخاک تو چشم کی رفت؟ هان؟ رفت تو چشم مردم؟

مجلس گفت: تو چشم کی؟

چهارراه استانبول گفت: مردم. همونا که تو خونه‌شونی.

مجلس گفت: آهان.

وزارت اقتصاد آمد و با بانک‌مرکزی روبوسی کرد و گفت: چقدر کیف داد. باز ریال‌هات رو بیار باهاشون بازی کنیم.

بانک‌مرکزی گفت: ریال دیگه ندارم.

وزارت اقتصاد گفت: خب دلارات‌رو بیار. چندتن سکه هم بیار پادیواری بازی کنیم.

میدان فردوسی به‌خاطر خدمات شایان تشکر و توجه و تقدیر و تکذیب دولت به‌دلیل آلودگی هوا نفسش بالا نمی‌آمد.

وزارت اقتصاد هم که عین خیالش نبود گفت: من می‌گم کشتی بگیریم بخندیم. سر مردم هم گرم می‌شه. ها‌ها...

و همگی غش‌غش خندیدند.

وزارت اقتصاد و بانک‌مرکزی گفتند: به‌به... ما دوتا داداشیم... روزا رو پولا می‌کنیم نقاشی...

بعد رو کردند به جمع و گفتند: ولی دم ما گرم. ما هوای مردم‌‌رو داشتیم همیشه.

چهارراه استانبول گفت: آره والا. همین که تا حالا هوا از چین وارد نشده، یعنی هوای مردم‌رو داشتی.

فردوسی پوزخند زد.

وزارت صنایع اینا آمد و گفت: بحث روشنفکری نکنید بینیم بابا. صنعت منعت چیه. بیاین تشتک‌بازی کنیم.

صندوق ذخیره گفت: «حالا یه‌چیزی بگم تشتکت بپره؟» و قاه‌قاه خندید و گفت: «توی خزانه یه‌دونه تشتک هم نمونده.»

فردوسی عصبانی شد و داد زد: تو خوبی.

اقتصادی‌ها شروع کرده بودند به پادیواری بازی‌کردن.

در همین لحظه فردوسی پس افتاد. تته‌پته کرد و به‌زور گفت: بسی رنج بردم در این سال... بعد توی هشت‌سال خوردیم به پیسی... و تالاپی از بالای میدان افتاد کف زمین و موش‌ها که قرار بود به‌خاطر خدمات شایان‌توجه شهرداری بروند پی کارشان، از سر کارشان برگشتند و افتادند به‌جان فردوسی.

تهران امروز : با هر چه خواهر است به عالم برادریم

از یار اگر چه هیچ نصیبی نمی‌بریم

جان می‌دهیم و در عوضش عشوه می‌خریم

باری عجب معامله احمقانه‌ای ست

از یار عشوه کار به هر حال ما سریم

آن یار اگر ذخیره تیم محلی است

ما تک ستاره‌ایم که در لیگ برتریم

او تنبل است و می‌خورد و چاق می‌شود

ما غصه می‌خوریم و زرنگیم و لاغریم

او دلبر است و یکسره در فکر دلبری ست

ما شاعریم و یکسره در فکر دیگریم

ناشاعران به یک دو سه تک بیت شهره اند

ما با هزار قطعه معروف منکریم

ما بر خلاف آن چه سرودند شاعران

از هر نظر که بنگری از یار بهتریم

از باغ دوست، دانه حرمان نصیب ماست

چون در میان این همه کفتار کفتریم

این عشق ما که شور جوانی فقط نبود

پیری رسید و باز هم علاف دلبریم

دلبر که اهل مهر و وفا نیست، چون گل است

ما پای بند مهر و وفاییم، چون خریم

دلبر! چرا همیشه به ما فحش می‌دهی؟

روزی رسد که طاقت فحشت نیاوریم

ما هم جواب فحش تو را باز می‌دهیم

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

گفتی زخاک بیشترند اهل عشق من

ما برتریم از همه شان هر چه بنگریم

ارشاد و گیر و گشت اگر نیست، پس چرا

دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم؟!

گفتی به ناز: بیش مرنجان مرا برو

ما می‌رویم و هر چه که داریم می‌بریم

دی گشت با چراغ همی گشت گرد ما

گفتیم:‌ای عزیز! من و یار همسریم

غیر از همین یکی که عیال و وبال ماست

با هر چه خواهر است به عالم برادریم

کیهان: پنجره (گفت و شنود)

گفت: یکی از مدعیان اصلاحات گفته است ما در جبهه اصلاحات به هرکسی اجازه ورود نمی‌دهیم!

گفتم: منظورش چیه؟! معلومه که همه اصلاح طلب‌ها مثل اصحاب فتنه نیستند ولی بیشتر فتنه‌گران در همین جبهه بوده‌اند.

گفت: ایشان می‌گوید برای گزینش اعضا در جبهه اصلاحات به سوابق و انگیزه‌های آنها توجه می‌کنیم تا این جبهه به کانون افراد نالایق تبدیل نشود!

گفتم: با این حساب، درباره کسانی که عضو جبهه اصلاحات بودند و امروزه به آمریکا و انگلیس پناهنده شده‌اند و آشکارا به خدمت سرویس‌های اطلاعاتی دشمن درآمده‌اند، چه نظری دارند؟! یعنی از اول آنها را برای خدمت به بیگانگان گزینش کرده بودند!

گفت: چه عرض کنم؟!

گفتم: یارو یک جایی مهمون بود و شب از بس که پشه توی اتاق پرسه می‌زد نتونست بخوابه، فردا صبح به صاحبخونه گفت؛ این توری پنجره واسه اینه که نذاره پشه‌ها وارد اتاق بشوند، یا واسه اینه که نذاره پشه‌ها از اتاق بیرون بروند؟!

قدس: مش غضنفر و مجموعه های آبی

سین. ترش - قَبلَنا وَختی موقه هایِ زوّاریِ مِشَد مِرَفت، ...

تو میلانایُ خیابونایِ وِسط شهر که راه مِرفتُم هَم یَکسِره ای ماشینِ زَوّارا چِفتُم نِگَر مِداشتَنُ اَزِم آدرسِ فُلان مَچِّتُ فُلان آرامگایُ فُلان جایِ زیارتی یُ ایجور چیزا رِ مُپُرسیدَن ولی یَکچَنسالیه که ایقذَر تو ای مِشَد مجموعه آبی دُرُس رِفته که هَم هَر زوّاری مِفَهمه مِشَدیُم جینگی مِگه بِرار مجموعه آبی فُلان کودوم طِرفه یا فُلان مجموعه آبی از ساعت چَن تا چَن وازه یا مجموعه آبیِ فُلانی کودوم روزاش مالِ مردایِ کودوم روزا زَنا. دِگه ایقذَر اَزی سائالِ نامَقبول بَدُم آمَده که امروز که واز یَک زوّاری اَزِم پرسید کودوم مجموعه آبی به اینجه نِزدیکتره، هَمچی اعصابُم داغون رَفت که پِرّیدُم بِهِشُ بایِش کِلّه وَنگ رفتُمُ گفتُم خب یَرِگه‌یِ چَلغوز! اینجه مِشَدِ، مِشَدِ مقدس، یَنی یَک شهرِ زیارتیه نه شهرِ غُطّه خوردن. تو اگِر مُخواستی غُطّه بُخوری خب مِرفتی شمالُ بابلسر، بِرِیِ چی وَرخاستی آمَدی به مِشَد؟!

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم بِرِی چی مسئولایِ مِشَد یَنی شهریکه اسمِ مقدس رِ دنبالسَرِ خودِش دِره تو ای چَنسالِ عوضِ ایکه وَردِرَن تو مِشَد زائرسراهای آرزونُ،کَمپایِ اقامتیُ، پارکینگُ ایجور چیزا بِرِیِ زُوّارِ آقا درست کُنَن، هِی هَم هرروز وَرمِدِرَن کلنگِ یَک مجموعه آبی رِ به مِشَد مِزِنَنُ هرروز به یَک جایِ مِشَد یَک مجموعه آبی یُ اِستَلخ از زِمین سَبِز مِره؟!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها