این روزها که در دولت روحانی، حرف از اعتراض و لنگه کفش است و از سوی دیگر «سید محمد خاتمی» هشدار می دهد مبادا، خشونت های سازمان یافته بار دیگر به راه افتد و برخی می پرسند آیا ممکن است برخی تصمیم های دولت روحانی، کفن پوش ها را بار دیگر به میدان بیاورد، بار دیگر به سراغ سعید حجاریان، رفتیم. سیاستمداری که امروز مصداق زنده خشونت سیاسی است، همچنان بعد از 14 سال، روایت های ناگفته زیادی دارد درباره اینکه چه کسانی او را ترور کردند؟ چه کسانی آمریت کردند و چه کسانی اجرا؟ و در نهایت پرسیدیم، رییس جمهور روحانی چه راهی دارد برای پیگیری مطالبات شهروندی که افزوده شده است روزها.
درباره ترور شما پس از 14 سال، مجددا جریان تبلیغاتی از سوی اصولگرایان ایجاد شده که این ترور را به اصلاح طلبان نسبت داده اند، کجای این ترور به اصلاح طلبان مربوط است؟ آمریت، عاملیت، طراحی یا پشتیبانی؟ اصولاخود شما درباره ترور به چه نتیجه یی رسیدید؟
من در سال های پس از آن اتفاق بنا نداشته ام به این موضوع وارد شوم و درباره آن بحثی داشته باشم. اکنون نیز بنا ندارم اما چون اخیرا دوباره در این ارتباط ادعاهایی مطرح شده در همان حد به این موضوع می پردازم. ببینید زمانی که من در بیمارستان سینا در حال اغما بودم، دستگاه های امنیتی رسمی کشور اعلام کردند که گروه ترور من دستگیر شده اند و به این امر اعتراف نیز کرده اند.
حال اینکه آیا واقعا کار اینها بوده یا نه، به دستگاه های امنیتی و خودشان مربوط است اما چون اقرار کردند و «اقرار العقلاعلی انفسهم جایز»، این اقرار می تواند بینه یی باشد بر اینکه ترور کار خود آنها بوده است.
هویت این گروه چه بود؟
این گروه که یک تیم 12- 10 نفره بودند در واقع می توان آنها را باند نامید. این باند متعلق به جایی به نام دخمه بود. موضع سیاسی اهالی دخمه نیز که جایی در شهرری است از قدیم معلوم بوده است. فرمانده وقت سپاه، سردار صفوی هم در مصاحبه با خبرگزاری فارس اعلام کرد که ضارب بسیجی بوده است.
پس اصلاح طلب نبودند و باز اقدامات مشابهی را هم تکرار کردند؟
همین تیم در سال 1382 به خوابگاه دانشجویان در خیابان طرشت حمله کردند و این بار با شکایت نیروی انتظامی در زمان قالیباف دستگیر و محاکمه شدند. نکته جالب در آن محاکمه این بود که در کیفرخواست عامل ترور، اعلام شد وی فاقد سوء پیشینه کیفری است یعنی ترور من برایش به عنوان سوءپیشینه حساب نشده بود.
اعضای این دخمه قبل از ترور من هم چند نفر را در شهر ری ترور کرده بودند. در سال 1388 شایعه کرده بودند که عامل ترور در ستاد مهندس موسوی فعال بوده که از نظر من این امر بعید است یا گفتند پدرش اصلاح طلب بوده است.
آقای حجاریان بعد از گذشت 14 سال از این اتفاق، چه دست هایی واقعا پشت این خشونت خواهی سازمان یافته بود؟
یک بار می گویند منافقان بودند، یک بار می گویند اصلاح طلبان، یک بار می گویند اسراییل، بالاخره بیایند بررسی کنند و به مردم بگویند چه کسی و با دستور چه کسی و برای چه ترور کرد؟ما می گوییم چرا اینها را شفاف نمی کنید؟ همیشه می گویند گفته شد، چرا نمی آیند یک بار علنی و شفاف بگویند؟ کیهان کتابی در تیراژ بالاچاپ کرد و توسط وزارت ارشاد درمدارس بطور رایگان توزیع شد که نویسنده آن مدعی شده من خودم، خودم را ترور کردم. چطوری من این کار را کردم؟ بهتر است عوامل ترور را بیاورند و بگویند چطور ترور کردند؟ چه کسی دستور داد؟ چه کسی اجرا کرد؟
این خشونت ها توجیه ایدئولوژیک داشت؟
این موضوع از زمانی شروع شد که آقای م-ی گفتند که من می خواهم یک حرفی را بگویم اما نمی گویم چون اگر بگویم، می گویند تروریست هستم. اما آیه «واعدوا لهم ماستطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم» را خواند و گفت این «ترهبون» می دانید یعنی چه ؟ یعنی ترور! ما این را نقد کردیم و به ایشان گفتیم شما چه اسلام شناسی هستید که قرآن را اشتباه ترجمه می کنید؟ ترهبون در عربی جدید به معنای ترور است اما در عربی قدیم که مبنای ترجمه و تفسیر قرآن است به معنای ترس است.
در عربی قدیم کلمات دیگری معنی ترور می دهند. شما چرا ترور را به قرآن نسبت می دهید؟ این حرف ها را زدم و بعد ترور من اتفاق افتاد.
این نگرانی هست که بار دیگر این خشونت ها به درون جامعه برگردد. مانند همین ماجرای تجمع فرودگاه و لنگه کفش. به نظر شما در دوره پیش رو، جریان بازگشت گروه های فشار و کفن پوش ها تکرار می شود و آیا شاهد حوادث خیابانی و تجمعات غیرقانونی خواهیم بود؟ هشداری که آقای خاتمی هم داد.
بعید است در آن حد برگردند مگر اینکه بین بالایی ها توافقی ایجاد نشود. اما من بعید می دانم به صورت خشن اتفاق بیفتد و تصور می کنم در حد همین لنگه کفش و تجمعات مسالمت آمیز می ماند اما اینکه به اعتراضات گسترده تبدیل شود بعید است. البته این را هم در نظر بگیریم که آقای روحانی فرد هوشمندی است. الان هم می بینیم که رهبری هم از او بیشتر از آقایان هاشمی و خاتمی حمایت می کند.
سطح توقعات از آقای روحانی بالارفته است و بسیاری از انتظارات به ویژه درباره حقوق شهروندی، به گونه یی طرح می شود که حتی در حیطه اختیارات رییس جمهور نیست و به محدوده قوه قضاییه و سایر نهادها برمی شود.
در موضوع حقوق شهروندی، آقای روحانی هم حقوقدان است و همزبان اصولگرایان را می فهمد. باید با رهبری صحبت کند و لایحه حقوق شهروندی را ارائه بدهد. این لایحه بسیار مهم است و باید درباره آن اقدام جدی صورت بگیرد. از طرفی باید آقای روحانی به دنبال احیای سریع اصل 113 قانون اساسی باشد. این اصل رییس جمهور را ناظر بر اجرای قانون اساسی می داند. احیای این اصل، یک راه صحیح برای احیای حقوق شهروندی است. موضوعی که در زمان ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای هم برقرار بوده است و بر اساس قانون اساسی وظیفه رییس جمهور است که آن را انجام دهد. ناظر بگذارد، گزارش تهیه کند و به رهبری و قوه قضاییه بدهد.
با پیروزی آقای روحانی، بار دیگر بسیاری از فعالان اصلاح طلب، امیدوار به فعالیت جدی تر احزاب شان شدند. برخی درباره بازگشت احزاب اصلاح طلب، اعتقاد به لزوم تغییر ساختاری دارند. مثلادرباره حزب مشارکت یا سازمان مجاهدین می گویند باید با اسمی دیگر یا ساختار دیگر به عرصه بازگشت و بعضی هم معتقد به حفظ ساختار قبل هستند. نظر شما چیست؟
من معتقدم حزب مشارکت باید با همان ساختار و اسم فعالیت کند. حزب مشارکت منحل نشده، بلکه به صورت غیرقانونی جلوی فعالیتش گرفته شده است و پس از رفع موانع باید به همان صورت قبل بازگردد و فعالیتش را ادامه دهد.
برخی پیشنهاد شورای فرماندهی اصلاح طلبان، با رهبری چهره هایی مانند آقای هاشمی، آقای خاتمی، سید حسن خمینی و آقای موسوی خوئینی را مطرح می کنند. شما در شرایط کنونی، شورای رهبری را به نفع جریان اصلاح طلب می دانید یا محوریت آقای خاتمی را؟
من تشکیل جبهه یی با محوریت تلفیقی احزاب و افراد را بهتر می دانم، یعنی این افرادی که گفتید و چند نفر دیگر از افراد بعلاوه احزاب محور فرماندهی شوند.
