صدرالدین شجره را این شبها گاهی در مسابقه تلویزیونی «1، 2، 3، 4» به عنوان داور میبینیم، اما او از آن افرادی است که همیشه فعال بوده و همیشه اثری در رادیو یا تلویزیون دارد. او سالهاست به عنوان نویسنده، کارگردان، مجری و گوینده با تلویزیون و بیشتر با رادیو همکاری میکند. شجره تا مدتی پیش تلاش و توانش را به نوشتن و کارگردانی نمایشهای رادیویی معطوف کرده بود و این روزها اگر کمی از رادیو فاصله گرفته اما همچنان نمایش رادیویی را مهمترین عرصه برای کار فرهنگی میداند. برای کسی که بازیگری را از دوران دبیرستان آموخته، تجربههایی در سینما و تلویزیون داشته و از دوستان اکبر رادی، نمایشنامهنویس شهیر ایرانی است، نمایش رادیویی از میان شاخههای متنوع هنر نمایش از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا از نگاه شجره نمایش معنا و کارکردی بسیار ارزشمند دارد و رادیو هم رسانهای متفاوت است که با بهرهمندی از این دو، میتوان به نتایج ارزشمندی دست یافت. نگاه شجره به رادیو و هنر نمایش سبب شده او بیش از هر چیز توان هنری و حرفهای خود را به نمایش رادیویی اختصاص بدهد. در این باره با او گفتوگویی داشتهایم که میخوانید.
سالهای زیادی در رادیو و تلویزیون فعالیت کردهاید و تجربه کارهای مختلفی چون بازیگری، اجرا و فیلمنامهنویسی دارید، اما در نمایشهای رادیویی حضور مستمر داشتهاید. چه چیزی باعث شده این بخش از کارتان برای شما جدیتر از سایر فعالیتها باشد؟
همیشه کار اصلی مرا نمایش تشکیل داده است. اکثر مشاغل مرتبط با برنامهسازی در رادیو و تلویزیون را میشناسم و بسیاری از آنها را تجربه کردهام، اما گوینده نیستم. حتی اگر گویندگی کرده باشم، مجری نیستم با آن که برنامههای مختلفی اجرا کردهام و... من بیش از هر چیز خودم را اهل نمایش رادیویی میدانم و قلبم برای این بخش از حرفهام میتپد.
اگر خودتان را اهل نمایش بدانید، شکل اصیلترش را در تئاتر صحنهای میتوانستید دنبال کنید، اما شما رادیو را انتخاب کردید!
من هم در تئاتر صحنهای کار کردهام، هم در زمینه تله تئاتر. در دیگر حوزههای نمایشی ازجمله سریال فعالیت کردهام، هم به عنوان نویسنده، هم کارگردان و هم بازیگر، اما در رادیو متمرکز شدهام چون معتقدم ابعاد فرهنگی رادیو گستردهتر از دیگر رسانههاست. البته بهتر است بگویم معتقد بودم، چون مدتی است ارتباطم با رادیو محدود شده و چندان در جریان امورش نیستم.
از یک طرف مخاطب امروز به اندازه گذشته عمیق نیست یا بهتر است بگوییم فرصت زیادی برای مباحث عمیق در اختیار ندارد؛ از طرف دیگر در هجوم رسانههای جدید، شاید رادیو به اندازه گذشته در متن زندگی مردم نباشد. با این اوصاف و با اصراری که برای حفظ ادامه فعالیتهایتان در این رسانه دارید، آیا به اندازه گذشته میتوانید در رادیو مفید باشید؟
به اعتقاد من، رادیو به حاشیه نرفته است. همین حالا هم شنیدههای من در خیابانهای شهر، دانشگاه و مجامع مختلف حکایت از آن دارد که شنونده رادیو کم نیست؛ بخصوص تعداد شنونده بخش نمایشهای رادیویی اگر از بینندگان تلویزیون بیشتر نباشد خیلی هم کمتر نیست. بیشتر به این دلیل که رادیو سهلالوصولتر است و ارتباط با آن راحتتر ممکن میشود. مخاطب میتواند در هر شرایطی و در هر جایی شنونده رادیو باشد ولی برای دیدن تلویزیون باید وقت بگذارد، پای تلویزیون بنشیند و متمرکز شود. در شرایط کنونی فرصت زیادی برای دیدن برنامههای تلویزیونی برای مردم نمانده است. مثلا خود من فرصت تماشای برنامههای دلخواهم را از تلویزیون ندارم، اما این زمان را در اختیار دارم که شنونده رادیو باشم. آمار دقیقی از میزان مخاطبان رادیو و تلویزیون ندارم که با هم مقایسه کنم، اما بعید میدانم چیزی که درباره به حاشیه رفتن رادیو میگویید، درست باشد.
در جمعبندی فعالیتهای شما به عنوان مجری، داور مسابقه 1، 2، 3 ، 4 آموزش بازیگری و فنبیان، تبدیل آثار ارزشمند ادبیات کلاسیک و معاصر به نمایش رادیویی و... این برداشت را ایجاد میکند که به بعد آموزشی و فرهنگساز کارهایتان بیش از هر بعد دیگری اهمیت میدهید. آیا این برداشت درست است؟
کاملا درست است. واقعیت این است که من بیشتر خودم را یک آموزگار میدانم و وقتی تدریس میکنم، به لحاظ روحی و ذهنی بیشتر تامین میشوم. برای من این مهم است که نتیجه کارم برای کسانی که مخاطبش هستند، آموزنده باشد. واقعیت این است که برای این بعد از حرفهام برنامه دارم بخصوص در ارتباط با جوانان کشورم، چون معتقدم بهترین شیوه برای آموزاندن و فرهنگسازی، استفاده از شیوه آموزش غیرمستقیم است. حتی برای ایجاد تزکیه در روح انسانها باز نمایش بهترین عملکرد را دارد. از دوره ارسطو تا امروز غایت یک جریان نمایشی البته بجز فکاهه و کمدی، کاتارسیس یا همان تزکیه نفس بوده است. یک نمایش درست با ساختار مناسب و مبتنی بر یک متن اصولی بیشتر از هر چیز دیگری میتواند برای مردم جامعه آموزنده باشد.
هنرمندان به تجربهگرایی بیشتر علاقه دارند و بسیاری از مکاتب ادبی و هنری هم براساس همین تجربهگراییها ایجاد شده است. هر هنرمندی در هر سطحی دوست دارد کمی در قواعد و چارچوبهای رایج دستکاری کند و به ساختارهای نو برسد، اما شما انگار به تجربهگرایی علاقه چندانی ندارید و ترجیح میدهید همان شیوههای امتحان شده را به کار بگیرید!
این طور نیست. من انواع متدها را میشناسم، بسیاری از آنها را تجربه کردهام و البته هیچ کدام از آنها را رد نمیکنم گرچه ایستگاه من در جریان هنر، رئالیسم است و فکر میکنم بالاخره نمایش در رئالیسم خلاصه خواهد شد و حرف خودش را خواهد زد. من ابزورد، پرفورمنس، پارناس و... را قبول دارم. هیچ کدام از اینها را رد نمیکنم. هر کدام در جایگاه خودشان میتوانند کاربرد خودشان را داشته باشند. بخصوص در جهان تکنولوژیزده امروز شاید جریانهای موج نو بیشتر بتواند جوانها را به خودش جلب کند. شاید سبکها و جریانهای نو از قوانین ارسطویی پیروی نکنند، اما آنها هم امکان لازم را در اختیار هنرمند میگذارند که حرفش را بزند و صرفا لازم نیست به رئالیسم متوسل شود. نمیشود گفت ساموئل بکت بیهوده مینویسد یا اوژن یونسکو تابع هیچ قانونی نیست! آنها صرفا از قالبهای جدید استفاده میکنند.
پس از نظر شما پیام اصالت دارد!
دقیقا همین است. پیام و تاکید میکنم پیامی که به طور غیرمستقیم منتقل میشود.
انتخابهای شما در زمینه بازیگری، کارگردانی اجرا و... همیشه متاثر از همین دیدگاه است یا امکان دارد در مواردی به مسائل دیگری هم توجه داشته باشید و اولویتهایتان را تغییر بدهید؟
در نوشتن و کارگردانی، این دیدگاه نقش بسزایی دارد، اما در بازیگری ممکن است معیارهایم تغییر کند چون ممکن است از یک نقش خوشم بیاید، اما از متنی که نقش در آن آمده، خوشم نیاید! اینجا ممکن است به سبب علاقهای که به نقش دارم ایفای آن را به عهده بگیرم. در کارگردانی، نوشتن و اجرا حتما به مسأله اصالت پیام توجه دارم و برایم مهم است که چه چیزی میخواهم به مخاطبم ارائه کنم؛ اگر اثری را نپسندم و در راستای جریان آرمانی هنر نباشد، در آن مشارکت نخواهم کرد.
شاید به همین دلیل است که بیشتر به سراغ نوشتن و کارگردانی رفتهاید!
بله، همین طور است، چون وقتی مینویسم و کارگردانی میکنم، دستم برای انتخاب باز است و میتوانم راحتتر به دیدگاههایم پایبند بمانم.
شنیدهام قصد دارید نمایشی به نام «بازگشت به خانه پدری» را برای رادیو کارگردانی کنید. این متن تالیف شده یا اقتباسی از آثار نویسندگان بزرگ است؟
متن تالیفی است و به صورت نمایشنامه رادیویی نوشته شده است. نام نویسنده را متاسفانه به خاطر ندارم چون ایشان را نمیشناسم، اما در برخورد اول آن را دوست داشتم. هنوز ساخت این متن را آغاز نکردهام و تا زمانی که کاملا به آن احاطه پیدا نکنم و مسلط نشوم، این کار را نخواهم کرد. بنابراین فعلا در این باره نمیتوانم خیلی حرف بزنم؛ شاید مثلا روز دوم تمرین بتوانم دربارهاش اظهارنظر کنم و خبر بدهم. هنوز روی متن متمرکز نشدهام.
چقدر زمان نیاز دارید تا روی یک متن متمرکز شوید و برای احاطه بر آن چه چیزهایی برایتان اهمیت دارد؟
من این نمایش را فقط مرور کردهام و شاید نتوانم درباره لحظههای خاصش به شما توضیح بدهم. باید با دقت بیشتری آن را بخوانم و قبل از هر چیز بتوانم برای خودم آن را تحلیل کنم و ببینم موضوعش چقدر میتواند برای مخاطب امروز جذاب باشد یا من چه میتوانم بکنم که این جذابیت بیشتر شود، از چه عواملی میتوانم استفاده کنم تا بتوانم آن چیزی را که خودم از متن دریافت کردهام به مخاطب انتقال بدهم. عوامل متعددی در این باره دخیل است که نمیتوانم در این مجال درباره همه آنها حرف بزنم. نمایش بازگشت به خانه پدری از این بابت برایم جالب است که اضافهگویی ندارد و بسیار شسته رفته است، شخصیتها خیلی پراکنده نیستند و قصه دارد، اما باید زمان بیشتری را به آن اختصاص بدهم تا بیش از اینها به شخصیتها احاطه پیدا کنم.
چه مولفههایی برای یک نمایش رادیویی اهمیت دارد؟
یک نمایش رادیویی باید درام داشته باشد و قصهاش مخاطب را جذب کند، داستانها و شخصیتهای زیاد و پراکنده نداشته باشد که شنونده گیج بشود و بر اساس سلیقه من نمایشهای شلوغ و پرسر و صدا چندان برای رادیو مناسب نیست. مولفههای زیادی هست که یک متن را برای اجرا در رادیو مناسب میکند یا زمینه را فراهم میکند تا کارگردان بتواند آن را برای شنیده شدن بسازد که در این فرصت نمیتوان به همه آنها پرداخت.
آذر مهاجر / گروه رادیو و تلویزیون
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد