گفت‌و‌گو با انشاء الله رحمتی

دین بر​حقیقت کعبه پابرجاست

حجرالاسود، سنگ بنای خانه کعبه است ودر رکن یمانی قرار گرفته وسرشار از نکات تاویلی است. یمن در تعبیر عارفان ما یعنی قسمت راست ودرست است که آن به سمت کشور یمن می‌باشد ولی راست جغرافیایی مد نظر نیست. منظور راست معنوی می‌باشد و راست معنای محل طلوع خورشید است.
کد خبر: ۶۰۱۹۹۵
دین بر​حقیقت کعبه پابرجاست

دکتر انشاالله رحمتی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی و مترجم شناخته شده آثار «هانری کربن» است. کتب ترجمه شده او این‌بار نیز در زمره تقدیر شدگان کتاب فصل و سال بوده‌اند. دکتر رحمتی سر دبیر «اطلاعات حکمت و فلسفه» حقیقت کعبه را به تاویل «کربن»، «مرکز جان» می‌داند که با فریضه‌ای به نام «حج» می‌توان به آن دست یافت. با او در باب مضامین عرفانی حج به گفت‌وگو نشسته‌ایم که مشروح آن را می‌خوانید.

شما به‌عنوان مترجم آثار «کربن» طرح اصلی او را چه تعریف می‌کنید؟ آیا دو کتابی که اخیرا ترجمه‌ کرده‌اید در این تعریف می‌گنجند؟

جدید‌ترین کارهایی که از بنده منتشر شده ترجمه دو کتاب از هانری کربن به نام «معبد ومکاشفه» و واقع انگاری «رنگ‌ها وجسم بی‌جان» می‌باشد.

کربن عمده تحقیقات خود را درباره معارف اسلامی شیعی وایرانی تالیف کرده است و اگرچه در یک تحقیق کلی او جزو مستشرقین قرار می‌گیرد، اما نمی‌توان گفت که او یک مستشرق است. او با یک درک همدلانه و عمیق به مباحث حکمت و معنویت اسلامی می‌پردازد و سعی‌اش بر این است که خلأیی که بر اثر عرفی شدن و سکولار شدن جهان امروز در جوامع و زندگی بشری ایجاد شده، ترفیع نماید و نیاز بشر را به معنویت اصیل تامین کند. تصور او بر این است که در واقع این معنویت را به‌طور کلی می‌توان در متن ادیان ابراهیمی جستجو کرد که امروزه به فراموشی سپرده شده است. به اعتقاد ایشان کسانی که بهترین وارثان میراث ابراهیمی بوده‌اند، ایرانیان شیعه مذهب هستند. به همین دلیل عمده تحقیقاتش را روی این قسمت متمرکز کرده است. در واقع دو کتابی را هم که عرض کردم می‌توان بخشی از آن طرح کلی کربن دانست که در کتاب‌های مختلفی مثل «ابن سینا و تمثیل عرفان» یا «تخیل خلاق» ظهور پیدا کرده است.

در موضوع معبد و مکاشفه که کربن مطرح می‌کند، معبد را به‌عنوان محل عبادت که بین ادیان بخصوص ادیان ابراهیمی مشترک است، مبنا قرار می‌دهد. همان‌طور که می‌دانید هم در عالم اسلام و هم در مسیحیت و یهودیت، موضوع عبادت را به‌عنوان یک امر ظاهری یا مناسکی محض در نظر نگرفته‌اند. در اسلام معروف است که قرآن کریم می‌فرماید «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» یعنی ما نیافریدیم انسان‌ها وجن را مگر برای این‌که ما را بپرستند. این آیه شریفه را این‌گونه معنا می‌کنند که وقتی می‌فرماید لیعبدون، منظور لیعرفون است یعنی انسان آفریده شده برای این‌که بشناسد. هدف از آفرینش شناخت ومعرفت بوده است ولذا درباره عبادت هم چیزی که اهمیت دارد حقیقت عبادت و نیز معرفتی است که از این راه حاصل می‌شود. به همین دلیل انسان‌ها در طول تاریخ و عارفان بزرگ و اولیایی که در ادیان ابراهیمی ظهور پیدا کردند قصدشان بر این بود که به نوعی حقیقت عبادت را کشف کنند یا به تعبیری به مکاشفه‌ای درباره عبادت دست پیدا کنند و بفهمند که اگر عبادتی برای بشر مقدر شده یا عبادتگاهی مثل کعبه هست که انسان‌ها باید در آنجا به عبادت خدا بپردازند و به دیدار خدا بروند حقیقت آن چیست؟

کربن در یک تلاش تحقیقی که بسیار به جا وسترگ است سعی می‌کند با نگاهی ترکیبی بین ادیان ابراهیمی تلاش عارفان بزرگ برای مکاشفه و مشاهده حقیقت معبد و عبادت را به زبان امروزی ارائه و در عین حال پایه‌هایی را ایجاد کند که بتوان در آن گفت‌وگویی بین ادیان ومذاهب مختلف در سنت ابراهیمی داشت.

شما اشاره کردید که هانری کربن در پی پرکردن خلأیی است که سکولاریزاسیون باعث آن است و در کتاب معبد و مکاشفه می‌خواهد به حقیقت عبادت و عبادتگاه اشاره کند. وی درباره آن حقیقت چه می‌گوید؟

یکی از فصول اصلی کتاب معبد ومکاشفه تعریف کعبه از دیدگاه یکی از عارفان وحکیمان شیعه دوازده امامی به نام قاضی سعید قمی است. این عارف بزرگ از مفاخر شیعه است که در ردیف ملاصدرا قرار می‌گیرد. اما متاسفانه ما شیعه‌ها قاضی سعید را نمی‌شناسیم یا شناخت دقیقی از او نداریم. در اینجا کربن قاضی سعید را معرفی می‌کند. او هنگامی که تاویل اسرار حج وکعبه را براساس نظر قاضی سعید بیان می‌کند می‌گوید هدف من این است که به انسان امروزی که هرگونه محور ومرکز را از دست داده و به انسان‌هایی که دچار بی‌محوری و بی‌مرکزی شده ودر عالم سردرگم وسرگشته هستند یا به عبارتی دیگر به انسان سرگشته مدرن نشان دهم که چگونه می‌توان در پرتو تاملات قاضی سعید قمی مرکز و محوری برای وجود خود تعیین کرد و در واقع این‌‌ همان تصوری است که ما از کعبه داریم. چون کعبه مرکز عالم است. البته منظور از مرکز عالم بودن کعبه مرکز جغرافیایی نیست بلکه مرکزیت دینی و معنوی است و ستون‌های کعبه در این تعابیر ستون‌های مادی و ظاهری نیستند بلکه ستون‌های معنویت هستند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «تا زمانی که کعبه برپاست دین هم برپاست» در واقع کعبه ظاهری که سنگ است و این کعبه سنگی تاثیری در بود ونبود دین ندارد. آن چیزی که می‌تواند موجب بقای دین شود حقیقت کعبه است و این‌‌ همان حقیقت باطنی است. در کتاب معبد و مکاشفه کربن‌‌ همان حقیقت باطنی را جستجو می‌کند و اگر بخواهم به‌طور خلاصه عرض کنم در واقع در تاویل حج و کعبه و به‌طور کلی در تاویل عبادت همه هدف این است که کعبه گل به کعبه دل تبدیل شود وکربن هم این هدف را دنبال می‌کند.

آیا «کربن» این موضوع را تنها از دیدگاه یکی از عرفا بررسی می‌کند یا به دیدگاه عرفای دیگر هم نظر دارد؟

کربن، قاضی سعید را به‌عنوان یکی از شخصیت‌های شاخص مطرح می‌کند ولی در کتابش نگاه تطبیقی دارد. وی بخصوص یک گروه بزرگی از حکیمان شیعی به نام «اخوان الصفا» را که ناشناخته هم هستند مطرح می‌کند و در کتاب بحثی از تاویل اخوان الصفا از عبادت دارد که در راستای تاویل قاضی سعید قمی است و در واقع آنها اسلاف قاضی سعید هستند. همچنین عارفان و حکیمانی را در سنت مسیحی مطرح می‌کند که این موضوع را به زبان و اصطلاح خود دنبال می‌کنند. کربن با نگاه هرمنوتیکی خود سعی می‌کند که همه این افراد را در یک بحث واحد درگیر کرده و اجراکننده یک طرح واحد بداند.

گفتید «کربن» حقیقت عبادت را به‌وجود آدمی ارجاع می‌دهد. او حج را به‌عنوان یک عبادت از لحاظ باطنی چگونه تعریف می‌کند؟

در حج، اعمال مختلفی انجام می‌شود. به‌طور مثال یکی از مناسک و ابعاد اصلی مساله حج حجرالاسود و لمس کردن آن می‌باشد. باتوجه به روایاتی که ما در تشیع داریم حجرالاسود فقط یک سنگ نیست و در واقع‌‌ همان فرشته‌ای است که شاهد میثاق انسان با خدا بوده است. وقتی انسان‌ها با خداوند میثاق بستند و در آنجا خدا فرمود: مگر من پروردگار شما نیستم؟ و ما شهادت دادیم که هستی. این‌‌ همان فرشته‌ای است که گواه آن عهدی بود که ما با خدا بستیم. سپس به صورت سنگ سفیدی شد که آدم بعداز اخراج از بهشت با آن آشنا و متوجه شد که به این سنگ انس زیادی دارد و بعدا معلوم شد که این سنگ‌‌ همان فرشته‌ای است که شاهد میثاق بوده است. در تعبیری که امام صادق(ع) دارد بعد از رانده شدن آدم از بهشت این سنگ نیز به زمین پرتاب شده است و به این دلیل همراه آدم بوده که میثاق را به یاد او بیاورد. بنابراین مکه رفتن و مساله حجرالاسود را این‌گونه معنا می‌کنند که شاهد میثاق انسان به خداوند بوده و آن عهدی را که بسته‌اند یادآوری می‌کند. بقیه اعمال نیز با چنین تاویلی در آن بحث مطرح است.

در این بحث، حجرالاسود، سنگ بنای خانه کعبه است و در رکن یمانی قرار گرفته و سرشار از نکات تاویلی است. یمن در تعبیر عارفان ما یعنی قسمت راست و درست است که آن به سمت کشور یمن می‌باشد ولی راست جغرافیایی مد نظر نیست. منظور راست معنوی می‌باشد و راست معنای محل طلوع خورشید است.

توجه فرمایید که مفهوم سنگ و حجر یک مفهوم اتفاقی نیست که در حج مطرح می‌شود. در مسیحیت هم حضرت مسیح وقتی یکی از صحابه را خطاب می‌کنند، می‌فرمایند من از این به بعد تو را پتروس می‌خوانم و کلیسای خود را بر تو بنا می‌کنم، پتروس یعنی صخره و سنگ. همین‌طور که در حجرالاسود که سنگ عاقلی است که کعبه بر آن بنا شده کلیسای مسیحیت هم که یک عبادتگاه است روی پتروس بنا شده است. پدر پتروس یکی از نزدیک‌ترین صحابه حضرت مسیح(ع) است. و پتروس یک الگو برای انسان اهل معنا و باطن است وکلیسا نه بر پایه سنگ‌های این دنیا بلکه بر پایه وجود انسان‌های اهل معنا بنا می‌شود. این را می‌توان با کلام امام صادق(ع) که می‌فرمایند دین تا زمانی برپاست که کعبه برپاست، مقایسه کرد. برپابودن کعبه نیز بر پایه وجود انسانی است که کعبه را می‌فهمد و انسان‌هایی که اهل معنا ومعنویت هستند.

مهدی امام‌بخش / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
حامد
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۰۸ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۶
۰
۰
hamed sadeghi:
به نام خداوند بخشنده و مهربان
آیات 190 الی 194 سوره بقره در مورد حج

وَ قٰاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّٰهِ اَلَّذِینَ یُقٰاتِلُونَكُمْ وَ لاٰ تَعْتَدُوا إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُحِبُّ اَلْمُعْتَدِینَ ﴿۱۹۰﴾
و در راه خدا، با كسانی كه با شما می جنگند، بجنگید، و[لی ] از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمی دارد؛ (۱۹۰)

وَ اُقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ اَلْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ اَلْقَتْلِ وَ لاٰ تُقٰاتِلُوهُمْ عِنْدَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ حَتّٰی یُقٰاتِلُوكُمْ فِیهِ فَإِنْ قٰاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذٰلِكَ جَزٰاءُ اَلْكٰافِرِینَ ﴿۱۹۱﴾
و هر كجا بر ایشان دست یافتید آنان را بكشید، و همان گونه كه شما را بیرون راندند، آنان را بیرون برانید، [چرا كه ] فتنه [ شرك ] از قتل بدتر است، [با این همه ] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنید، مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآیند، پس اگر با شما جنگیدند، آنان را بكشید، كه كیفر كافران چنین است. (۱۹۱)

فَإِنِ اِنْتَهَوْا فَإِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۹۲﴾
و اگر بازایستادند، البته خدا آمرزندهء مهربان است. (۱۹۲)

وَ قٰاتِلُوهُمْ حَتّٰی لاٰ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ یَكُونَ اَلدِّینُ لِلّٰهِ فَإِنِ اِنْتَهَوْا فَلاٰ عُدْوٰانَ إِلاّٰ عَلَی اَلظّٰالِمِینَ ﴿۱۹۳﴾
با آنان بجنگید تا دیگر فتنه ای نباشد، و دین، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نیست. (۱۹۳)

اَلشَّهْرُ اَلْحَرٰامُ بِالشَّهْرِ اَلْحَرٰامِ وَ اَلْحُرُمٰاتُ قِصٰاصٌ فَمَنِ اِعْتَدیٰ عَلَیْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اِعْتَدیٰ عَلَیْكُمْ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ مَعَ اَلْمُتَّقِینَ ﴿۱۹۴﴾
این ماه حرام در برابر آن ماه حرام است، و[هتك ] حرمتها قصاص دارد. پس هر كس بر شما تعدی كرد، همان گونه كه بر شما تعدی كرده، بر او تعدی كنید و از خدا پروا بدارید و بدانید كه خدا با تقواپیشگان است. (۱۹۴)

راست میگوید خداوند بزرگ و بلند مرتبه

نیازمندی ها