از زبان برخی چهره های اصلاح طلب می شنویم که اصلاح طلبان در دوره آینده باید از هاشمی و خاتمی عبور کنند. همان طور که در دوره اصلاحات نیز شاهد بودیم که بحث هایی مثل عبور از خاتمی توسط تحکیم و خروج از حاکمیت توسط برخی چهره ها مانند آقای عبدی مطرح شد. شما نسبت به سیاست عبور از خاتمی و هاشمی چه نظری دارید؟
در دوره اصلاحات به نظرم شعار عبور از خاتمی اشتباه بود، اما شعارخروج از حاکمیت، تندروی نبود. الان هم عبور از هاشمی وخاتمی اشتباه است. آقای هاشمی الان مواضع خوبی دارد. اما درباره انتخابات مجلس ششم که مورد نظر شما است، ما به عنوان روزنامه نگاران، یک لیست داشتیم که خیلی هم موفق بود و علیرضا رجایی هم از لیست ما رای آورد. همانجا من گفتم که فائزه هاشمی را باید در لیست بگذاریم و گذاشتیم، اما یک اصلی داشتیم و آن این بود که لیست ما باید با جناح راست مرزبندی داشته باشد و برای همین کسانی که در لیست راست ها هستند را ما در لیست نگذاریم. با محسن رضایی صحبت کردیم که از لیست راست خارج بشود تا در لیست اصلاح طلبان قرار بگیرد، اما خارج نشد و از لیست اصلاح طلبان حذف شد. درباره آقای هاشمی نظر برخی اعضا این بود که با وجود اینکه در لیست راست است اما ما هم ایشان را در لیست بگذاریم، اما نظر اکثریت جمع این نبود و آقای هاشمی در لیست قرار نگرفت و به خاطر همین فائزه هاشمی هم خودش را از لیست ما خارج کرد. البته بعد از آن مقطع، رابطه اصلاح طلبان با آقای هاشمی خوب شد. حتی درهمین انتخابات اخیر هم تنها کسی که گفت آقای هاشمی در دقیقه نود می آید و رای خوبی هم می آورد من بودم.
آقای حجاریان، دولت روحانی شعار اعتدال را می دهد. اعتدال روحانی تا چه حد با اصلاحات خاتمی همپوشانی دارد؟ انتظارات اولیه این بود که دولت روحانی، کابینه بیشتر اصلاح طلبانه داشته باشد: آیا امروز با این کابینه، می توان ادعا کرد که رای اصلاح طلبان به روحانی، امتیاز سیاسی را هم در پی داشته و دولت روحانی، کابینه یی از جنس اصلاح طلبان است؟
به نظرم دولت در مجموع یک مقداری از اعتدال به سمت راست نزدیکتر است. معنی اعتدال میانه صرف نیست، معنای دقیق ترش انصاف است. اگر این تعریف را قبول داشته باشیم، این سوال را جواب دهیم که اگر یک چوبی داشته باشیم که یک طرفش 80 کیلو و طرف دیگرش 20 کیلو باشد مرکز ثقل آن چوب در حالت آزاد کجا هست؟ در وسط آن یا نزدیک تر به وزنه سنگین تر؟ این مثال را برای این زدم که به طور دقیق تر به آرای آقای روحانی در انتخابات دقت کنید. آرای ایشان سه برابر آرای نفر اول اصولگرایان، آقای قالیباف بود و این به معنای آن است که اعتدال به معنای رعایت انصاف و عدل نه صرفا میانه، باید به وزن سنگین تر اصلاح طلبان در دولت بینجامد که این به اندازه کافی دیده نمی شود. بنابراین اعتدال یعنی تقسیم منصفانه نسبت به پایگاه رای، نه صرف حد وسط راست و چپ.
گفتمان کلیدی این دولت سیاست خارجی است و به نظر می رسد این دولت موضوع تنش زدایی وحل مسائل سیاست خارجی را به عنوان تمرکز خود مطرح کرده است و می خواهد با توجه به آن مسائل دیگر را حل کند. به نظر شما این کلید، به عنوان شاه کلید در رفع بحران های پیش روی روحانی جواب می دهد؟
توجه داشته باشید که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است و اولویت دولت باید حل مسائل داخلی باشد. اگر مسائل داخلی حل شود، مسائل خارجی هم به تبع آن حل می شود، نمی شود به دنبال حل مسائل خارجی بدون حل مسائل داخلی باشیم. به نظرم دولت باید اولویت خود را بر حل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داخل کشور بگذارد.
دولت می گوید تا تحریم ها برداشته نشود، مسائل اقتصادی حل نمی شود و مسائل سیاسی و آزادی های اجتماعی هم در اختیار دولت نیست. مسائل سیاسی مثل حصر یا آزادی های اجتماعی هم که در اختیار دیگران است.
مسائل اقتصادی فقط مربوط به تحریم ها نیست. رانت ها و سوءِ مدیریت های زیادی وجود دارد که دولت باید آنها را رفع کند، در واقع دولت باید کارا شود. درباره مسائل اجتماعی و آزادی های اجتماعی هم نمی پذیرم که بگوییم مسوول گروه های دیگر است. دولت مسوولیت اصلی برای پاسخگویی به این خواست مردم را دارد.
بالاخره وزارت اطلاعات هرکجا که باشد باید از دستگاه قضایی حکم بگیرد، مساله، پاسخگو نبودن دولت و مجلس است.
بالاخره این مشکل کلی دموکراسی در کشور است، البته الان که آقای روحانی خودش وزیر را انتخاب کرده باید در این سیستم شاهد اصلاحات اساسی باشیم و دیگر نمی توان گفت که نگذاشتند.
البته مهم تر این است که اطلاعات موازی ایجاد نشود و خارج وزارت اطلاعات همان کارها را ادامه ندهند. آقای روحانی باید بتواند هم وزارت اطلاعات را اصلاح کند، هم جلوی موازی کاری را بگیرد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
فرزاد آشوبی در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد