
در این میان دانشمندان کشور کره پیشگام طرحی نو شدهاند و درصدد برآمدهاند تا با کمک جمعی از متخصصان بینالمللی فعال در این عرصه نمونههای ژنتیک مختلفی از انواع گربهسانان خصوصا ببرها تهیه کنند و آزمایشهای دقیقتری روی آنها انجام دهند. این طرح که با همکاری بیش از 60 دانشمند مختلف انجام شده، هماکنون موفقیتی بزرگ در جهت شناخت یکی از آسیبپذیرترین گونهها، یعنی ببر سیبری به دست آورده، چرا که توانسته توالی ژنتیک این حیوان را به طور کامل مشخص کند. ببر سیبری (ببر آمور) گونهای بسیار نادر است که طبق آخرین سرشماریها کمتر از 400 قلاده از آن در جهان یافت میشود. بعلاوه این گونه در فهرست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی به عنوان گونهای در معرض انقراض ثبت شده است. هدف از تعیین ژنوم یا اصل محتوای ژنتیک این گربهسان، شناخت علت تمایز گربهسانان بزرگ از سایرین و کمک به طرحهای حفاظتی عنوان شده که در نقاط مختلف جهان در دست اجراست. دکتر جونگ بک، استاد دانشگاه ملی سئول و مدیر مرکز تحقیقات ژنوم کشور کره جنوبی که یکی از محققان عمده این پروژه است، در مصاحبه اختصاصی با روزنامه جامجم به پارهای از ابهامات این تحقیق پاسخ میدهد:
چرا تعیین ژنوم یا اصل محتوای ژنتیک برای حفاظت از یک گونه در معرض انقراض مهم است؟
تعیین توالی تمامی ژنهای یک موجود زنده به معنای وارد شدن به دنیای پر راز و رمز آن است. ژنوم همچون یک مدرک فنی و مستند است که میتواند درک خارقالعادهای از ویژگیهای یک گونه را در اختیار محققان قرار دهد. به عنوان مثال برهمکنش یک گونه با محیطزیست، تنوع ژنتیک و قابلیت سازگاری آن و حتی تکامل از جمله مواردی است که با همین کلید رمزگشایی خواهد شد. این اطلاعات ارزشمند یا کدهای ژنتیک به شکل ژنهایی ساخته شده از نوکلئوتیدها در بدن تمامی موجودات ذخیره شده است. در هر پژوهش بیوپزشکی این کار هسته اصلی تحقیق است، چرا که به آن سندیت و قطعیت میدهد. تعیین ژنوم مرجع ببر سیبری اکنون این امکان را فراهم میکند که در آینده بتوان ژنوم سایرین را با آن مقایسه و بسیاری از اختلالات و تنوعها را مشخص کرد. به دلیل اهمیت این تحقیقات در طرحهای حفاظتی، ما اکنون درصدد هستیم که نتایج و اطلاعات را آزادانه در اختیار تمام محققانی قرار دهیم که در این عرصه به شکلی فعال هستند.
در این تحقیقات مشخصا ژنتیک چه گونههایی بررسی شده است؟
ما در این تحقیقات صرفا روی گربهسانان بزرگ و خصوصا گونههای در معرض انقراض کار کردهایم. ببر آمور یا سیبری که در طبیعت کمتر از 400 قلاده از آنها یافت میشود، پلنگ برفی، ببرهای بنگال سفید و شیرهای آفریقایی سفید که گونههای فوقالعاده نادری هستند؛ همه توجه ما را در این تحقیقات جلب کردند. همه آنها مشخصا فنوتیپهای مختلفی دارند، اما تا حدودی به یکدیگر بسیار شبیه هستند، در نتیجه تشخیص واریته آنها از یکدیگر کار آسانی است.
نمونههای ژنتیک به دستآمده از ببر مازندران حاکی از ارتباط خویشاوندی نزدیک آن با ببر آمور است. از دید شما چرا این دو زیرگونه هر دو در حال تجربهای مشابه هستند؟
در واقع سوال شما این است که آیا انقراض آنها دلیل ژنتیک دارد و پاسخ من این است که انسانها زمینه انقراض آنها را فراهم کردهاند. ببرها به عنوان شکارچیان راس هرم غذایی، موجودات خارقالعاده و البته مفیدی هستند، اما تجربه نشان داده که انسانها و ببرها نمیتوانند همزمان در یک منطقه حضور داشته باشند. در این مورد خاص تنها انگشت اتهام به سمت انسان است که قواعد بازی را بلد نیست. اگر حفاظتی در میان نبود، ببرهای آمور هم تاکنون منقرض شده بودند. حتی ببرهای کرهای که اندکی کوچکتر و زردتر از ببر آمور بودهاند نیز در خلال دهه 1950 و 1960 همچون ببر مازندران منقرض شدهاند. متاسفانه داستان مشابه است: شکارهای فراتر از حد تصور و توسعه زمینهای کشاورزی. این اشتباه بزرگ ما انسانهاست که این موجودات خارقالعاده را به دلایل گوناگون از نعمت حیات محروم میکنیم.
چنانچه ممکن است در جریان باشید، معرفی مجدد ببرهای سیبری در ایران به تجربهای تلخ مبدل شد. از دید شما از نظر ژنتیک چه نوع اطلاعاتی را باید در چنین فعالیتهایی مدنظر قرار داد؟
من اطلاعی از آنچه در ایران رخ داده بود، نداشتم اما پرسش شما باعث شد در این زمینه قدری تحقیقات انجام دهم. باید به این نکته اشاره کنم که ما نیز در کشور خود تجربه نسبتا مشابهی اما در مورد یک گونه متفاوت داشتهایم. چندی پیش محققان کرهای شش قلاده روباه کرهای را که جمعیتشان در طبیعت به کلی نابود شده، به زیستگاههایی که سابقا در آن زیست میکردند، دوباره وارد کردند. همه این روباهها ظرف یک سال از بین رفتند. این طرح هماکنون با ملاحظات بیشتری در دست انجام است، اما در مورد تجربهای که در ایران انجام شده، تحقیقات بیشتری لازم است تا دقیقا مشخص شود گونه مربوط آمور بوده یا صرفا گونهای هیبرید، چون همان طور که میدانید این مساله در اصل قضیه تغییراتی ایجاد خواهد کرد. شخصا ترجیح میدهم که نخست نمونه ژنتیک آن ببرها و ببر مازندران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهم و بعد نظر قطعی خود را اعلام کنم، چرا که همان طور که اشاره کردید، شواهد حاکی از ارتباط خویشاوندی نزدیک ببر مازندران با ببرهای آمور است، اما واقعیت این است که از زمان آن تحقیقات اکنون خیلی گذشته و فناوریهای جدید میتواند گویای تفاوتهایی باشد که بیان آنها در گذشته به هیچوجه امکانپذیر نبوده است.
آیا تحقیق اخیر شما میتواند در جهت احیای گونهای نظیر ببر مازندران که سالهاست از انقراض آن میگذرد، موثر واقع شود؟
پاسخ به این سوال بیشتر در حوزه تخصصی یکی از همکاران من، آقای دکتر استیو اوبرین است که در زمینه گربهسانان تجارب فوقالعادهای دارند اما از جهاتی پاسخ سوال شما مثبت است. من به همراه یکی از همکارانم، دکتر لیهنگ بسیار علاقهمند هستیم که در آینده شرایط را برای معرفی مجدد ببر آمور در کره ایجاد کنیم. لطفا توجه داشته باشید که روی سخن من نه زمان و نه شرایط کنونی است. هرچند اکنون در کشور کره شمالی و در منطقهای که از سیبری چندان هم دور نیست، شرایط مکانی تا حدودی مهیاست اما در مورد ببر مازندران همان طور که گفتم آقای دکتر اوبرین تخصص کافی دارد و من شخصا خود را در این زمینه صاحبنظر نمیدانم؛ اما این را میدانم که ببرها به یک زیستگاه یکپارچه و نه زیستگاهی که به دلایل مختلف تکهتکه شده باشد، نیاز دارند. دسترسی به چنین عرصههایی آسان نیست و تنها راه تحقق آن ایجاد هرچه بیشتر فضاهایی امن است. شخصا باور دارم که تنها راه معرفی گربهسانان بزرگ فراهم ساختن امنیت آنها در عرصههایی از جمله پارکهای ملی و مناطق حفاظتشده است.
آیا شما علاقهمند به همکاری با پژوهشگران ایرانی هستید که هماکنون در زمینه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی و پلنگ فعالیت میکنند؟
بله، بدون اندکی تردید. ما در حین اجرای پروژه ناامیدانه در جستجوی نمونههایی از پلنگ کرهای (آمور) بودیم و در نهایت تنها موفق شدیم که نمونههایی از پلنگ برفی تهیه کنیم. متاسفانه تنها 40 قلاده پلنگ کرهای در جهان باقی مانده است. بنابراین داشتن نمونهای از پلنگ ایرانی ما را بسیار خوشحال خواهد کرد. این امر میتواند کمک موثری در تکمیل تحقیقات ما باشد و من شخصا تلاش خواهم کرد که زمینه سرمایهگذاری را در این عرصه فراهم کنم. بعلاوه تیم تحقیقاتی ما بسیار مشتاق است که برای تکمیل تحقیقات خود نمونههایی از شیر منقرضشده ایرانی هم در اختیار داشته باشد. اگر چنین امکاناتی فراهم شود، من شخصا علاقهمندم که ادامه تحقیقات را با دانشمندان ایرانی دنبال کنم.
شما در تحقیقات خود به این نکته اشاره کردید که ساختار ژنوم ببرها به گربههای اهلی بسیار نزدیک است. آیا این بدان معناست که سازگاری به اندازه شرایط زیستگاه اهمیت ندارد؟
خیر، منظورم این نیست. ببرها و گربهها هریک به نوعی ساختار ژنومی خود را حفظ کردهاند. این امر میتواند به این معنا باشد که سازگاری آنها به عنوان شکارچیان راس هرم غذایی دقیقا موضع درست را در طبیعت اتخاذ کرده، چرا که در طولانیمدت در ساختار ژنوم آنها تغییرات اساسی ایجاد نشده است. در ضمن هم گربهها و هم ببرها اساسا شیوه زندگی مشابهی دارند. تنها تفاوت شاخص در آنها قلمروهای مختلف است، در حالی که تاکتیکها و رفتارها شبیه است. این مساله تا حدودی شبیه تفاوت میان ساکنان آفریقا با رنگ پوست تیره و اسکیموهای قطب شمال است. آنها در محیط متفاوت زندگی میکنند، اما استراتژیهای تقریبا مشابهی برای بقا دارند (استفاده از ابزار، استفاده از لباس و قدرت فکر) چرا که در اصل هر دوی آنها ژنوم یکسان انسانی دارند. ژنوم اعضای خانواده گربهسانان قرار نیست که متحمل تغییرات زیادی شود، چرا که این تغییرات پیشتر انجام شده و توان سازگاری را برای آنها از محیطهای سرد گرفته تا محیطهای گرم فراهم آورده است.
فرناز حیدری / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
فرمانده رزمایش ضدتروریسم «سهند۲۰۲۵» در گفتگوی اختصاصی با روزنامه «جامجم» مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با خالق اثر «وداع آخر» انجام شد